مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    کد دعای فرج امام زمان (عج)
    فالطالع بینیفال روزانه

برخی احادیث مربوط به تشرف انبیای الهی به سرزمین کربلا :

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حضرت آدم
ــ هنگامي كه حضرت آدم به زمين فرود آمد حوا را نديد. دنبال او مي‌گشت تا از كربلا گذر نمود . بدون سبب غمگين شده سينه‌اش تنگ گرديد و چون به محل شهادت امام حسين (عليه السلام) رسيد پايش لغزيد و بر زمين افتاد و خون از پايش جاري شد . سر به آسمان بلند كرد و عرض نمود: خداوندا آيا گناهي از من صادر شدكه مرا به آن عقوبت فرمودي؟ من همه زمين را گشتم و مثل اين زمين به من بدي نرسيد .
خداوند به او وحي نمود كه اي آدم گناه نكردي ولكن فرزندت حسين در اين
مكان از روي ستم كشته مي‌شود. خون تو به موافقت خون او جاري شدآدم عرض كرد: قاتل او كيست؟‌ وحي آمد: ‌قاتلش يزيد ملعون اهل آسمانها و زمين است. آدم گفت: ‌اي جبرئيل “درباره قاتل آن حضرت” چه كنم؟‌ گفت: او را لعن كن. پس آدم چهار بار او را لعن كرد و به سوي عرفات روانه شد پس در آنجا حوا را يافت .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضرت نوح
ــ هنگامي كه حضرت نوح سوار كشتي شد و تمام جهان را سير نمود
وقتي به كربلا رسيد طوفاني شد (و آن كشتي به تلاطم افتاد) و نوح از
غرق شدن ترسيد و به پروردگار خود عرض كرد: خدايا همه دنيا را گشتم
چنين حالتي مثل اين زمين به من دست نداد !
جبرئيل نازل شد و فرمود: اي نوح در اين محل حسين(ع) فرزندزاده
محمد( ص )خاتم انبياء و فرزند علي (ع) خاتم اوصياء كشته مي‌شود
پرسيد: اي جبرئيل قاتل او كيست؟ پاسخ داد: قاتل او ملعون هفت آسمان
و زمين مي‌باشد. پس نوح چهار مرتبه او را لعن كرد سپس كشتي سير
نمود تا به سرزمین جودي رسيد و در آنجا مستقر شد .( ادامه دارد … )

 نظر دهید »

ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه

01 دی 1394 توسط یکتا عریانی

به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر اکرم (ص) با حضرت خدیجه کبری (س)

درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد.

برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.

برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود.

ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت.

افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است.

شايد اين واقعيت را از غلام هوشمند خويش «ميسره» دريافته بود كه در سفر اقتصادى پيامبر با كاروان تجارتى «خديجه» بسوى دمشق ، همسفر پيامبر بود و نشانه هاى بسيارى از شكوه و عظمت و درايت و امانت و اقتدار را در او ديده و همه را ضمن تقديم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، يا اينكه پيشگويى آن راهب و عابد دير «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آينده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خديجه» رسيده بود و او نيز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خويش به آن آينده ى درخشان دل بسته بود.

بر اين اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پيوند با پيامبر را تهيه نمود و خود با قداست و هوشمندى ويژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پيامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پيش نهد و از راه پدرش «خويلد» يا عمويش از او خواستگارى نمايد ،….. عموهاى پيامبر پس از شنيدن اين خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظير بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نيز با شنيدن خبر اين پيشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حيرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!!

بانويى كه هزاران هزار دينار ثروت و امكانات در اختيارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، ميان «يمن» و «مكه» از يكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى ديگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانويى كه دارايى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پيشرفت و توسعه بود ، بانويى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اينك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنويت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چيزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خويش ابوطالب زندگى مى كند؟

راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه اين افتخار را به او بدهد و بپذيرد ؟ چگونه؟

آيا اين گزارش درست است و براستى حقيقت دارد؟

عمه ى پيامبر «صفيه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خديجه» رفت تا در اين مورد تحقيق و بررسى نمايد و آنگاه كه با بانوى حجاز ديدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دريافت و ديد ، آرى بهترين و هوشمندترين و ثروتمندترين بانوى عرب آماده امضاء پيمان زندگى مشترك با والاترين جوان عرب مى باشد.

«صفيه» پس از ديدار با بانوى حجاز و اطمينان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقيقت را با آنان در ميان نهاد.

عموهاى پيامبر پس از دريافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حيرت همراه بود. چرا كه «خديجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و اميران عرب به خواستگاريش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خويش نديده و دست رد بر سينه ى همه ى آنان زده بود اينك چه انگيزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سيمى دارد و نه از زمين پهناور خدا يك وجب خاك را، مالك است؟!

عموهاى پيامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خويلد» يا عمويش ، براى پيامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پيوند موافقت كرد.

موضوع مهريه پيش آمد و اينك بايد مهريه اى درخور مقام و موقعيت بانوى بزرگ حجاز از سوى پيامبر تقديم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند اين مبلغ سنگين و درخور شخصيت و موقعيت «خديجه» را تقديم دارد ؟

درست در اين لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هديه نمودن چهار هزار دينار به پيامبر ، از آن گرانمايه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهريه به پدرش «خويلد» بپردازد ، گرچه در يك روايت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهريه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خويش تقديم داشت و پيمان زندگى مشترك به امضاء رسيد.

آرى ، با اينكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با اين وصف پدرش «خويلد» از اين انديشه ى بلند بى بهره است و اين اختلاف ديدگاه را تنها ميان اين پدر و دختر نمى نگريم بلكه اين ناهماهنگى در انديشه و اين دو طرز تفكر ميان پدران و فرزندان و ميان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نيز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسيار فراوان است.

به هر حال جريان به خوبى پيش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظير و بهت آور بود. در ميان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهريه اش را به همتاى زندگى اش هديه كند. به همين جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فرياد زند كه :

هان اى مردم! ما ديده بوديم كه مردان مهريه زنان را مى پردازند اما نديده بوديم كه زنان مهريه ى خويش را به مردان زندگى آينده خويش هديه كنند.

و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه :

«مردك كم خرد و پست چه مى گويى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهريه اش را خود هديه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هديه هم تقديم دارى ، پذيرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنيد.»

و بنا به روايتى او را اينگونه سرزنش كرد :

«اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترين و گرانبهاترين قيمت ها مى برند و پرشكوه ترين مهريه ها را به او هديه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهريه سنگين هم نمى تواند با زنى شايسته ازدواج كند.»

اين پيوند مبارك به بهترين صورت تحقق پذيرفت و پيامبر به تقاضاى «خديجه» به اقامتگاه او گام نهاد.

از آن لحظات بيادماندنى بود كه ديگر «خديجه» همواره احساس مى نمود كه نيكبختى در كامل ترين شكل ممكن به او روى آورده و خورشيد خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترين آرزوى خويش يعنى ازدواج با پيامبر رسيده بود.

بانوى بزرگ حجاز در اين زندگى مشترك پسرانى بدنيا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنيا رفتند و دخترانى به نامهاى «زينب» و «ام كلثوم» و «رقيه» و «فاطمه» به او و پيامبر ارزانى شد كه كوچكترين ، اما برترين و پرشكوه ترين آنان فاطمه عليهاالسلام بود.

…………………………………………………………..

منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت

علت ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اسلام (ص)

چرا حضرت خدیجه با اینکه از ثروتمندان مدینه بود، از میان تمامی خواستگاران خود، پیامبر اسلام (ص) را برگزید؟

در پاسخ به این سوال، باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قرار دهیم. بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمی­تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد.

آیت الله سبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،[1]به چهار نمونه از این شواهد اشاره می­کنند که به طور خلاصه بیان می­کنیم:

1- چنانکه می­دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[2]و نیز این جریان را که در نزدیک “بصری” (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت­های فراوانی خوانده ام.[3]خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی…. سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.[4]

2- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت…. پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می­گویی که او حائز چنین مقامی می­شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده­ام و از نشانه­های او این است که پدر و مادر او می­میرند و جد و عموی وی از او حمایت می­کنند و از قریش زنی را انتخاب می­کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.

3- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می­گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می­شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می­گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می­گفت: «روزی فرا می­رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.»

4- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.»

از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه­ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.»[5]

همه این امور نشان می­دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است.

در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره می­کنیم که می­فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص».[6]

…………………………………………………….

[1]- ص 82- 85

[2]- طبقات کبری، ج 1، ص 130.

[3]- بحار/ 16/ 18.

[4]- سیره ابن هشام، ج 1، ص 76.

[5] - مناقب، ج 1، ص 30. بحار، ج 16، ص 16.

[6]- بحار، ج 43، ص 53.

 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

شهادت امام حسن عسگری (علیه السلام) به حظور حضرت مهدی عج

و به تمام دل سوختگان تسلیت باد

…:::…. قــــــاب …::::….

ای که چون شمع به پیشِ نظرم آب شدی

ای پدر جان تو بگو بهرِ چه بی تاب شدی

مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشیدی

در میانِ شبِ ماتم زده مهتاب شدی

ای که از سوز عطش در برِ من می‌سوزی

گشتی خاموش مگر تشنه تو سیراب شدی

بسکه پیچیده‌ای از درد در این حجره‌ی سرد

روی دستِ پسرت ای پدرم خواب شدی

دیدم آن لحظه ز من روی چو برگرداندی

خون به لب داشتی و مَحرَمِ خوناب شدی

ای خداوند، قسم بر تو یتیمی سخت است

عاقبت نام من از چوبِ غمش قاب شدی

پدرم مهدیِ گریانِ تو تنها و غریب

در جهان ماند ولی گوهرِِ کمیّاب شدی

 نظر دهید »

هفته پژوهش

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

هفته پژوهش

بمناسبت هفته پژوهش مدرسه علميه فاطميه سلام الله عليها شهرستان صومعه سرا برگزار كرد:
فاطمه يكتا عرباني مدير مدرسه علميه فاطميه سلام عليها شهرستان صومعه سرا گفت:بمناسبت هفته پژوهش كه از 21 آذر آغاز شد برنامه هايي در راستاي پژوهش در مدرسه اجرا گرديد كه به شرح ذيل می باشد:
1-برگزاري نمايشگاه تحقيقات پاياني طلاب
از تاريخ 22/9/94الي28/9/94 نمايشگاه تحقيقات پاياني طلاب مدرسه در مكان كتابخانه مدرسه برگزار شد كه در آن 40 اثر طلاب با موضوعات خانواده ،ولايت فقيه،تربيت،قرآني واخلاقي در معرض ديد طلاب قرار گرفت.

2-ديدار با امام جمعه شهرستان صومعه سرا
بمناسبت آغاز هفته پژوهش مورخ 22/9/94 طلاب وكادر مدرسه با امام جمعه شهرستان ديدار نمودند.
حجت الاسلام والمسلمين صديقي كه مولف چندين كتاب با عناوين چرا نماز،حسد ، غيبت و…بوده اند در اين ديدار ضمن تاكيد براهميت تحقيق وپژوهش ميان طلاب خواهروتشويق وترغيب طلاب به تحقيق ونويسندگي ،به بيان چگونگي تدوين وتنظيم كتب خود پرداخته وافزودند براي اينكه بتوانيم مبلغين خوبي براي اسلام باشيم بايد از قلم وتوان تحقيقي خوبي برخودار باشيم وي در ادامه گفت داشتن قلم رسا وزيبا ميتواند به ما كمك كند تا در بيان وارائه مطالب وجذب مخاطب موفقيت بيشتري داشته باشيم وتاثيري بيشتر وبهتري بر مستمعين خود بگذاريم .

3-نصب جملات بزرگان وائمه معصومين عليهم السلام متناسب با پژوهش
در تاريخ 22/9/94جملا ت ونكاتي متناسب با پژوهش وتحقيق در تابلوها وراهرومدرسه نصب گرديد.
4-مشاور در زمينه روشهاي تحقيق ومطالعه واهدا جايزه به طلاب
در تاريخ 24/9/94بمناسبت روز پژوهش در نشستي با طلاب سركار خانم خدابخشي نژاد به بيان روشهاي مطالعه ويادگيري پرداخته وهمچنين افزودند استفاده از روشهاي صحيح مطالعه ويادگيري ميتواند طلاب را در زمينه تحصيل وتحقيق وپژوهش به موفقيتهاي روز افزون برساند،در پايان اين نشست به طلابي كه در مسابقه كتابخواني هفته كتاب حائز رتبه شدند هدايايي اهدا گرديد.

5-نصب پيام مدير حوزه هاي علميه خواهران به مناسبت هفته پژوهش در تابلو هاي اعلانات
در تاريخ 25/9/94پيام حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي جمشيدي در رابطه با هفته پژوهش وفعاليتهاي پژوهشي در حال انجام برروي تابلوهاي اعلانات نصب گرديد تا در معرض ديد ومطالعه طلاب واساتيد قرار گيرد.

مدیر مدرسه همچنین اعلام نمود که 3000جلد کتاب شامل بحارالانوار ،تفاسیر ، لغتنامه ها از جمله دهخدا و بسیاری کتب با ارزش دیگر که بنابر وصیت موسس حوزه علمیه فاطمیه سلام الله مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا عبدالعظیم یکتا عربانی وقف مدرسه گردیده بود که خانواده محترم ایشان با عمل به این وصیت این صدقات جاریه را به مدرسه اهدا نمودند تا طلاب بتوانند از این منابع با ارزش در امور تحصیلی وتحقیقی خود بهره ببرند.
سرکار خانم یکتا عربانی هدف از اجرای این برنامه ها را ایجاد انگیزه در میان طلاب به امر پژوهش وتحقیق بیان نموده وافزودند به دلیل پایان دروس ترم طلاب وتعطیلی برای امتحانات ترم برخی از برنامه ها در مدرسه اجرا نگردید.

 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه

عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات

خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم

کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم

آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم

آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم

سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه

این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه

تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم

پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم

این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه

این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه

بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت

معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت

معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم

یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 20

مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناسبت ها
  • پژوهشي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کد حدیث

کد حدیث



کد روز شمار امام زمان
  • تبلیغات اینترنتی
  • آیتم ها

    • ارکان مقاله نویسی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • ماه رمضان
    • تبریک ماه رمضان
    • برابری زن و مرد در قرآن
    • آیا قرآن به این مطلب اشاره می کند که آنهایی که چهره های سفید دارند، از آنهایی که رنگ پوستشان زرد، قرمز، قهوه ای یا مشکی است، بهترند؟
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • شعر
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس