حرف دل
02 دی 1394 توسط یکتا عریانی
سلام اقای خوبم
سلام آقا
حرفی برا زدن ندارم چی بگم اصلا چی دارم بگم فقط میتونم بگم
معرفت کبوترهای حرمت بیشتر ازمنه اونا جایی غیر از خونه شما نمی روند
بی وفایی من کجا و وفای کبوترات کجا
هر شب در خیال خویش
ضریحت را
با آب دیدگانم غبارروبى مى كنم
و با نسیم
كبوتران ضریحت را
در دیدگانم
مجسم مى كنم
و بر گنبد طلایى ضریح تو
طواف مى گذارم
چشم هایم شیدا
براى یك لحظه
یك ثانیه
حضور صمیمى ات را
در ضریح ترسیم مى كند
و من
بى قرار مثل یك قطره حباب
رنگین ترین رؤیا و مجنون ترین مجنون
مى گردم
و از خطوط سبز تخیل
بر وادى عشق تو گام مى نهم
و در سفر به نزد تو
یا غریب الغربا!
حكایت هاى خسته جانم را بازگو مى كنم
و كبوتر ذهنم را
از حرم تنگناى خویش
بر وادى عشق تو رهسپار مى گردانم
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام