دل نوشته
25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی
منتظر گمنام
شب به درازا کشيد. چشم ها همه خفتند؛ جز چشمان شيدای شيفتگان که در سياهی آسمان، فروغ تو را می جويند ای خورشيد فروزان وجود! پهنه زمين، خشکيد. گلبوته ها همه پژمردند؛ جز لاله زار خون رنگ دل باختگان، که در کوير گداخته صحرا، تراوش تو را می جويد. ای زيباترين گلبوته ياس! دريا طوفانی شد ، زورق ها همه در هم شکستند؛ جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج، کرانه تو را می جويد، ای ساحل آرام نجات!
اللهم عجل لوليک الفرج