مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    کد دعای فرج امام زمان (عج)
    فالطالع بینیفال روزانه

عرشیان فرش نشین : بصیرت سرخ

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

(شهید آیت‌اللّه سیّد اسداللّه مدنی)
زندگی‌نامه

شهید آیت‌اللّه سیّد اسداللّه مدنی، در سال 1292 هجری شمسی، در منطقه «آذرشهر» استان آذربایجان شرقی، دیده به جهان گشود. پدر ایشان، مرحوم آقا میرعلی، در بازارچه آذرشهر به بزّازی مشغول بود. شهید بزرگوار در سنّ چهار سالگی از نعمت مادر محروم شد و نیز در سنّ شانزده سالگی، پدر خود را از دست داد و با رنجی فراوان، وارد دوران جوانی شد.

شهید محراب، آیت‌اللّه مدنی، در آغاز جوانی برای کسب علم و کمال، زادگاه خویش را ترک گفت و به شهر مقدّس قم عزیمت نمود. وی با وجود مشکلات فراوانِ ناشی از فوت پدر و استبداد رضاخانی، با پشتکار بسیار به تحصیل علوم دینی پرداخت. او پس از بهره‌گیری از محضر استادان بزرگی چون آیت‌اللّه سید محمّد تقی خوانساری و آیت‌اللّه حجّت کوه‌کمری و حضور در حلقه درس فلسفه و عرفان امام خمینیw به نجف اشرف هجرت، و در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح گوناگون را نیز آغاز کرد. دیری نپایید که از استادان معروف حوزه علمیه نجف شد و توانست از مراجع بزرگی چون آیت‌اللّه حکیم، آیت‌اللّه حجّت کوه‌کمری و آیت‌اللّه خوانساری اجازه اجتهاد بگیرد.

آیت‌اللّه مدنی از مجاهدان غیوری بود که نخستین فعّالیّت سیاسی و اجتماعی خود را ستیز با فرقه گمراه بهائیت قرار داد. به روایت تاریخ، رضاخان و عوامل داخلی استعمار، برای سرکوب اسلام، مخصوصاً مکتب شیعه، زمینه فعالیت بهائیت و دیگر فرقه‌های ساختگی را فراهم نمودند؛ تا آنجا که در زمانی کوتاه، سرمایه‌داران بهایی در آذربایجان و به ویژه اطراف تبریز، بعضی از کارخانه‌های برق را در دست گرفتند. آیت‌اللّه مدنی، پس از آگاهی از وضع موجود، با سخنرانی‌های افشاگرانه و تحریم برق تولیدی آن کارخانه‌ها و منع خرید و فروش با این فرقه گمراه، سرانجام، شهر مذهبی آذرشهر را از لوث وجود این عوامل استعمارگران پاک نمود.
لبیک یا امام

این شهید بزرگوار، نخستین کسی بود که در نجف به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام، لبیک گفته و با تعطیل کردن کلاس‌های خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی، در جهت افشای چهرة پلید رژیم مزدور پهلوی گام برداشت.

وی در آن زمان، سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام در نجف به شمار می‌آمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان می‌کرد. از زمان تبعید حضرت امام به نجف، آیت‌الله مدنی همواره یار و یاور امام بود و در کنار مراد خود به مبارزه علیه ظلم و ستم ادامه می‌داد. معروف است که هر موقع حضرت امام به علتی نمی‌توانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیت‌الله مدنی به جای امام به اقامه نماز جماعت می‌پرداخت.
زهد و دنیاگریزی

گریز از لذت‌های دنیوی، خصوصیتی بود که در تمام دوران عمر این بزرگوار ادامه داشت. در دورانی که امام در نجف بود و ایشان به عنوان نمایندة امام به کشور باز می‌گشتند، وجوه زیادی تحویل ایشان می‌شد؛ ولی ایشان چنان در خرج این وجوه دقت به خرج می‌داد که حتی به درخواست نزدیک‌ترین خویشاوندان خود، ولو به صورت قرض، خودداری می‌کردند. داماد ایشان در این زمینه می‌گوید: «روزی به خاطر احتیاج مبرم به مقداری پول، خدمت ایشان رسیدیم و تقاضا کردیم که مقداری قرض از وجوهات امام به ما بدهند تا در موعد مقتضی برگردانیم. اما ایشان از قبول این درخواست امتناع کردند.»

نگاهی به وصیت‌نامه ایشان نیز، گویای امانتداری و دنیا گریزی ایشان می‌باشد. در وصیت‌نامة ایشان راجع به اموالشان آمده است:

«راجع به اموالم، منزل نجف را خودم از سهم مبارک تهیه کرده و ابداً تملک نکرده‌ام. همچنین منزل همدان را دوستان همدانی با امریة مرحوم مبرور، سیدنا الاستاد حضرت آیت‌الله حکیمv از سهم مبارک تهیه نموده و در اختیار من گذاشته‌اند. پس هر دو منزل، راجع به وجوه مقدس حضرت حجت بن الحسنf بوده و به دستور حضرت آیت‌الله خمینی به مصرف مهم خواهد رسید و بنده ابداً هیچ کدام از دو منزل را تملک نکرده‌ام و به عنوان اینکه سهم مبارک است تصرفی کرده‌ام. کتاب‌های موجود در نجف و قم هم از سهم مبارک بود و باید در یکی از کتابخانه‌های عمومی دینی نجف یا قم قرار داده شود. کتاب‌هایی که اخیراً در ایران تحصیل نموده‌ام، به همین نحو است. مبلغ 220 هزار تومان بابت منزل تهران و قم به وجوه مقدس حضرت بقیت‌‌الله قرض‌دار بوده، امیدوارم در حیاتم موفق به ادا بشوم؛ وگرنه این مقدار قرض‌دار هستم و برای ورثه، بدون ادا.»
تانکر نفت، درب منزل حاج آقا!

یکی از خاطراتی که نزدیکان ایشان نقل می‌کنند مربوط به دوران امامت جماعت ایشان در تبریز بود. در یکی از روزهای زمستان که چاه منزل مسکونی ایشان پر شده بود، تانکری جهت تخلیه آمده بود. در همین اثنا چند جوان که از آن کوچه می‌گذشتند، فکر کردند تانکر برای تخلیه سوخت آمده و با خود می‌گفتند: «منزل حاج آقا پر می‌شود تا از نظر سوخت بد نگذرد.» اتفاقاً آیت‌الله مدنی این حرف‌ها را می‌شنوند و بی‌آنکه مستقیماً به آنها پاسخ دهند، آن جوانان را جهت صرف چای به منزل دعوت می‌کنند. آنها که در معذوریت مانده بودند، به خانه رفتند و وقتی دیدند که آن خانه اساساً شوفاژ ندارد، شرمسار شدند. حاج آقا بدون اینکه حرفی بزنند فرمودند: «گاهی به منزل ما بیایید.»
وقفِ مردم

این خصوصیات آیت‌الله مدنی باعث شد تا امام، بهترین تعبیرها را دربارة ایشان به کار ببرد. یکی از نزدیکان ایشان می‌گوید: «به امام خمینی گفتم: آیت‌الله مدنی در طول روز، دو تا سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند و وقت خود را صرف مردم می‌کنند. امام فرمودند: اگر من و مدنی‌ها بخوابیم، پس چه کسی باید کار بکند. آیت‌الله مدنی دست راست من است.»
اصلاح نفس

شهید آیت‌اللّه مدنی درباره اصلاح نفس فرموده‌اند: «مادامی که بت نفس در وجود انسان حاکم است، یعنی آن حکم می‌کند و انسان بدان عمل می‌کند، رسیدن به خداوند تبارک و تعالی محال است؛ به خاطر اینکه این ظلمات برای انسان حجاب شده‌اند. وقتی ما می‌توانیم از این پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به خودمان استفاده صحیحی بکنیم که اوّل، نفس خودمان را اصلاح کرده باشیم. به تعبیر دیگر، اگر نفسمان اصلاح نشده باشد، پیروزی به هر حدّی برسد، چاره دردهای ما را نخواهد کرد.»
نجوای عاشقانه

یکی از خصوصیت‌های بارز آیت‌الله مدنی، تقوی و ورع ایشان بود. تهجدها و شب‌زنده داری‌های ایشان همه دوستان و آشنایان، خانواده و شاگردان را تحت تأثیر قرار می‌داد. هنگامی که به نماز می‌ایستاد، سراپا مجذوب جمال حق می‌شد و عاشقانه با محبوب سخن می‌گفت. یکی از بستگان ایشان نقل می‌کنند که وقتی ایشان به نماز می‌ایستادند از خود بی‌خود شده و با ناله و استغاثه، با خدایش راز و نیاز می‌کرد.

داماد شهید مدنی می‌گوید: «نیمه‌های شب بود که متوجه شدم از باغ، صدای ناله می‌آید. بلند شدم نگاه کردم و دیدم شهید مدنی در فاصله 20 متری یا 30 متری دارد گریه می‌کند و می‌گوید: خدایا اگر به من نه بگویی، اگر تو مرا ترک کنی، کیست که مرا دریابد؟ مگر غیر از تو ما کسی را داریم؟ این سخنان را می‌گفت و اشک می‌ریخت.»
حکومت تقوا بر دل

وی معتقد بود که اگر تقوا در انسان حکومت کند، وقتی فرد به خود و خدای خود نگاه کند، همه‌اش خجلت خواهد بود و دیگر «خود»ی نمی‌بیند. به جهت اینکه اگر انسان به مقام معنویت برسد، می‌فهمد که هیچ چیز، مال خودش نیست، بلکه عنایتی از جانب خداوند است. به خاطر این اعتقادات است که در راز و نیازهای شبانه‌اش فریاد می‌زد: «خدایا اگر مرا به خود واگذاری پس کیست که مرا دریابد؟» ایشان نتیجه تقوا را از بین رفتن کامل خودبینی و رسیدن به خیر و سعادت و کمال بشر می‌دانست و می‌گفت: «به ملازمت تقوا، خودبینی و کبر و غرور و صفات رذیله از ما زایل شده، به آنجا می‌رسیم که بدانیم اگر چیزی داریم از پروردگار است.»
مهمانی دادن حاج آقا

نویسنده کتاب «مفاخر آذربایجان» دربارة پارسایی آیت‌الله مدنی می‌گوید: «اوایل انقلاب، معظم له، تازه پس از شهادت آیت‌الله قاضی در تبریز استقرار یافته بود. روزی، نزدیکی‌های ظهر با جمعی از دوستان به دیدار ایشان رفتیم. جمع کثیری از برادران بسیجی و پاسدار هم حضور داشتند. سفره را در سرسرای اتاق پهن کردند. پذیرایی عبارت بود از یک قرص نان با یک عدد سیب زمینی در حد 200 گرم و چند عدد خرما و توأم با نمک. من از میان آن جمع مواظب غذای سید بودم. با دو چشم خود دیدم که ایشان هم مانند برادران بسیجی و پاسدار با کمال اشتیاق از همین یک نوع غذا که رکن اعظم آن نان و سیب‌زمینی بود تناول می‌نمایند. غذای سیب زمینی در آن فضای مساوات و برادری و آکنده از روح ایثار، ایمان و پارسایی، دل‌چسب‌ترین و گواراترین غذایی بود که تناول می‌شد!»
پای تاول‌زده

آیت‌الله خاتم یزدی از یاران آیت‌الله مدنی در نجف، درباره تقوای ایشان می‌گفت: «آیت‌الله مدنی معمولاً با پای پیاده از نجف به کربلا می‌رفتند. این پیاده‌روی باعث می‌شد تا پای ایشان تاول بزند. با این وصف و حال، ایشان نماز شبش را به مقداری که توان داشت ایستاده می‌خواند و اگر ایستادن، مقدور نبود می‌نشست و رکعت دوم را به حالت نشسته می‌خواند. ما در نجف، هر روز شاهد بودیم که ایشان، هر شب، سر ساعت معین به حرم مشرف می‌شد و زیارت جامعه می‌خواند. در ایام محرم، هفت شب را در نجف، زیارت عاشورا قرائت می‌کرد. در روز هفتم عازم کربلا می‌شد و در حرم امام حسینA زیارت عاشورا می‌خواند.»
امام حسینg به من فرمود

شهید مدنی می‌فرمود: «من در دو موضوع نسبت به خود شک داشتم. یکی اینکه به من می‌گویند: «سید اسدالله». آیا من واقعاً از اولاد پیامبر هستم؟ و دیگر اینکه آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یا نه؟ روزی به حرم امام حسینg رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی، یک شب، امام حسینg را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمود: «یا بُنَّی انتَ مقتولٌ»، «ای فرزندم، کشته می‌شوی» که جواب هر دو سؤال من در آن بود. امام فرمود: فرزندم، یعنی من سید هستم؛ و دیگر به من بشارت داد که من شهید می‌شوم.
شهادت

شهید مدنی، آخرین نماز جمعه خویش را در 20 شهریور سال 60 برپا کرد و در نافله خود به دیدار یار شتافت. ساعت، یک و 45 دقیقه بود و خطیب جمعه، دو رکعت نماز جمعه را خواند و در جایگاه نماز به نافله ایستاد. در این هنگام، ناشناسی که حدوداً 20 ساله بود، خود را از میان جمعیت به جلو رساند. او قصد داشت به آقا نزدیک شود. خواستند مانع راهش شوند، اما او اصرار داشت که با آقا کار دارد. چون به او شک کردند، خواستند مانع او شوند. اما او بازوی خطیب جمعه را گرفت و نافله او را قطع کرد. مردم دریافتند که او قصدی شیطانی دارد. خواستند تا او را به کناری کشند؛ ولی او ضامن نارنجک را کشید. انفجاری وحشتناک در محراب نماز جمعه رخ داد و خون آیتی وارسته از آیات حق، بر زمین محراب ریخت. آرامگاه وی، هم اینک در جوار کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومهB در شهر قم می‌باشد.
بخشی از پیام امام خمینیv به مناسبت شهادت آیت‌الله مدنی

سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت‌الاسلام والمسلمین، شهید عظیم‌الشأن، مرحوم حاج سید اسداللّه مدنی ـ رضوان‌اللّه علیه ـ همچون جد بزرگوارش، در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید. اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان، اسلام، محو و مسلمانان، نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش، شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد.

این چهره نورانی و اسلامی، عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند. و از چهره‏های کم نظیری بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.

اگر تا امروز برای جنایت‌ها و شرارت‌های خود بهانه‏های بی‏پایه‏ای می‏تراشیدند، در شهادت این عالم متقی ـ که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی‏اندیشید ـ بهانه‏ای جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمی‏توانند بتراشند.

خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علیA است. و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است. درود خداوند و سلام امت اسلامی بر این خط سرخ شهادت. و رحمت بی‏پایان حق تعالی بر شهیدان این خط، در طول تاریخ و افتخار و سرفرازی بر فرزندان پر توان پیروزی‏آفرین اسلام و شهدای راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدی بر وابستگان و پیروان شیاطین شرق و غرب، خصوصاً شیطان بزرگ، آمریکای جنایتکار.

منابع:

1. صدری مازندرانی، حسن؛ وصال عارفانه (شرح حال علما و فرزانگان هنگام مرگ)، بی‌جا، میراث ماندگار، 1386.

2. فجری، محمد مهدی؛ یتیمان سرافراز (گذری بر زندگی چهل تن از عالمان دین)، بی‌جا، 1385.

3. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار (خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل)، قم، نورالسجاد، ج دوم، 1379.

4. صحیفه امام، ج‏15، ص-226 227.

5. www.tebyan.net

6. www.shahidmadani.net

7. www.farsnews.com

8. www.pajoohe.com

 نظر دهید »

عبادت ، چرا وچگونه ؟

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

«یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ[1]؛

ای مردم! پروردگارتان که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید.»
چرا باید خدا را عبادت کنیم؟

در چند جای قرآن در پاسخ به این پرسش چنین آمده است:

* چون خدا خالق و مربی شماست: «…اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ…». از آنجا که مشرکان، خالقیت را پذیرفته بودند ولی ربوبیت را انکار می کردند، خداوند در این آیه، دو کلمه «ربکم» و «خلقکم» را کنار هم آورده تا به این نکته دلالت کند که خالق شما، پروردگار شماست.

* چون تأمین کنندة رزق و روزی و امنیت شماست: «فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»[2].

* چون همة عالم سپاسگزار او هستند: «…إِن مِّن شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدَهِ…»[3].

* چون معبودی جز او نیست: «…لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی…»[4].
چگونه عبادت کنیم؟

* آیات و روایات، برای عبادت، شیوه ها و شرایطی را بیان نموده اند که در جای خود، بحث خواهد شد؛ ولی چون این آیه، اولین فرمان الهی خطاب به انسان در قرآن است، سرفصل هایی را بیان می کنیم تا مشخص شود، عبادت باید چگونه باشد:

1. عبادت مأمورانه: یعنی طبق دستور او و بدون کم و زیاد و خرافات.

2. عبادت آگاهانه: تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست: «…حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ…»[5].

3. عبادت خالصانه: «…وَلَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»[6].

4. عبادت خاشعانه: «… فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»[7].

5. عبادت مخفیانه: پیامبر فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها؛[8] عبادتی بزرگترین پاداش را دارد که پنهانی باشد.»

6. عبادت عاشقانه: پیامبر فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة؛[9] برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد.»

و خلاصة مطلب این که برای عبادت، سه نوع شرط است:

الف. شرط صحت، نظیر طهارت و قبله.

ب. شرط قبول، نظیر تقوا.

ج. شرط کمال، نظیر این که عبادت، آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه و عاشقانه و… باشد.□

[1] . بقره، 21.

[2] . قریش، 3-4.

[3] . اسراء، 44.

[4] . طه، 14.

[5] . نساء، 43.

[6] . کهف، 110.

[7] . مؤمنون، 2.

[8] . بحار، ج 70، ص 251.

[9] . بحار،‌ ج 70، ص 253.

 نظر دهید »

نیایش روح الله

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

* خدایا! ما بندگان ضعیفی هستیم. ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم. ما هیچیم و هر چه هست تویی. ما اگر چنانچه خلاف می کنیم؛ نادانیم، تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما کردی، به طور شایسته وارد بشویم. خدایا! این ایران که از همه اطراف به او هجوم شده است، برای اسلام، این ایران را تو تقویت کن.

* بار خدایا! حبّ دنیا و تعلّقات آن ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محجوب نموده؛ مگر تو با لطف خفی خود از ما افتادگان، دستگیری فرمایی و جبران ما سبق را فرمایی، تا بلکه از خواب غفلت انگیخته شده، راهی به محضر قدس پیدا کنیم.[1]

* بار خدایا، که قلوب اولیا را به نور محبت منور فرمودی و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستی، و دست فرومایگان خود خواه را از دامن کبریائی کوتاه کردی، ما را از این مستی غرور دنیا، هشیار فرما، و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجاب های غلیظ و پرده های ضخیم خودپسندی و خودپرستی را به اشارتی پاره کن، و ما را به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه بار ده، و این دیو سیرتی و زشت خویی و درشت گویی و خود آرایی و کج نمایی را از ما برکنار فرما، و حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما.[2]

* بار خدایا! ما در دام های پر پیچ و خم نفس و شیطان مبتلائیم، و از این دشمن قوی پنجه، راه گریزی نداریم، و تاب مقاومت و جدال با او را نداریم. از هر دامی گریزان شویم، به دام های دقیق تر و محکم تری دچار شویم. مگر لطف بی منتهای تو از ما دستگیری کند و به سعادت و خیر مطلق رساند و از این چاه ظلمانی طبیعت و هوی برهاند.[3]

* خدایا! ما در خوابیم و عمر خود را با دست خود در راه های بیهوده دادیم. تو خود، ما را از این خواب گران برانگیز، و چشم ما را به راه راست بینا کن، و دل ما را از این دار الغرور منسلخ کن، و ما را از غیر خودت کور کن، و به جمال جمیل خود دل ما را روشنی ده؛ إنَّک ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ.[4]

* خدایا! تو را به اولیائت! اسلام را عظیم کن، عظمت بده، ما را از خواب غفلت بیدار کن، همه جناح های ما را با هم متصل کن، اتفاق کلمه به ما عنایت کن.[5]

* خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطق های خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی می کنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند می کنند. خداوند، شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند.[6]

* خدایا! سران کشور و برادران و دوستان و بزرگان که الآن در محضرشان هستند و سایر خدمتگزاران این کشور را، همه را در زیر سایه حضرت بقیت اللَّه الاعظم و زیر نظر شریف امام، طول عمر و توفیق انجام وظیفه و توفیق تشخیص وظیفه، عنایت فرما.[7]

* خداوندا! قدم سیر ما از وصول به بارگاه قدس تو کوتاه است و دست طلب ما از دامن انس تو، قاصر. حجاب های شهوت و غفلت، بصیرت ما را از جمال جمیل تو محجوب کرده، و پرده های غلیظ حبّ دنیا و شیطنت، قلوب ما را از توجّه به عزّ جلال تو مهجور نموده. راه آخرت، باریک و طریق انسانیت، حدید، و ما بیچاره ها چون عنکبوتان، در فکر قدید. متحیرانی هستیم که چون کرم ابریشم از سلسله های شهوات و آمال، بر خود تنیده و یکسره از عالم غیب و محفل انس، چشم بریده. جز آن که از بارقه الهیه چشم دل ما را روشنی بخشی و از جذوه غیبیه، ما را از خود، بی خود فرمایی.[8]

* خداوندا، تو خود، حال ضعیف و بیچارگی ما را آگاهی. می دانی که ما بی دستگیری ذات مقدّس تو از دست دشمنی به این قوّت و قدرت، که طمع به انبیاء عظام و کمّل اولیاء والامقام، بسته، راه گریزی نداریم و اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، ما را این دشمن قوی پنجه به خاک هلاکت افکند و به تیه ظلمت و شقاوت گرفتار کند. تو را به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت قسم می دهم که از ما متحیران وادی ضلالت و افتادگان بیابان غوایت، دستگیری فرما و قلوب ما را از غلّ و غشّ و شرک و شک پاک فرما.[9]

* بار خداوندا که ما بندگان ضعیف را بی سابقة خدمت و طاعتی یا احتیاج به بندگی و عبادتی، با تفضّل و عنایت و محض رحمت و کرامت، لباس هستی پوشانیدی، و به انواع نعمت های روحانی و جسمانی و اصناف رحمت های باطنی و ظاهری مفتخر فرمودی، بی آنکه از نبود ما خللی در قدرت و قوّت تو راه یابد، یا از بود ما به عظمت و حشمت تو چیزی افزاید، اکنون که سرچشمه رحمانیت تو جوشید و چشم خورشید جمال جمیل تو درخشید و ما را به بحار رحمت، مستغرق و به انوار جمال، منوّر فرمود، نقایص و خطیئات و گناهان و تقصیرات ما را نیز به نور توفیق باطنی و دستگیری و هدایت سرّی، جبران فرما، و دلِ سر تا پا تعلّق ما را از تعلّقات دنیایی برهان و به تعلّق به عزّ قدس خود آراسته نما.[10]

* خداوندا! آینه دل را به نور اخلاص، روشنی بخش، و زنگار شرک و دو بینی را از لوح دل، پاک گردان، و شاهراه سعادت و نجات را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنما، و ما را به اخلاق کریمانه، متخلق فرما، و از نفحات و جلوه های خاص خود که مختص اولیاء درگاه است، ما را نصیبی ده، و لشکر شیطان و جهل را از مملکت قلوب ما خارج فرما، و جنود علم و حکمت و رحمان را به جای آنها جایگزین کن، و ما را با حب خود و خاصان درگاهت از این سرای، درگذران، و در وقت مرگ و بعد از آن، با ما با رحمت خود رفتار فرما، و عاقبت کار، ما را با سعادت قرین کن، بحقّ محمّد و آله الطاهرین، صلوات اللَّه علیهم أجمعین.[11]

* خداوندا! تو به ما توفیق عنایت کن. تو ما را به وظایف خود آشنا کن. تو از انوار معارف خود ـ که قلوب عرفا و اولیا را لبریز کردی ـ یک نصیبی به ما عنایت فرما. تو احاطه قدرت و سلطنت خود را به ما نشان ده و نواقص ما را به ما بنما.[12]

* خداوندا! به تو پناه می بریم ما بیچاره ها از شرّ شیطان و نفس اماره. تو خودت، ما را از مکاید آنها حفظ فرما.[13]

* خداوندا! ما را نسبت به اسلام و مسلمین، خدمتگزار قرار بده. ما را نسبت به علمای اسلام، قدردان قرار بده. علمای اسلام را در هر جا هستند، حفظ بفرما.[14]

* خداوندا! این وحدت کلمه را در بین ملت های اسلام و در بین ایران، حفظ کن.[15]

* خداوندا! ما با این دولت هایی که به اسم اسلام این قدر تحقیر می شوند و نفس در نمی آورند، ما چه بکنیم با اینها؟ اینها را باید چه کرد؟ باید ملت ها خودشان، خودشان بیدار بشوند. خودشان بیدار بشوند، دفاع کنند از خودشان. منتظر نباشند که دولت هایشان این کارها را بکنند.[16]

* خداوندا! تو خود، یار این ملت و این جوانان مخلص باش.[17]

* خداوندا! این پیروزی های چشمگیری که برای ما و ملت ما و برای اسلام حاصل شده است، طوری کن که در قلوب ما تأثیر سوء نگذارد و ما را مغرور نکند. ما را از آن راهی که انبیا ـ علیهم السلام ـ داشتند منحرف نکند.[18]

* خداوندا! شهدای عزیز این ملت را که برای تو و برای اعتلای دین تو جان باخته اند، در جوار اولیایت مخلّد فرما، و دعای خیر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- را شامل حالمان گردان.[19]

* خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فرو ریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان.[20]

* خداوندا! اگر هیچ کس نداند تو خود می دانی که ما برای برپایی پرچم دینِ تو قیام کرده ایم و برای برپایی عدل و داد، در پیروی از رسول تو، در مقابل شرق و غرب ایستاده ایم و در پیمودن این راه، لحظه ای درنگ نمی کنیم.[21]

* خداوندا! تو می دانی که امت رسول تو در این مملکت مواجه با همه توطئه ها است و ایادی شیطان در داخل و خارج، او را آرام نمی گذارند و تلاش ها، هر روز، برای در تنگنا و مضیقه قرار دادن این ملت در امور اقتصاد فزونتر می شود.

خداوندا! تو می دانی مردم ما مشکلات را به جان و دل خریده اند و از هیچ چیزی، غیر تو، ترس و بیم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل می کنند، همه پیروزیها را از آن تو و به عنایت تو می دانند. پس ما را به عنایت دوباره خود همراهی نما و دلهای ملت ما را به نصر و پیروزی خود امیدوارتر ساز.[22]

* خداوندا! به تمام ملت های اسلامی خصوصاً ملت شجاع و حماسه ساز ایران، تحمل بیشتر فشارهای نظامی استکبار از زمین و دریا و هوا و فشارهای اقتصادی و سیاسی روزافزون کانون های فساد را عنایت فرما.[23]

* خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود، این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. [24]

* خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. [25]

* خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! حوزه های علمیه، این سنگرهای پاسداری از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار.[26]□

[1] . آداب الصلاة ، ص363.

[2] . شرح چهل حدیث، ص660.

[3] . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 86.

[4] . همان، ص 379.

[5] . صحیفة امام، ج 3، ص 252.

[6] . همان، ج 12، ص 479.

[7] . همان، ج 20، ص 383.

[8] . آداب الصلاه، ص 1.

[9] . همان، ص 22.

[10] . همان، ص 380.

[11] . شرح چهل حدیث، ص 2.

[12] . همان، ص 71.

[13] . همان، 76.

[14] . صحیفه امام، ج 2، ص 29.

[15] . همان، ج 6، ص 364.

[16] . همان، ج 16، ص 506.

[17] . همان، ج 19، ص 145.

[18] . همان، ج 20، ص 16.

[19] . همان، ج 20، ص 201.

[20] . همان، ج 20، ص 326.

[21] . همان، ج 20، ص 201.

[22] . همان، ج 20، ص 479.

[23] . همان، ج 20، ص 392.

[24] . همان، ج 21، ص 93.

[25] . همان، ج 21، ص 95.

[26] . همان، ج 21، ص 293.

 نظر دهید »

قرآن در نگاه امام حسن مجتبی عليه السلام

25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

قرآن در نگاه امام حسن مجتبی عليه السلام
امام حسن عليه السلام فرمود : در كنار رفتارهاي قرآني امام حسن مجتبي عليه السلام، از ديدگاه هاي حضرت پيرامون قرآن هم نبايد غافل ماند. حسن بن علي عليه السلام گاه از نقش راهنمايي قرآن سخن مي گويد، زماني از تفسير و شيوه ها و نبايدهايش سخن مي گويد. از تأثير آن در جلاي سينه ها، تأثيرش در قيامت و احوال مؤمنان و شرايط تمسّك به قرآن و… سخن دارد. گوشه هايي از اين بخش ها را مي خوانيم :
الف) قرآن؛ ثقل اكبر
امام حسن عليه السلام بعد از بيعت مردم، فرمود: ما حزب پيروز خداييم نزديك ترين خاندان پيامبريم. اهل بيت پاكيزه و پاك اوييم و « احدالثقلين الّذين خلّفهما رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم في امّته والثاني كتاب الله فيه تفصيل كل شي ء «لايأتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه» (1)؛ و يكي از آن دو گران سنگ هستيم كه رسول خدا در امّت خود به يادگار نهاد و دومي آن، كتاب خداست كه در آن بيان هر چيز است و از پيش روي آن و از پشت سرش باطل به سويش نمي آيد .»
ب) قرآن؛ امام هدايت
امام حسن عليه السلام فرمود :
« ما بقي في الدنيا بقيّة غيرهذا القرآن فاتّخذوه اماماً يدلّك علي هداكم و إنّ احقّ النّاس بالقرآن من عمل به و إن لم يحفظه و أبعدهم منه من لم يعمل به و إن كان يقرأه (2)؛ در دنيا غير از اين قرآن چيزي نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهيد تا شما را به هدايت راهنمايي كند. سزاوارترين مردم به قرآن كسي است كه به آن عمل كند، هرچند آن را حفظ نكرده باشد و دورترين فرد از قرآن كسي است كه به آن عمل نكند، هرچند آن را بخواند .»
ج) قرآن در قيامت
« إنّ هذا القرآن يجي ء يوم القيامة قائداً و سائقاً يقود قوماً الي الجنّة أحلّوا حلاله و حرّموا حرامه و آمنوا بمتشابهه و يسوق قوماً الي النّار ضيّعوا حدوده و احكامه و استحلّوا محارمه (3)؛ اين قرآن در روز قيامت در حالي كه راهبر است مي آيد؛ مردمي را كه حلال قرآن را، حلال و حرام آن را، حرام گرفته اند و به متشابه آن ايمان آورده اند، به بهشت رهنمون مي شود و مردمي را كه حدود و احكامش را ضايع كرده اند و حرامهايش را روا شمرده اند، به آتش مي اندازد .»
د) قرآن؛ شفاي سينه ها
از امام حسن عليه السلام است كه فرمود :
« إنّ هذا القرآن فيه مصابيح النّور و شفاء الصّدور فليجل جال بضوءه و ليلجم الصّفة قلبه، فانّ التّفكير حياة القلب البصير كما يمشي المستنيرفي الظلمات بالنّور(4)؛ چراغهاي نور و شفاي سينه ها در اين قرآن است. پس بايد سالك، در نور آن راه بپيمايد و با اين ويژگي، دل خود را لگام زند؛ زيرا اين انديشيدن حيات دل بيناست، همان گونه كه آدمي در تاريكي ها با نور روشنايي مي گيرد . »
ه) قرآن؛ طرف محاسبه و حجّت
كسي از امام حسن عليه السلام تقاضاي اندرز كرد… امام فرمود: با نعمت هاي خداوندي خود را بازداريد و از اندرزها سود بريد كه خدا براي پناه جوئي و ياوري كافي است. «وكفي بالكتاب حجيجاً و خصيماً و كفي بالجنّة ثواباً و…(5)؛ و قرآن حجّت و طرف محاسبه اي تمام است و بهشت براي ثواب و … »
و) شرط آويختن به قرآن
امام حسن عليه السلام در ضمن موعظه اي طولاني پيرامون تمسّك به قرآن فرمود: «واعلموا علماً يقيناً أنّكم لن تعرفوا التقي حتّي تعرفوا صفة الهدي و لن تمسّكوا بميثاق الكتاب حتّي تعرفوا الذي نبذه و لن تتلوا الكتاب حقّ تلاوته حتّي تعرفوا الذي حرّفه فاذا عرفتم ذلك عرفتم البدع والتكلّف و رأيتم الفرية علي الله و التحريف و رأيتم كيف يهوي من يهوي و…(6)؛ يقين داشته باشيد تا ويژگي هدايت را نشناسيد، تقوا را نخواهيد شناخت و تا آناني را كه قرآن را پشت سر انداختيد، نشناسيد، به پيمان قرآن نتوانيد آويخت و تا تحريف كنندگان قرآن را نشناسيد، آن را چنان كه حقّ تلاوت آن باشد، نخواهيد خواند. پس وقتي اينها را شناختيد، بدعت ها و پيرايه ها را نيز خواهيد شناخت و افتراها بر خدا و تحريف را مي بينيد و پي مي بريد آن كه سقوط كرد، چگونه سقوط نمود .»
ز) حرمت تفسير به رأي
از نگاه امام حسن عليه السلام «تفسير» بايد روشمند باشد. بر اين اساس، تفسير به رأي حرام است. «من قال في القرآن برأيه فأصاب فقد أخطاء(7)؛ هركسي درباره قرآن با رأي خود سخن گويد و به حق باشد، باز گناه كرده است . »
ح) پيرامون تلاوت قرآن
از امام حسن عليه السلام است كه: « من قرأ القرآن كان له دعوة مجابة امّا معجّلة و امّا مؤجّلة(8)؛ هركس قرآن بخواند، يك دعاي مستجاب دارد؛ دير يا زود.» و فرمود: «من قرأ ثلاث آيات من آخر سورة الحشر اذا أصبح فمات من يومه ذلك طبع بطابع الشّهداء و إن قرأ اذا أمسي فمات في ليلته طبع بطابع الشهداء(9)؛ هركسي هنگام صبح سه آيه آخر سوره حشر را بخواند، و در آن روز بميرد، مُهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بميرد، نيز ممهور به مهر شهدا مي شود . »
نقش اهل بيت عليهم السلام نسبت به قرآن
الف) نزول قرآن بر خاندان رسالت
از نظر امام حسن عليه السلام خانه اهل بيت، محلّ نزول فرشتگان الهي و وحي آسماني است. از اين روي امام حسن عليه السلام بعد از جنگ جمل، به خاطر مريضي، يعني امام علي عليه السلام خطبه هاي نماز را خواند و در آن فرمود: «ايّها النّاس إنّ الله اختارنا بالنّبوة… و انزل علينا كتابه و وحيه…(10)؛ اي مردم! خدا ما را به نبوّت برگزيده (نبوّت در خاندان ماست)… و ب) علي عليه السلام، جامع قرآن
امام حسن عليه السلام فرداي روزي كه امام علي عليه السلام به شهادت رسيد، در ميان مردم كوفه سخنراني كرد. وي در آنجا فرمود: «يا اهل الكوفة لقد فارقكم بالأمس سهم من مرامي الله… اعطي الكتاب خواتيمه و عزائمه (11 ) اي اهل كوفه ديروز كسي از شما جدا شد كه تيري از تيرهاي خدا بودخواتيم و عزائم قرآن همه دانشهاي دور از دسترس و احكام ظاهري به او داده شده بود .
ج) اهل بيت عليهم السلام، اهل قرآن شناسي
امام حسن عليه السلام فرمود: «لايجهلنّكم الذين لايعلمون والتمسوا ذلك عند اهله فانّهم خاصّة نورً يستضاء بهم و ائمّة يقتدي بهم…(12)؛ نادانان، شما را به جهالت نكشانند و اين (قرآن شناسي و حق شناسي) را از اهلش (اهل بيت) بجوييد . »
د) اهل بيت عليهم السلام تأويل كنندگان قرآن
امام حسن عليه السلام در ضمن نقل حديث ثقلين مي فرمايد: «فالمعوّل علينا في تفسيره لانتظنّي تأويله بل نتيقّن حقائقه فأطيعونا(13)؛ در تفسير آن، ما مورد اعتماديم و از روي خيال تأويل نمي كنيم؛ بلكه از روي يقين حقايق آن را بيان مي كنيم. از ما پيروي كنيد.»
و براساس قائل بودن به چنين جايگاهي براي اهل بيت عليهم السلام است كه وقتي ابوسعيد عقيصا از دليل «صلح» مي پرسد، امام مي فرمايد: اباسعيد! علّت صلح من با معاويه، همان علّت صلح رسول خدا با بني صخره و بني اشجع و اهل مكّه است، وقتي كه از حديبيه برگشت. آنان طبق تنزيل، كافرند و معاويه و يارانش طبق تأويل قرآن . 14
استشهاد به آيات الهي
امام حسن مجتبي عليه السلام در سخنانش همواره از كلام الهي استفاده مي كرد و به خاطر عشق و علاقه، سخنش را مزيّن به آن مي ساخت و مواقعي هم به شاهد آوردن از آيات در ذيل كلام خود مي پرداخت. اين دسته از سخنان حضرت را مي توان تحت عنوان «استشهاد و استفاده از آيات» گردآورد كه البته حجّم وسيعي هم دارند و ما تنها به ذكر نمونه بسنده مي كنيم :
الف) صبر بر جهاد
امام حسن عليه السلام بعد از اطلاع از حركت لشكر معاويه، خطبه اي خواند و فرمود: به راستي خداوند جهاد را بر بندگان خود واجب فرمود و آن را ناگوار ناميد. سپس به مؤمنان مجاهد فرمود :
« « واصبروا انّ الله مع الصّابرين (15)؛ صبر پيشه كنيد كه خدا با صابران است.» اي مردم! شما به آنچه مي خواهيد نمي رسيد مگر با صبر بر آنچه ناگوار است؟ 16
ب) تقوا، عامل نجات
امام حسن عليه السلام در نصيحتي طولاني به عامل تقوا اشاره مي كند و مي فرمايد: «… خدا شما را به تقوا سفارش كرد و آن را نهايت خشنودي خود قرار داد كه تقوا درِ هر توبه و سرآمد هر حكمت و شرف هر كاري است: به سبب تقوا پارسايان رستگار شدند. خداوند متعال فرمود: «انّ للمتّقين مفازاً»(17)؛ به راستي كه پرهيزكاران را رستگاري است. و فرمود: «ويُنجي الله الذّين اتقوا بمفازتهم لا يمسّهم السّوء و لاهم يحزنون»(18)؛ و خدا كساني را كه پارسايي پيشه كنند، به كارهايي كه مايه رستگاري آنها شد، نجات مي دهد. بدي به آنان نمي رسد و غمگين نمي شوند . پس اي بندگان خدا! از خدا پيروي كنيد و بدانيد هركه از خدا پروا كند، خدا راهي براي بيرون رفتن از فتنه ها به رويش مي گشايد و در كارش درستي بخشد و هدايتش را فراهم كند و حجّت او را پيروز كند و رو سفيدش سازد.» 19
ج) اخلاص، رمز اجابت
از امام حسن عليه السلام است كه فرمود: اي مردم!… با ذكر فراوان خود را از خدا غضب و عذاب بازداريد و با پارسايي از او بترسيد و با فرمانبرداري به خدا تقرّب جوييد كه او نزديك و پاسخگو است. خداوند مي فرمايد: «و اذا سألك عبادي عنّي فانّي قريب اجيب دعوة الدّاعي اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلّهم يرشدون»(20)؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، من نزديكم و دعاي دعاكننده را چون مرا بخواند، اجابت مي كنم. پس بايد فرمان مرا برند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. پس خدا را فرمان ببريد و به او ايمان آوريد.21
استناد و احتجاج با آيات
در موارد متعدّدي امام حسن عليه السلام سخنان و اقدامات خود را مستند به آيات الهي مي كرد و دليل ادّعاهايش را از قرآن كريم استخراج و اعلام مي نمود؛ گاهي هم در برابر مخاطبان توسّط آيات قرآن كريم احتجاج مي كرد و آنان را با پاسخ هايي نهايي و قاطع رو به رو مي ساخت. اين قسم از احاديث حسني عليه السلام نيز فراوانند(22) و ما تنها به تعدادي اشاره مي كنيم .
الف) مشاركت شيطاني
يزيد به امام حسن عليه السلام گفت: از روزي كه به دنيا آمده ام، تو را دشمن مي دارم. امام فرمود: بدان اي يزيد! شيطان در آميزش پدر تو مشاركت داشت و هر دو نطفه به هم آميختند و در وجود تو دشمني مرا نهادند. زيرا خداي متعال مي فرمايد: «وشاركهم في الاموال والاولاد»(23)؛ در مال ها و فرزندانشان شركت جوي. و نيز در آميزش «حرب» شركت كرد و «صخر» از آن زاده شد. از اين رو، او جدّم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را دشمن مي دارد.24
ب) پيروي از امام عادل
امام حسن عليه السلام در ضمن يك سخنراني مردم را به پيروي از اهل معرفت و خدا ترسي فراخواند و به آيه « فبهداهم اقتده» اين گونه استناد كرد: خدا شما را رحمت كند. از اينان پيروي كنيد كه خداي متعال، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و پدران او ابراهيم و اسماعيل و فرزندانش را ستود و فرمود : فبهداهم اقتده» و بدانيد كه به پيروي ايشان مكلّف هستيد. 25
تفسيرهايي از امام حسن عليه السلام
امام حسن عليه السلام به تناسب مسائلي كه پيش مي آمد، از آيات الهي تفسيرهايش را ارائه مي كرد. اين كار، گاهي در قالب سخنراني و مخاطبه بود و زماني در شكل پاسخ به سؤالات قرآني. امام حسن عليه السلام همواره به عنوان قافله سالار خاندان علوي و اهل بيت عليهم السلام در دوره امامتش مورد پرسشهاي مختلف قرآني بود و در سايه آن حجم زيادي از پاسخهاي حضرت هم به يادگار مانده است كه به بازخواني برخي مي پردازيم .
الف) منظور از سجود
قطب راوندي در فقه القرآن، درباره «وادبار السّجود»(26)؛ «و به دنبال سجود، او را تسبيح بگوي.» مي گويد: امام حسن عليه السلام فرمود: منظور، دو ركعت مستحبّي پس از نماز مغرب است. 27
ب) اصحاب اُخدود
از ابن ابي الحاتم نقل است كه حسن بن علي عليه السلام درباره اصحاب اُخدود « اصحاب الأخدود (28) » فرمود: آنان اهل حبشه اند. 29
ج) تفسير اولي الامر
امام حسن عليه السلام بعد از بيعت مردم، فرمود: از ما پيروي كنيد كه اطاعت ما، چون همراه اطاعت خداي سبحان و پيامبرش باشد، واجب است. خدا فرمود: «يا ايهاالذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرّسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شي ءٍ فردّوه الي الله و الرّسول»(30)؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را نيز اطاعت كنيد، هرگاه در امري اختلاف كرديد، آن را به خدا و پيامبر عرضه داريد». «ولو ردّوه الي الرّسول و اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم»(31)؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياي امرشان برگردانند، قطعاً در بين آنان كساني هستند كه آن را دريابند و شما را بر حذر مي دارم از گوش دادن به داد و فرياد شيطان كه دشمن آشكار شماست… 32
د) سؤال از شاهد و مشهود
ابوالحسن علي بن احمد واقدي مي نويسد: مردي گفت: نزد جواني رسيدم كه صورتش چون طلاي سرخ مي درخشيد و از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم سخن مي گفت، از تفسير «شاهد و مشهود» پرسيدم، فرمود: امّا شاهد، محمّد است و مشهود، روز قيامت. آيا نشنيدي كه مي فرمايد: «يا ايّها النّبيّ انّا ارسلناك شاهداً»(33)؛ و «ذلك يوم مجموع له النّاس و ذلك يوم مشهود»(34)؛ پرسيدم: اين جوان كيست؟ گفتند: حسن بن علي بن ابي طالب عليه السلام. 35
ه) سؤال از خلقنا بقدر
از امام حسن عليه السلام درباره فرموده خدا «انّا كل شي ءِ خلقناه بقدرٍ»(36)؛ سؤال شد. فرمود: خدا مي گويد: «انّا كلّ شي ء خلقناه لأهل النّار بقدر اعمالهم»(37)؛ ما هر چيزي را براي دوزخيان به اندازه اعمالشان آفريده ايم .
و) سؤال از اولي الالباب
امام كاظم عليه السلام فرمود: حسن بن علي عليه السلام فرمود: هر وقت نيازي داشتيد، آن را از اهلش بخواهيد. سؤال شد: اي فرزند رسول خدا! اهل نياز چه كسي است؟ فرمود: آن كساني كه خدا در قرآن از آنان ياد مي كند « انّما يتذكّر اولي الالباب»(38)؛ تنها ژرف نگرها پند پذيرند» ژرف نگرها، همان خردمندانند. 39
تطبيق و شأن نزول آيات
الف) تطبيق مشكات و… بر اهل بيت عليهم السلام
امام حسن عليه السلام در نامه اي به عبدالله بن جندب نوشت: … مَثَل ما در كتاب خدا، همچون مشكات است. مشكات، قنديل است و در ما، چراغ است و چراغ، محمّد و خاندان او هستند و چراغ در شيشه است. «الزّجاجة كانّها كوكب درّيّ يوقد من شجرة مباركة» علي بن ابي طالب عليه السلام، «لا شرقية ولاغربية» معروفة لايهودية و لانصرانية «يكاد زيتها يضي ء و لولم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء»(40)؛ آن شيشه، گويي اختري درخشان است كه از درخت خجسته زيتوني - علي بن ابي طالب - كه نه شرقي و نه غربي نه يهودي و نه نصراني است - افروخته مي شود. نزديك است كه روغن آن - هرچند بدان آتش نرسيده باشد - روشني بخشد. نوري بر روي نوري ديگر است. خدا هر كه را بخواهد به نور خود هدايت مي كند . »
سپس ما نجيبان و پيشگامان پيامبران و جانشينان خدا در زمين و همان خالص شده هاي براي خدا در كتاب خداييم و ما نزديك ترين مردم به پيامبر خداييم و ما آن كساني هستيم كه خدا دين خود را براي ما تشريع كرد و در كتاب خود فرمود: «شرع لكم من الدّين ما وصّي به نوحاً والّذي اوحينا اليك و ما وصّينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدّين و لا تتفرّقوا فيه»(41)؛ از دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرده براي شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحي كرديم و آنچه را درباره آن به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم كه دين را به پا داريد و در آن جدايي نكنيد.» و بر امّت محمّد باشيد. آري «كبر علي المشركين»(42)؛ «بر مشركان گران مي آيد.»(43)
ب) تطبيق ابرار به اهل بيت عليهم السلام
حسن بن علي عليه السلام فرمود: هرجا در كتاب خداي سبحان «انّ الابرار»(44) آمده است، سوگند به خدا، از آنها جز علي بن ابي طالب و فاطمه و من و حسين را اراده نكرده است. زيرا ما به سبب پدران و مادران خود ابرا هستيم و دل هاي ما با عبادات و نيكي ها بالا رفته و از دنيا و دوستي آن بيزار شده است و ما در همه فرائض الهي از او اطاعت مي كنيم و به وحدانيّت او ايمان داريم و پيامبرش را تصديق مي كنيم.(45)
ج) تطبيق مروان به شجره ملعونه
مروان بن حكم در مجلس معاويه سخنان ناشايستي عليه امام حسن عليه السلام به زبان آورد. امام فرمود: مروان! سپاس خدايي را كه با اين تهديد تو، جز بر طغيان تو نيفزايد، همان طور كه خدا فرمود: «و نُخَوّفهم فما يزيد هم الاّ طغياناً كبيراً (46)؛ و ما آنان را بيم مي دهيم ولي جز طغيان بيشتر آنان نمي افزايد.» مروان! آيا تو و فرزندانت همان درخت لعنت شده در قرآن نيستيد؟ سه بار از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه تو را لعنت كرد.(47)
د) بيان شأن نزول
امام حسن عليه السلام به عمرو بن عاص فرمود: اي عمر! من تو را نمي شناسم، جز از عمل نا مشروعي كه پنج نفر درباره اش اختلاف داشتند… به سخن آمدي، و گفتي: من دشمن محمّدم؟! و خدا در كتاب خود نازل فرمود: «انّ شانئك هوالابتر»(48)؛ «حقاً كه دشمن تو خود بي نسل است.» (49)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقيها
1 ـ بحارالانوار،ج 43، ص 359؛ شيخ طوسي، ص 691 / 2ـ كشف الغمّه، ج 1، ص 573؛ ارشادالقلوب، ص 79.
3 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 112 و ج 92، ص 32؛ كشف الغمّه، ج 1، ص 573 / 4 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 112 و ج 92، ص 32
5 ـ تحف العقول، ص 236؛ بحارالانوار،ج 78،ص 109 / 6ـ تحف العقول، ص 227 / 7 ـ كشف الغمّه،ج 1، ص 573؛ ارشاد القلوب، ص 79.
8 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 204 / 9 ـ هما ن، ص 310 / 10 ـ همان، ج 32، ص 228 .
11 ـ همان، ج 44، ص 42. درباره عدم تحريف قرآن و جمع آن توسّط امام علي ر.ك: همان،ج 36، ص 231.
12 ـ همان، ج 78، ص 104 / 13 ـ همان ج 43، ص 359 / 14 ـ علل الشرايع، ص 211 / 16 ـ انفال / 46 .
16 ـ مقاتل الطالبيين، ص 59، نمونه هاي ديگر: ر.ك: همان، ص 55؛ المناقب، ج 4، ص 24 و 18؛ امالي، طوسي، ص 691؛ اصول كافي، ج 1، ص 300.
17 ـ نبأ / 31 / 18 ـ زمر / 6 / 19 ـ تحف العقول، ص 232 / 20 ـ بقره / 186.
21 ـ تحف العقول، ص 227.
22 ـ مانند: كشف الغمّه، ج 1، ص 573 و 574؛ تحف العقول، ص 234؛ الاحتجاج، ج 2، ص 67؛ بحارالانوار، ج 44، ص 1.
23 ـ اسراء /64 / 24 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 104 / 25 ـ ارشاد القلوب، ص 76، نمونه ديگر، ر.ك: كافي، ج 7، ص 289 (درباره احياي نفس)
ق / 40 / 27 ـ مستدرك الوسايل، در باب مربوطه، و ر.ك: الميزان، ج 18، ص 360 / 28 ـ بروج / 4 / 29 ـ كنزالعمّال، ج 2، ص 549.26
30 و 31 ـ نساء /59 / 32 ـ امالي، شيخ طوسي، ص 691 ر.ك: همان،ص 269 / 33 و 34 ـ احزاب / 45
35 ـ كشف الغمّه، ج 1، ص 543 / 36 ـ قمر / 49. / 37 ـ التوحيد، ص 382، ر.ك: الميزان، ج 19، ص 85. / 38 ـ زمر / 9.
39 ـ اصول كافي، ج 1، ص 19؛ نمونه ديگر، در باره علم غيب امام حسن(ع) ر.ك: دلائل الامامة، ص 171 و درباره قربي ، بحارالانوار، ج 23، ص 232.
40 ـ نور / 35/ 41 و 42 ـ شوری / 13 / 43 ـ تفسير فرات كوفي، ص 285، ح 385. / 44 ـ مانند: انفطار / 12.
45 ـ المناقب، ج 4،ص 2.تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 136. / 46 ـ اسراء / 60. / 47 ـ مقتل الحسين(ع)، ج 1، ص 114. / 48 ـ كوثر / 3.
49 ـ مقتل الحسين(ع)، ج 1، ص 114
50 ـ ماهنامه شمیم یاس / 149 ـ ص 6

 نظر دهید »

دل نوشته

25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

منتظر گمنام
شب به درازا کشيد. چشم ها همه خفتند؛ جز چشمان شيدای شيفتگان که در سياهی آسمان، فروغ تو را می جويند ای خورشيد فروزان وجود! پهنه زمين، خشکيد. گلبوته ها همه پژمردند؛ جز لاله زار خون رنگ دل باختگان، که در کوير گداخته صحرا، تراوش تو را می جويد. ای زيباترين گلبوته ياس! دريا طوفانی شد ، زورق ها همه در هم شکستند؛ جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج، کرانه تو را می جويد، ای ساحل آرام نجات!
اللهم عجل لوليک الفرج

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20

مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناسبت ها
  • پژوهشي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کد حدیث

کد حدیث



کد روز شمار امام زمان
  • تبلیغات اینترنتی
  • آیتم ها

    • ارکان مقاله نویسی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • ماه رمضان
    • تبریک ماه رمضان
    • برابری زن و مرد در قرآن
    • آیا قرآن به این مطلب اشاره می کند که آنهایی که چهره های سفید دارند، از آنهایی که رنگ پوستشان زرد، قرمز، قهوه ای یا مشکی است، بهترند؟
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • شعر
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس