مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    کد دعای فرج امام زمان (عج)
    فالطالع بینیفال روزانه

​عفاف و حجاب

27 اسفند 1394 توسط یکتا عریانی

عفاف و حجاب
درفرهنگ مسلمانان یکی از اساسی ترین اعتقادات مساله حجاب و پوشش زنان است.حجاب به معنای پوششی که زن را از دنیای مرد جدا میکند طبق یک وظیفه اسلامی وبه عنوان یک دستور دینی بر مسلمانان واجب شده ومسلمانان هم به عنوان یک فریضه ان را انجام میدهند .
مفهوم قرآنی حجاب

در قرآن کریم، هفت بار واژه «حجاب» بکار رفته است و با در نظر گرفتن آیات قرآنی می‌توان فهمید حجاب در قرآن به طور اخص به معنای جدایی و پرده به کار رفته است. اما معنایی که امروزه از آن استنباط می‌شود، معنای تحول یافته ‌ای از واژه قرآنی آن می‌باشد. به عبارت دیگر کلمه حجاب تغییر کرده و به جای کلمه یستر و ستر، به معنای پوشش و پوشاندن به کار رفته است.هدف اسلام از پوشش زنان در واقع حفاظت آنها از نگاه شهوت ‌زای مردان و بسیاری از مسائل دیگر روانی و اخلاقی می‌ باشد که آیات قرآن و احادیث و فتوای مراجع و مجتهدان بزرگ، گواه این منظور است .
ـ اقسام حجاب :
حجاب چشمی ،حجاب ظاهری ، حجاب زبانی
ـ حجاب چشمی :
آیه 30 از سوره مبارکه نور :
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِ‌هِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُ‌وجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ‌ بِمَا یَصْنَعُونَ ؛ [ ای پیامبر!] به مردان با ایمان بگو: چشمان خود را [از نگاه حرام] فروگیرند و پاکدامنی خود را حفظ نمایند. این برای آنان پاکیزه تر است. بی گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهند آگاه است .
آیه 31 از سوره مبارکه نور :
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِ‌هِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُ‌وجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ‌ مِنْهَا وَلْیَضْرِ‌بْنَ بِخُمُرِ‌هِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ‌ أُولِی الْإِرْ‌بَةِ مِنَ الرِّ‌جَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُ‌وا عَلَى عَوْرَ‌اتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِ‌بْنَ بِأَرْ‌جُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ . و به زنان با ایمان بگو: چشمان خود را [از نگاه حرام] فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر آنچه [به طور طبیعی] آشکار است و [برای پوشاندن گردن و سینه] مقنعه‌های خود را بر روی گریبان بیندازند و زینت‌های خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرانِ شوهرانشان یا پسرانشان یا پسرانِ شوهرانشان یا برادرانشان یا پسرانِ برادرانشان یا پسرانِ خواهرانشان یا زنان (هم¬کیش) آنها یا آنچه را مالک شده اند (ازکنیز و برده) یا مردان خدمتکار که تمایل جنسی ندارند یا کودکانی که بر امور جنسی زنان آگاه نیستند. همچنین [به هنگام راه رفتن] پای خود را چنان به زمین نکوبند که زیورهای مخفی آنها آشکار شود. ای مومنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید .
روایات :
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : هر کس چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پر می کند .
تفسیر: مبارزه با چشم‏چرانى و ترک حجاب‏
این سوره در حقیقت سوره عفت و پاکدامنى و پاکسازى از انحرافات جنسى است، و بحثهاى مختلف آن از این نظر انسجام روشنى دارد، آیات مورد بحث که احکام نگاه کردن و چشم‏ چرانى و حجاب را بیان مى‏دارد نیز کاملا به این امر مربوط است و نیز ارتباط این بحث با بحثهاى مربوط به اتهامات ناموسى بر کسى مخفى نیست .
نخست مى‏گوید:” به مؤمنان بگو چشمهاى خود را از نگاه کردن به زنان نامحرم و آنچه نظر افکندن بر آن حرام است فرو گیرند، و دامان خود را حفظ کنند : قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ .
” یغضوا” از ماده” غض” (بر وزن خز) در اصل به معنى کم کردن و نقصان است و در بسیارى از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته مى‏شود، بنا بر این آیه نمى‏گوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مى‏گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مى‏شود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت و اندام او بر گیرد و چشم خود را پائین اندازد گویى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه‏اى راکه ممنوع است از منطقه دیدخود به کلى حذف کرده .
قابل توجه اینکه قرآن نمى‏گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرند (و به اصطلاح متعلق آن فعل را حذف کرده) تا دلیل بر عموم باشد، یعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگیرند . نتیجه آن می شود که حجاب چشم هم شامل مردان می شود و هم زنان . چون با حجاب چشمی از زنا محفوظ می مانند ، چون نگاه پیشاهنگ زناست .
ـ حجاب زبانی
آیه 32 از سوره مبارکه احزاب :
….. فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ .
به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند .
پیامبر گرامی اسلام فرمودند : زنان را از سخن گفتن با نامحرم بیش از پنج کلمه – به هنگام ضررت – نهی فرمود .
خضوع در کلام به معناى این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف نکنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهاى شیطانى نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردى که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است، آن نیرویى که آدمى را از میل به سوى شهوات باز مى‏دارد. ” وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً"- یعنى سخن معمول و مستقیم بگویید، سخنى که شرع و
عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را پسندیده دارد، و آن سخنى است که تنها مدلول خود را برساند، (نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنى، تا شنونده علاوه بر درک مدلول آن دچار ریبه هم بشود . )
ـ حجاب ظاهری :
آیه 59 از سوره مبارکه احزاب :
یَأَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیما ً ؛ ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مومن بگو جلباب ها ( روسری های بلند ) خود را بر خویش فرو افکنند ، این کار برای اینکه ( از کنیزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و ( اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنان سر زده ) خداوند همواره غفور و رحیم است .

حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «پوشيدگى زن به حالش، بهتر است و زيبايى‏اش را پايدارتر مى‏سازد . « صِيانَةُ الْمَرأَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها»: مستدرك الوسائل، ج 14، باب 70 - ولي از آنجا كه انسان يك موجود اجتماعي است و جامعه بزرگي كه در آن زندگي مي كند از يك نظر هم چون خانه اوست، اسلام با هر كاري كه جوّ جامعه را مسموم كند شديداً مبارزه كرده است. بر همين مبنا حكومت اسلامي موظف است جلوي منكرات و بي حجابي را بگيرد، اين به معناي تحميل به حجاب نيست، بلكه نوعي واكسينه كردن جامعه در مقابل بيماري هاي رواني و معنوي است و اين همان امر به معروف و نهي از منكر و نظارت ملي است كه حاكمان اسلامي بايد آن را اجرا و براي سلامت رواني جامعه اسلامي بستر سازي نموده و موانع رشد فضایل انسانی را از بین ببرند .
بنابراين حجاب از اين منظر حكم حكومتي نيز به شمار مي آيد. لباس پوشيدن سابقه‏اي به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكي از مكاتب فكري كه بر لزوم برهنه زيستي پاي مي‏فشارند(انسانيت از ديدگاه اسلامي، مصطفوي، ص 129 ) همه افراد به نوعي آن را تجربه مي‏كنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان ، دست كم به سه نياز وي پاسخ مي‏دهد: حفاظت در سرما و گرما و برف و باران حفظ عفت و شرم آراستگي ، زيبايي و وقار .
روی الأصبغ بن نباته عن اميرالمؤمنين (عليه السلام) قال : سمعته یقول: يظهر في آخر الزمان واقتراب الساعة -و هو شر الازمنة- نسوة كاشفات عاريات، متبرجات من الدين، داخلات في الفتن، مائلات الي الشهوات، مسرعات الي اللذّات، مستحلات للمحرّمات، في جهنم خالدات
من لا یحضره الفقیه کتاب النکاح (المذموم من اخلاق النساء و صفاتهن، حدیث 5)
در آخرالزمان و نزديك شدن زمان موعود (قيامت يا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السّلام ) كه بدترين زمانهاست (چون جهان از
ظلم و ستم پر شود) زنانى ظاهر مى شوند بى حجاب و عريان بيرون آمده خودنمائى مى كنند، از دين خارج مى شوند (به احكام دين توجهى ندارند) در فتنه ها (آشوبها يا محافل عيش و شهوت ) داخل مى شوند و شهوترانى روى مى آورند و به لذات جوئيها شتابانند، حرامهاى الهى را حلال مى كنند و در جهنم هميشه خواهند ماند. .
« حوزه علمیه فاطمیه شهرستان صومعه سرا و پایگاه کوثر سال خوبی را برای شما آرزومند است . »

 نظر دهید »

دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به امام خمینی

25 اسفند 1394 توسط یکتا عریانی


دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به امام خمینی
سالک الی الله آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در حرم امام رضا (ع) خطاب به امام خمینی: چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید

شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که :

آیت الله شبیری زنجانی- آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟

امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟

حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟

امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم.

حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که:

بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی.

و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی.

و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می‌خوانی.

و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد

و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛

(سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.)

را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.

آیت الله سید جعفرشبیری زنجانی- آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir روایت دوم:

آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی:

امام و مرحوم ابوی بالا سر حضرت امام رضا علیه‌السلام، آشیخ حسنعلی را می‌بینند. می‌آیند که با ایشان صحبت کنند، ایشان زیارت می‌خواندند و اشاره می‌کنند بروید جلوی مدرسه حاج ملا جعفر، زیارت را که خواندم، به آنجا می‌آیم.

به آنجا می‌آیند و ظاهراً امام به ایشان می‌گویند: «شما را به این حضرت رضا علیه‌السلام قسم می‌دهیم که علم کیمیا را به ما یاد بدهید».

ایشان می‌گویند: «اگر همه کوه‌های عالم را طلا کنید، آیا اطمینان دارید که از آنها سوء استفاده‌ای نشود؟»

امام می‌گویند: «نه، اطمینان نداریم.»

می‌گویند: «پس چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید».

این را نشنیده بودم، بعداً از اخوی بزرگ حاج آقا موسی شنیدم و کاملش را برایم بیان کردند.

ایشان می‌گویند آشیخ می‌گفتند اول آیة‌الکرسی می‌خوانید، بعد تسبیحات حضرت زهرا«سلام الله علیها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا » ( سوره طلاق، آیات 2 و 3).

پدرم می‌فرمودند بعد از آن دیگر هیچ وقت محتاج نشدم.

روایت سوم:

(به نقل از آیت الله بهجت ره)

آیت الله بهحت- آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir آیت الله محمدی ری شهری: در تاریخ 19/3/1383 (۲۵ شوال ۱۴۲۵ ) خدمت مرحوم آیت الله بهجت رسیدم. حال ایشان بهتر از ملاقات قبلی بود. فرزند ایشان گفت که ماه رمضان را روزه گرفته‌اند.

در مورد دیدار امام خمینی با شیخ حسنعلی نخودکی در جوانی و دستور العمل ایشان به امام – که بعد از هر نماز، سه بار سوره توحید و سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله …» را قرائت کند – پرسیدم.

پاسخ دادند : «ایشان با سید احمد زنجانی، پیش آقای شیخ حسنعلی نخودکی می‌روند و از او علم کیمیا می‌خواهند. ایشان جواب می‌دهد که : آیا متعهد می‌شوید که آن را در غیر آنچه مرضی خداوند متعال است، مصرف نکنید؟

هیچ یک، متعهد نمی‌شوند. بعد می‌گوید : چیزی می‌دهم که بهتر از کیمیا باشد. و آن دستور العمل را می‌دهد».

آیت الله بهجت، ترتیب اذکار را دقیق به یاد نداشتند؛ ولی فرمودند : «در بحار هست؛ اما مرحوم نخودکی، بخشی از آن را اخذ کرده است».

آیت الله بهجت اضافه کردند :

«شاید اگر آقای خمینی به آقای نخودکی می‌گفتند که کیمیا را با استخاره مصرف کنیم، به آنان می‌داد».

شیخ حسنعلی به امام فرموده بود که این دستورالعمل برای انجام شدن هر خواسته‌ای، مناسب است.

روایت چهارم:

(به نقل از آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی ره)

امام خمینی (ره) و شهید آیت الله سید مصطفی خمینی- آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir این جانب (آیت الله محمدی ری شهری) قبلاً از برادر بزرگوارم حجت الاسلام و المسلمین آقای علی اکبر الهی خراسانی شنیده بودم که با یک واسطه از آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی نقل کردند که :

امام خمینی در جوانی همراه با یکی از رفقایش در مشهد با شیخ حسنعلی نخودکی، ملاقاتی داشته و از ایشان تقاضایی نموده است. آقای نخودکی هم به ایشان گفته : پس از هر نماز واجب، سه مرتبه سوره توحید را بخوان و سه بار صلوات بفرست و سه بار آیه «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا «را قرائت کن.».

امام فرموده بوده که : رفیق ما به صورت منقطع به این توصیه عمل کرد؛ ولی من از آن موقع تاکنون، آن‌را ادامه داده‌ام و هر چه دارم، از آن دارم.

البته در نقل از حاج آقا مصطفی، رفیق همراه امام، سید محمد صادق لواسانی گزارش شده؛ اما نقل صحیح، همان است که آیت الله بهجت فرموده‌اند.

روایت پنجم:

(به نقل از آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی)

آیت الله شبیری زنجانی- آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir آیت الله محمدی ری شهری: همچنین در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۸، تلفنی از حضرت آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی جریان درخواست امام و مرحوم شیخ حسنعلی در حرم حضرت رضا «علیه‌السلام» را پرسیدم. ایشان فرمود :

«خودم این جریان را از پدرم (آیت الله سید احمد زنجانی) نشنیده‌ام؛ ولی طلبه‌ای به نام سید صادق … نقل کرد که : خوابی دیدم و به نماز پدرتان رفتم. دیدم که بر سر قبر قطب راوندی، برای ایشان فاتحه می‌خواند. به ایشان گفتم : شنیده‌ام کیمیا دارید؟ فرمود : بیا برویم صبحانه منزل! با هم رفتیم. بعد برایم تعریف کردند که یک سال با آقای خمینی، در مشهد بودیم. حرم، مشرف شدیم. شیخ حسنعلی هم مشغول بود و از روی مفاتیح _ که گویا تازه چاپ شده بود _ زیارت می خوند. ایشان (آیت الله خمینی) به او گفت : تو را به این حضرت، حاجتی دارم. شیخ گفت : سید بگذار زیارت کنم. بعد… قرار شد سر قبر شیخ حر عاملی با هم صحبت کنیم. شیخ وقتی زیارتش تمام شد، آمد.».

خواسته آیت الله خمینی گویا کیمیا بوده است. شیخ پرسید : اگر علم کیمیا داشتید و قدرت این را داشتید که کوه‌های دنیا را طلا کنید، مطمئن هستید که از این علم، سوء استفاده نمی‌شود؟ ایشان جواب دادند : نه.

ایشان فرمود:

اگر مطمئن نیستید، من چیزی را می‌گویم که {دیگر } مشکل مالی نداشته باشید و خطر هم نداشته باشد:

بعد از هر نماز، سه بار «قل هو الله احد» را بخوانید. بعد، سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله» تا «قد جعل الله لکل شیء قدرا» را تلاوت کنید.

حاج آقا موسی اضافه کردند که :

پس از این جریان، یک وقت پدرم این جریان را برای کسی نقل می‌کرد که من، آخرهای آن را از ایشان شنیدم.

روایت ششم:

(به نقل از آقای مقدادی (ره) فرزند مرحوم نخودکی)

آقای مقدادی فرزند مرحوم نخودکی - آخرین اخبار ایران و خوزستان در خوزنیوز-khouznews.ir آیت الله محمدی ری شهری: یک نکته هم اضافه می‌کنم که از پسر شیخ نخودکی، آقای مقدادی (حاج شیخ علی مقدادی اصفهانی- متوفای ۱۳۸۸/۱۲/۲۷) با واسطه شنیدم که قبل از سوره توحید، آیة الکرسی را اضافه کنند و گفتند که این مطالب در روایتی آمده است.

اگر چه برخی، این اضافه را از فرزند مرحوم نخودکی نقل کرده‌اند، ولی آقا (آیت الله بهجت)، فرمود : «به گمانم او در شرحی که برای پدرش نوشته، این اضافات را نیاورده است» و مقصودشان کتاب نشان از بی نشان‌ها بود.

تایپ مطالب نقل شده از کتاب زمزم عرفان توسط عباس- پایگاه صالحات

منابع :

روایت اول: سایت خبری تحلیلی البرز

روایت دوم: سایت رجانیوز به نقل از مجله پاسدار اسلام - مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان با آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی

روایت سوم، چهارم، پنجم و ششم: کتاب زمزم عرفان، نوشته آیت الله محمدی ری شهری

 نظر دهید »

آثار دائم الوضو بودن:

23 دی 1394 توسط یکتا عریانی

آثار دائم الوضو بودن:

وضو گرفتن کمتر از ۲ دقیقه طول میکشد!
اما برکات زیادی دارد.

۱- سبب طول عمرمیشه
رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم):
ای انس: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید و اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی پاداش و ثواب شهید را خواهی داشت.

۲- برآورده شدن حاجت
امام صادق(ع): من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود.

۳- ثواب شهید
رسول خدا(ص): کسی که با وضو بخوابد، اگر در شب، مرگ به سراغش آمد، این شخص شهید از دنیا رفته است.

۴- ارزش خواب باوضو
رسول خدا(ص): کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا اینکه شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضوء خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تاصبح شود.

۵- باعث زیادی رزق
امام صادق(ع): کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضو بگیرد.

بیاییم برای خشنودی قلب نازنین امام زمان(عج) همیشه در محضر خدا با وضو باشیم

 

 نظر دهید »

اسم اعظم

22 دی 1394 توسط یکتا عریانی

❗️اسم اعظم ❗️

از آقای شیخ جعفر مجتهدی نقل شده:
زمانی که در نجف اشرف اقامت داشتم به مولا امیرالمؤمنین عرض کردم:

ای مولای من، اسم اعظم را به من عطا فرمایید.
حضرت در پاسخ، 21 روز ریاضت در مسجد کوفه برای من تجویز نمودند.

روزها و شبها می‌گذشت… و در این 21 شبانه روز به ریاضت و شب زنده‌داری خود ادامه می‌دادم و به دستور حضرت امیر کاملا عمل می‌کردم.

 نظر دهید »

حدیث

22 دی 1394 توسط یکتا عریانی

امام رضا عليه السلام :
دُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَهَ يُوَلِّدُ القولنجَ. الاِغتِسالُ بِالماءِ البارِدِ بَعدَاَكلِ السَّمَكِ يورِثُ الفالِجَ… و اِتيانُ المَرأَةِ الحائِضِ يورِثُ الجُذامَ فِى الوَلدِ و الجِماعُمِن غَيرِ اهراقِ الماءِ عَلى أَثَرِهِ يوجِبُ الحَصاةَ. الجِماعُ بَعدَ الجِماعِ مِن غَيرِ فَصلٍ بَينَهُما بِغُسْلٍ يورِثُ لِلوَلَدِ الجُنونَ وَ كَثرَةُ اَكلِ البَيضِ و اِدمانُهُ يُوَلِّدُ الطَّحالَ و رِياحافى رَأسِ المَعِدَةِ. و الاِمْتِلاءُ مِنَ البَيضِ المَسلوقِ يورِثُ الرَّبوَ وَ الاِنبِهارَ. اَكلُ اللَّحمِالنَّىِّ يُوَلِّدُ الدُّودَ فِى البَطنِ. و اَكلُ التّينِ يَقْمَلُ مِنهُ الجَسَدُ اِذا اَدْمَنَ عَلَيهِ. و شُربُ الماءِالبارِدِ عَقيبَ الشَّى ءِ الحارِّ وَ الحَلاوَةِ يَذهَبُ بِالاَسنانِ. و الاِكثارُ مِن اَكلِ لُحومِالوَحشِ وَ البَقَرِ يورِثُ تَغَيُّرَ العَقلِ وَ تَحَيُّرَ الفَهمِ وَ تَبَلُّدَ الذِّهنِ وَ كَثرَةَ النِّسيانِ؛
طب الرضا، ص 75
امام رضا عليه السلام :
حمام رفتن با شكم پُر باعث قولنج مى گردد. شستشو با آب سرد بعد از خوردنماهى، باعث فلج مى شود. همبسترى در حال حيض باعث جذام فرزند مى شود.همبسترى اى كه در پى آن دفع مَنى و ادرار نباشد باعث سنگ كليه و مثانه مى شود.جماع پى درپى بدون غسل باعث جنون فرزند مى شود. زياد خوردن تخم مرغ و استمراربر آن، باعث بيمارى طحال و گاز معده مى شود. انباشته كردن شكم از تخم مرغ آب پز باعث گرفتگى قلب و تنگى نفس مى شود.خوردن گوشت نپخته، باعث توليد كرم در معده مى شود. پيوسته انجير خوردن باعثچاقى مى شود. نوشيدن آب سرد بعد از غذاى داغ و شيرينى، باعث خرابى دندانمى گردد و زياد خوردن گوشت حيوانات وحشى (حلال گوشت) و گاو باعث تغيير(به هم ريختگى) عقل و سرگردانى فهم و كندذهنى و فراموشى مى شود.

 نظر دهید »

حدیث

22 دی 1394 توسط یکتا عریانی

امام رضاعليه السلام :
وَ مَنْ اَرادَ اَلاّ تُؤذِيَهُ مَعِدَتُهُ فَلا يَشْرَبْ بَينَ طَعامِهِ ماءً حَتّى يَفْرُغَ وَمَنْ فَعَلَ ذلِكَ رَطِبَ بَدَنُهُ، و ضَعُفَتْ مَعِدَتُهُ وَ لَمْ تَأخُذِ العُروقُ قُوَّةَ الطَّعامِ فَإِنَّهُ يَصيرُفِى الْمَعِدَةِ فِجّا اِذا صُبَّ الْماءُ عَلَى الطَّعامِ اَوَّلاً فَاَوّلاً؛
طب الرضا، ص 52
امام رضا عليه السلام :
هر كس مى خواهد معده اش او را آزار نرساند، نبايد ميان غذا آب بنوشد تا غذاخوردن را به پايان رساند. هر كس ميان غذا آب خورد بدنش به رطوبت گرايد، معده اشضعيف گردد و رگ هايش قوّت غذا را به خود جذب نكند؛ زيرا هرگاه پى درپى روى غذاآب ريخته شود در معده نارسايى پديد آيد.

 نظر دهید »

حدیث

22 دی 1394 توسط یکتا عریانی

امام رضا عليه السلام :
مَن لَقِيَ فَقيرا مُسلِما فَسَلَّمَ عَلَيهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الأغنياءِ لَقِي اَللّه َ يَومَ القِيامَةِ و هُوَ عَلَيهِ غَضبانٌ ؛
. عيون أخبار الرّضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 52 .
امام رضا عليه السلام :
هر كس مسلمان فقيرى را ديدار كند و برخلاف سلامى كه به ثروتمندان مى كند، به او سلام كند ، روز قيامت در حالى به ديدار خدا مى رود كه بر او خشگمين است.

 نظر دهید »

حدیث

22 دی 1394 توسط یکتا عریانی

امام رضا عليه السلام :
مَن لَقِيَ فَقيرا مُسلِما فَسَلَّمَ عَلَيهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الأغنياءِ لَقِي اَللّه َ يَومَ القِيامَةِ و هُوَ عَلَيهِ غَضبانٌ ؛
. عيون أخبار الرّضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 52 .
امام رضا عليه السلام :
هر كس مسلمان فقيرى را ديدار كند و برخلاف سلامى كه به ثروتمندان مى كند، به او سلام كند ، روز قيامت در حالى به ديدار خدا مى رود كه بر او خشگمين است.

 نظر دهید »

حدیث

21 دی 1394 توسط یکتا عریانی

❄️از حضرت آیه الله بهجت رضوان الله پرسیده شد برای تقویت اراده چکار کنیم؟ ☀️ایشان فرمودند:

 نظر دهید »

مناجات

20 دی 1394 توسط یکتا عریانی

در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد. خواجه عبدالله انصاری

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
الهی ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی…
الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی. پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی. خواجه عبدالله انصاری

الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق . خواجه عبداللّه انصاری

الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند خواجه عبدالله انصاری

الهی مرا آن ده که مرا آن به
الهی اگر از دنیا مرا نصیبی است به بیگانگان دادم
واگر از عقبی مرا ذخیره ای است به مومنان دادم
در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار توبس خواجه عبدالله انصاری

الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی!
الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .
الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .
الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم . خواجه عبدالله انصاری

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.
الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم.
الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه.
الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم.
الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش… خواجه عبدالله انصاری

الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قسمت خود آگاهم ، از هر چه می پندارم کمترم . خواجه عبدالله انصاری

الهی فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران می نگرید ، بدرویشان و مسکینان نگرید .
الهی تو کریمی را والاتری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگری. خواجه عبداللّه انصاری

الهی دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود.
الهی دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین استوار شویم . خواجه عبدالله انصاری

الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر بسنجی بضاعت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم .
مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟
الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی .
الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟
الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان خواجه عبدالله انصاری

الهی اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است
بی دیدار تو درد و داغ است.
دوزخ بیگانه را بنگاه است.
وآشنا را گذرگاه است
وعارفان را نظرگاه است
الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی!
من به حور و قصور ننازم،اگر نفسی باتو پردازم،از آن هزار بهشت سازم. خواجه عبدالله انصاری

الهی چون آتش فراق داشتی با آتش دوزخ چه کار داشتی . الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ترا یافتم.
الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟) خواجه عبداللّه انصاری

الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است. خواجه عبدالله انصاری

http://jomalatziba.blogfa.com/post-734.aspx

 نظر دهید »

احادیث

15 دی 1394 توسط یکتا عریانی


احادیثی از لقمان حکیم علیه السلام
لقمان عليه السلام :يا بُنَيَّ … لا تَستَقرِض مِن جَديدِ الكيسِ ، ولا تُؤاخِ حديث مَعَ الشُّرطِيِّ أبَداً .
لقمان عليه السلام : پسرم! … از نوكيسه قرض نگير، و هرگز با داروغه برادرى نكن.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام : يا بُنَىَّ اجْعَلْ غِناكَ فى قَلْبِكَ وَ اِذَا افْتَقَرْتَ فَلاتُحَدِّثِ النّاسَ بِفَقْرِكَفَتَهُونَ عَلَيْهِمْ وَ لكِنِ اسْأَلِ اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ؛
فرزندم! بى نيازى را در دل و جانت قرار ده و چون محتاج شدى به مردم مگو كه درنزد آنان حقير مى شوى، بلكه از فضل خداوند بخواه.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام: يَا بُنَىَّ اِذَا امتَلأََتِ المَعِدَةُ نَامَتِ الفِكْرَةُ وَ خَرِسَتِ الحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِالاَعضَاءُ عَنِ العِبادَةِ؛
فرزندم هرگاه شكم پر شود، فكر به خواب مى رود و حكمت، از كار مى افتد و اعضاىبدن از عبادت باز مى مانند.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ اِذا دَعَتْكَ القُدْرَةُ عَلى ظُلْمِ مَنْ هُوَ دونَكَ فَاذْكُرْ قُدْرَةَاللّه ِ عَلَيْكَ؛
فرزندم هرگاه قدرت، تو را به ظلم بر زيردستت فرا خواند، قدرت خدا را بر خودتبه يادآور.

——————————————
لقمان حكيم عليه السلام: عَلَيْكَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَةِ وَالْعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ الْمُؤْمِنِ أَحْلى مِنَالْعَسَلِ الشَّهْدِ وعَلَى الْمُنافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَى الشَّيْخِ الْكَبيرِ؛
موعظه را بپذير و به آن عمل كن، زيرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شيرين تر است وبراى منافق از بالا رفتن از پله بر پير مرد كهنسال دشوارتر است.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ لاتَعْدُ بَعْدَ تَقْوَى اللّه ِ مِنْ اَنْ تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛
فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شايسته نگذر.

——————————————
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ… وَ اجْهَدْ اَنْ يَكونَ الْيَوْمُ خَيْرا لَكَ مِنْ اَمْسِ وَ غَدا خَيْرالَكَ مِنَ الْيَوْمِ فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبونٌ وَ مَنْ كانَ يَوْمُهُ شَرّا مِنْ اَمْسِهِفَهُوَ مَلْعونٌ؛
فرزندم بكوش تا امروزت بهتر از ديروز و فردايت بهتر از امروز باشد، كه هر كسدو روزش برابر باشد، زيانكار است و هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد،از رحمت خدا دور است.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام : مَنْ يُطِعِ اللّه َ خافَهُ، وَ مَنْ خافَهُ فَقَدْ أَحَبَّهُ، وَمَنْ أَحَبَّهُ اتَّبَعَ اَمْرَهُ، وَمَنِاتَّبَعَ اَمْرَهُ اسْتَوْجَبَ جَنَّتَهُ وَمَرْضاتَهُ؛
هر كس خدا را اطاعت كند از او بترسد و هر كس از او ترسيد او را دوست مى دارد و هر كس او را دوست داشت از امر او پيروى مى كند و هر كس از امر او پيروى نمود، سزاواربهشت و خشنودى او مى شود.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام : يا بُنَىَّ تَوَكَّلْ عَلَى اللّه ِ ثُمَّ سَلْ فِى النّاسِ مَنْ ذَا الَّذى تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَمْ يُكْفَ؛
فرزندم! بر خدا توكل كن و آنگاه از مردم سؤال كن: چه كسى بر خدا توكل كرد و خدا اورا كفايت نكرد.

——————————————

لقمان حكيم عليه السلام: «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الاْءَلْبَـبِ».
«حكمت را [خداوند] به هركه بخواهد ، مى دهد، و به هركه حكمت داده شود ، هر آينه ، خير فراوان داده شده است ؛ و پند نمى گيرند ، مگر خردمندان».

——————————————
لقمان عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ ـ : يا بُنَيَّ تَعَلَّمِ الحِكمَةَ تَشَرَّف بِها . . . وكَيفَ يَظُنُّ ابنُ آدَمَ أن يَتَهَيَّأَ لَهُ أمرُ دينِهِ ومَعيشَتِهِ بِغَيرِ حِكمَةٍ؟ ولَن يُهَيِّئَ اللّه ُ أمرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِالحِكمَةِ ، ومَثَلُ الحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ مَثَلُ الجَسَدِ بِغَيرِ نَفسٍ ومَثَلُ الصَّعيدِ بِغَيرِ ماءٍ ، ولا صَلاحَ لِلجَسَدِ بِغَيرِ نَفسٍ ولا لِلصَّعيدِ بِغَيرِ ماءٍ ولا لِلحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ .

لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش: فرزندم! حكمت بياموز تا بدان، شرافت يابى… آدمى چگونه گمان مى برد كه بدون حكمت، كار دين و معيشتش سامان مى پذيرد؟ خداوند هرگز كار دنيا و آخرت را سامان نمى دهد، مگر با حكمت، و حكايت حكمت بى طاعت [ ِ خداوند] ، حكايتِ جسم بى جان و حكايتِ زمين بى آب است. نه جسم بدون جان به كار مى آيد، نه زمين بدون آب، و نه حكمت بدون طاعت.
منبع : hadithlib.com

 نظر دهید »

شما جوانها...!

07 دی 1394 توسط یکتا عریانی

شما جوانها…!
امام خمینی در نامه‌ای به فرزند خود مرحوم حاج سید احمد آقا می‌نویسند: «پسرم! هیچ‌گاه دنبال تحصیل مال دنیا، اگرچه حلال او باشد مباش، كه حبّ دنیا گرچه حلالش باشد رأس همه خطایا است. چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می‌كشد. تو جوانی با قدرت جوانی كه حق داده است می‌توانی اولین قدم انحراف را قطع كنی و نگذاری به قدم‌های دیگر كشیده شوی.
(رهنمودهای امام خمینی به جوانان عاشورایی و منتظر)

امام خمینی انقلاب شكوهمند اسلامی ایران را با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا و انتظار و نیروی بی‌كران جوانان سرعت بخشید. ایشان گرچه خود كهنسال بود اما شناخت راستین او نسبت به جوانان و شیوه‌های شایسته وی در جذب این گروه، بدان حد موثر افتاد كه چون اكسیری پر بها وجود این قشر را دگرگون و آنان را عنصری الهی و نورانی گردانید، به گونه‌ای كه در وصفشان فرمود: «من واقعاً گاهی وقت‌ها… خجالت می‌كشم كه اینها چه می‌گویند، ما چه می‌گوییم؟ اینها چه حالی دارند ما چه حالی داریم؟»
آری سخنان امام خمینی در عین روان بودن، عمیق، پرمعنی و از بصیرت ایشان حكایت می‌كند و چون از قرآن و سنّت معصومین سرچشمه گرفته است هرگز طراوت و كارآمدی خود را از دست نداده و برای نسل چهارم انقلاب كه سرمایه‌های عظیم امروز ما هستند نیز راهگشا خواهد بود.
نوشته حاضر رهنمودهای آن عزیز سفر كرده در تأسی از نهضت حسینی و قیام مهدوی به جوانان است.
1. شناخت صحیح اسلام، نه تفسیر جاهلانه
جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه كنند كه سران و سردمداران گروه‌ها كه می‌خواهند به واسطه اسلام پایه‌های آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف و قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج‌البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی‌شود اسلام‌شناس شد».
آری! اسلامی كه امام حسین علیه السلام فدایی و امام خمینی منادی آن بودند و امام مهدی(عج) آن را در سراسر گیتی گسترش خواهد داد با اسلام اموی و آمریكایی تفاوت دارد.
امام حسین علیه السلام در نامه‌ای به مردم بصره می‌نویسد: «شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبر دعوت می‌كنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم كه دیگر سنّت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرا گرفته است پس اگر به سخنان من گوش فرا دهید و دستور مرا اطاعت كنید شما را به راه رستگاری هدایت می‌كنم.»
امام مهدی(عج) نیز گرد و غبار بدعت و تفسیرهای جاهلانه و برخاسته از هوای نفس را از چهره دین می‌زداید و سرچشمه زلال معارف و حقایق را به جهانیان عرضه خواهد كرد. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «او (حضرت مهدی(عج)) خواسته‌ها را تابع هدایت وحی می‌كند هنگامی كه مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند، در حالی كه به نام تغییر نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌كنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد.»
2. دنیاطلبی منشأ خطاها
امام حسین علیه السلام در سخنی برای اتمام حجّت به سپاهیان كوفه فرمود: «ای مردم! این دنیا شما را نفریبد؛ زیرا هر كس بر آن تكیه كند امیدش به یأس تبدیل می‌شود و هر كه بر آن دل بندد به آرزویش نمی‌رسد».
امام زمان(عج) نیز در جواب كلام ابن مهزیار كه گفته بود: ای آقای من تا كنون كسی را نیافته‌ام كه مرا به نزد شما راهنمایی كند فرمود: «كسی را نیافتی كه تو را (به نزد من) راهنمایی كند؟ نه (اینچنین نیست) لیكن شما اموال فراوانی انباشتید، ضعفای مؤمنین را در حیرت افكندید و پیوند رحمی كه در میان خود داشتید قطع كردید دیگر چه عذری برای شما خواهد ماند؟»
امام خمینی در نامه‌ای به فرزند خود مرحوم حاج سید احمد آقا می‌نویسند: «پسرم! هیچ‌گاه دنبال تحصیل مال دنیا، اگرچه حلال او باشد مباش، كه حبّ دنیا گرچه حلالش باشد رأس همه خطایا است. چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام می‌كشد. تو جوانی با قدرت جوانی كه حق داده است می‌توانی اولین قدم انحراف را قطع كنی و نگذاری به قدم‌های دیگر كشیده شوی.
3. ولایت‌مداری
ایجاد بدبینی و جدا نمودن افراد جامعه بویژه جوانان از ‎آغوش پرمهر رهبر جامعه و ولی فقیه نیرنگ حساب شده دشمن بوده و خواهد بود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در اهمیت جایگاه ولی فقیه، می‌فرماید: «ولایت فقیه برای مسلمین یك هدیه‌ای است الهی كه خدای تبارك و تعالی داده است. بهترین اصل اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است. ولی امر حجت خداست من به همه ملت و همه قوای انتظامی اطمینان می‌دهم كه امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی به این مملكت وارد نخواهد شد».
سیدالشهداء علیه السلام خود، بارزترین مصداق و الگوی ولایتمداری است و اطاعت او از امام مجتبی علیه السلام در دوران امامت امام حسن علیه السلام و در جریان صلح امام حسن علیه السلام گویای این واقعیت است.
4. پیوند با علمای متعهّد و دلسوز
سیدالشهدا علیه السلام در سخنرانی سیاسی اخلاقی خود در منا فرمودند: «علت همه گرفتاری‌ها آن است كه زمام امور و اجرای احكام باید به دست علمای الهی باشد كه در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند».
امام زمان(عج) نیز برای شناخت وظیفه در عصر غیبت، مردم را به پیروی از علمای راستین، امر نمودند، امام صادق علیه السلام ویژگی این علما را اینگونه بیان می‌نمایند: «از میان فقها و عالمان دین آن كسی كه [در برابر گناها] خویشتن‌دار بوده و نگهبان دین و آیین باشد و با خواسته‌ها و تمایلات شخصی خود مخالفت كرده و از دستورات مولای خود اطاعت كند بر مردم است كه از او پیروی نمایند و بعضی از فقهای شیعه چنین هستند نه همه آنان».
امام هادی علیه السلام در بیان نقش علمای متعهد در زمان غیبت فرمودند: «اگر نبودند علمایی كه پس از غیبت امام مهدی(عج) مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و آن‌ها را به سوی امامشان هدایت كنند و با حجت‌ها و دلیل‌های محكم الهی از دین او [كه دین خدا است] حمایت كنند و اگر نبودند آن عالمان هوشیار كه بندگان خدا را از دام‌های شیطان و شیطان صفتان و از دشمنان اهل‌بیت نجات ‌دهند همه از دین خدا بیرون می‌رفتند ولی ایشان هستند كه سررشته دل‌های شیعیان را با استواری در دست دارند آنچنان كه كشتی‌بان سكّان كشتی را به دست می‌گیرد. آن عالمان برترین[بندگان] نزد خداوند متعال هستند».
رهبر كبیر انقلاب اسلامی در این زمینه می‌فرماید: «نكته دیگری كه از باب نهایت ارادت و علاقه‌ام به جوانان عرض می‌كنم این است كه در مسیر ارزش‌ها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده كنید و هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی‌نیاز از هدایت و همكاری آنان ندانید».
5. قرآن برنامه زندگی و رمز پیروزی
امام خمینی در مورد قرآن كریم فرمود: «مشكل بزرگ مسلمین این است كه قرآن كریم را كنار گذاشته‌اند و تحت لوای دیگران درآمده‌اند. شما جوان‌ها امید من هستید من امید آن را دارم كه شماها با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح بر مشكلاتتان غلبه كنید. با اتّكا به ایمان و اعتقاد به اسلام و قرآن كریم دست خائنین را قطع كردیم و اگر تتمّه‌ای باشد قطع می‌كنیم انشاءالله».
امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: شب عاشورا پدرم به یارانش می‌فرمود: «خداوند را با بهترین ثناها، ثنا می‌گویم و او را در فراخی و تنگی ستایش می‌كنم، خدایا! تو را به سبب اینكه ما را با انتخاب پیامبر از میان ما، گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی ستایش می‌كنم». در این خطبه حضرت با افتخار به پیامبر و قرآن به همگان می‌آموزد كه هر كس قرآن را داشته باشد شدیدترین و سخت‌ترین مشكلات پیش چشم او آسان خواهد شد.
عشق امام حسین علیه السلام به قرآن كریم به حدّی بود كه شب عاشورا را مهلت خواست و علّت آن را عشق به نماز، قرآن، دعا و استغفار معرفی كرد.
حكومت امام زمان(عج) نیز بر اساس قرآن ـ كه كامل‌ترین طرح و برنامه برای زندگی سعادتمندانه بشر است ـ خواهد بود، چنانكه در روایات می‌خوانیم كه امام باقر علیه السلام فرمود: «دنیا به پایان نمی‌رسد مگر اینكه خداوند مردی از ما اهل‌بیت را برمی‌انگیزد كه به كتاب خدا عمل می‌كند».
6. اشك و گریه بر شهید
امام خمینی رسالت جوانان هوشیار را در حفظ حماسه كربلا و ارزش‌های گریه اینگونه مطرح می‌فرماید: «جوان‌های ما خیال نكنند كه مسأله، مسأله ملت گریه است. این را دیگران القا كردند به شماها كه بگویید ملتِ گریه، آنها از همین گریه‌ها می‌ترسند. برای اینكه گریه‌ای است كه گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است. این روضه و این گریه آدم‌ساز است. انسان درست می‌كند این مجالس روضه، این مجالس عزای سیدالشهدا و آن تبلیغات بر ضد ظلم. این تبلیغ بر ضد طاغوت است بیان ظلمی كه به مظلوم شده تا آخر باید باشد.»
از آنچه گذشت به خوبی فلسفه سخن امام مهدی(عج) را می‌توان درك كرد كه فرمود: «ای جدّ عزیز! در مصایب و بلاهایی كه بر تو فرود آمد هر صبح و شام سرشك غم و اشك اندوه از دیدگان خود جاری می‌سازم و چون اشكم تمام شد برای تو خون گریه می‌كنم».
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشی
برگ بی‌حاصل شود گل، چون گلاب آید برون

. دانش‌پژوه مركز تخصصي مهدويت.
. در جستجوی راه از كلام امام، ج6، ص100.
. صحيفه نور، ج15، ص62.
. بحارالانوار، ج44، ص340.
. نهج البلاغه، خ138.
. مقتل الحسين خوارزمي، ج1، ص252.
. الحياة، ج6، ص694، مترجم احمد آرام.
. اشاره به حديث مشهور «حُبُّ الدُّنيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئة» كه از امام سجادعلیه السلام و چند نفر از اهل‌بيت ذكر شده: كافی، ج2، ص317.
. نقطه عطف (نامه اخلاقي به مرحوم حاج سيد احمد آقا).
. كلمات قصار امام خميني، ص119؛ صحيفه نور، ج20، ص241.
. تحف العقول، ص238، چاپ جامعه مدرسين.
. التفسير المنسوب الي الامام العسكري، ص300.
. الاحتجاج، ج2، ص455.
. صحيفه نور، ج20، ص241-242.
. كلمات قصار امام خميني، ص43-44.
. صحيفه نور، ج6، ص48.
. الارشاد، ج2، ص91.
. همان.
. كافي، ج8، ص396.
. صحيفه نور، ج10، ص30-32.
. همان، ج9، ص201.
. زيارت ناحيه مقدّسه.
. اي اشكها بريزيد.
محسن دنیا دیده ـ دوماهنامه امان شماره 21

 

 نظر دهید »

حدیث خورشید پشت ابر

07 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حدیث خورشید پشت ابر

وقتی صحبت از آثار و برکات امام غائب است، ناخودآگاه حدیث خورشید پشت ابر در ذهن فرد تداعی می‌شود، چرا که درست است، خورشید پشت ابرهاست، اما همین که وجودش هست، چه آشکار و چه پنهان فواید بی‌شماری را دارد؛ و همین طور است وجود امام در پس پرده غیبت. وقتی حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم در صحبتهایشان اشاره به امر غیبت کردند، جابر بن عبدالله انصاری از حضرت پرسیدند: آیا برای شیعیانش در زمان غیبت نفعی است؟ حضرت فرمودند : « آری » سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزیده مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند، همانگونه که از خورشید هنگام قرار گرفتن پشت ابرها . »
با این توضیح، فوائد امام را می‌توان، در سه دسته اصل وجود امام، افعال امام و ظهور امام تقسیم نمود كه در دو دسته اول، نیازی به ظاهر بودن مردم در میان مردم نیست .
در ذیل، شماری از این فواید و بركات بیان خواهد شد .
ـ واسطه فیض الهی
یکی از مهمترین مسائل معرفت و شناخت امام، مسأله وساطت در فیض است که در معارف دینی تحت عنوان اول ما خلق الله یا نخستین مخلوق از آن یاد شده است .
آنگاه که خداوند متعال اراده نمود خلقتی داشته باشد، اگرچه در ناحیه خالق هیچ نقص و عجزی وجود نداشت، اما در ناحیه مخلوق، نیازمند به واسطه بود، چرا که اولاً باید بین علت و معلول سنخیت وجود داشته باشد و ثانیاً مشیت خداوند بر این تعلق گرفته که نظام هستی نظام اسباب و مسببات باشد و لذا برای فیض وجود و سایر فیوضات، نیاز به واسطه‌ای بود که از طرفی بتواند با عالم ماده مرتبط باشد و در قالب انسان مادی تجلی یابد و از طرف دیگر در ناحیه قرب به ذات اقدس الهی در مقام «و هو بالافق الأعلی ثم دنا فتولی فکان قاب قوسین و ادنی» قرار داشته باشد و نزدیکترین و مقرب ترین موجود عالم هستی به خداوند متعال باشد. این فیض خود بر دو قسم است:
الف. فیض وجود: آنچه در عالم وجود دارد از اتم تا کهکشانها، از مادیات تا مجردات همه و مهم مخلوق خدا هستند، اما سخن در این است که به خاطر نقص در ناحیه قابلیت قابل، این فیض وجود به واسطه انوار طیبه معصومین صورت گرفت و همچنان فیض وجود از این طریق اضافه می‌گردد و تداوم و استمرار می‌یابد .
ب. فیض هدایت و معنویت: در فیض هدایت نیز قطعاً نیاز به واسطه است زیرا همه نمی‌توانند محل نزول وحی قرار گیرند و مستقیماً هدایت شوند و پیوسته باید بین خالق و مخلوق واسطه باشد تا فیض هدایت و معنویت شامل حال آنان گردد .
در هر زمان، حجتی از طرف خداوند که گاهی به عنوان نبی است و گاهی به عنوان وصی، این مسئولیت را به عهده دارد و تمام فیض‌های مادی و معنوی از طریق او به مخلوقات می‌رسد به گونه‌ای که اگر این حجت برداشته شود نظام آفرینش نابود خواهد شد، امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: «در پرتوی وجود ماست که خداوند آسمان را از فروپاشی نگه می‌دارد و در پرتو ی وجود ماست كه خداوند زمین را از لرزش و سلب آرامش از ساکنانش حفظ می‌کند. باران به وسیله ما نازل می‌شود و رحمت به وسیله ما منتشر می‌شود و برکات زمین به خاطر ما خارج می‌گردد و اگر از ما کسی روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد».
2. امید بخشی
نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت و موفقیت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله می‌فرمایند: «اگر امید نبود مادری فرزند خود را شیر نمی‌داد و کسی درختی نمی‌کاشت».
امید است که انسان را به سمت آینده سوق می‌دهد و سختی مشکلات را آسان می‌كند. حال با اعتقاد به اینکه کسی كه قلبش در ورای چشمان ناتوان ما، برای ما می‌تپد، امید به آینده را دو چندان می‌کند. اعتقاد به مهدی موعود(عج) که الان موجود است با اعتقاد به مهدی موعودی که در آینده متولد خواهد شد هرگز قابل قیاس نیست .
شیعه با اعتقاد به وجود امام زمان و قدرت و علم و گسترده او، خود را از یک پشتوانه بسیار قوی و فولادین برخوردار می‌داند، که عنایات و توجهات او پیوسته همراه آنان می‌باشد. لذا همانند کوهی استوار در برابر دشمن می‌ایستد و از هیچ چیز هراسی به دل ندارد.
3. تهذیب نفس
وقتی فردی به این بیندیشد که هر روز امامش، اعمال او را می‌بیند و برای کارهای بد او اندوهگین می‌شود و برای کارهای خوبش خوشحال، به این نتیجه می‌رسد که همیشه او را از خود خشنود نگه دارد .
در آیه 105 سوره توبه خداوند می‌فرمایند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» و امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق ذیل کلمه «والمؤمنون» می‌فرمایند: «ایشان، همان ائمه می‌باشند که هر روز اعمال شیعیانشان بر آنان عرضه می‌شود». توجه به اینکه امام شاهد و ناظر بر اعمال انسانهاست، در خودسازی فرد بسیار با اهمیت است .
4. حفظ علوم و اسرار الهی:
یکی دیگر از برکات و فوائد مهم امام زمان، حفظ و نگهداری علوم و اسرار الهی است. مرحوم كلینی در کتاب کافی، بخشی به عنوان «ائمه، وارثان علم الهی»، باز نموده است؛ در آن روایات، بیان شده است که علمی که همراه آدم به زمین آورده شد به آسمان بالا نرفته و پیوسته از آن زمان تاکنون از جهتی به جهت دیگر به ارث رسیده است و حجت هر زمانی حافظ آن علوم و معارف می‌باشد و هم اکنون این امر مهم، به عهده حضرت ولی عصر(عج) می‌باشد.
5. امنیت بخشی
امنیت، یکی از مهمترین ارکان اجتماعی است که در پناه آن، بسیاری از امور دیگر حل می‌شود، کسی که احساس امنیت نداشته باشد مدام در ترس و وحشت روزگار می‌گذراند و از ترس اینکه مبادا حادثه‌ای تمام نیستی اش را بر باد دهد دست از تلاش و تکاپو باز میدارد.
در دین اسلام و مذهب شیعه اصولی وجود دارد که این امنیت را به فرد می‌بخشد و آن وجود حجت الله در زمین است كه در تمامی زمانها امان زمین و اهلش می‌باشد .
حضرت ولی عصر(عج) در روایتی می‌فرمایند: «انی امان لأهل الارض کما ان النجوم امان لأهل السماء؛ همانا من امان اهل زمین هستم، همچنان که ستارگان امان اهل آسمان هستند».
همچنین در روایت دیگری می‌فرمایند: «انا خاتم الاوصیاء بی یدفع الله عزوجل البلاء عن أهلی و شیعی؛ من خاتم وصیان پیامبر هستم به واسطه من خداوند عزوجل بلا را از اهل بیت و شیعیانم دور می‌کند.»
6. تقرب جستن به خداوند از طریق توسل به آنها
هر مقصدی راهی دارد که فرد برای رسیدن با آن باید آن را طی کند، همیشه کوتاه ترین راه، راه مستقیم است و برای رسیدن به تقرب الهی، باید از راه آن رفت و به کسانی توسل جست که صراط مستقیمند و این ائمه هستند كه راههای رسیدن به خداوند می‌‌باشند، راهی که هیچ کژی و نارسایی در آن نیست .
هیچ کس جز به هدایت آنان از سرزمین ضلالت و گمراهی نجات نیافته و به وادی نورانی هدایت، قدم نخواهد گذاشت. «یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک؛ ای راهی که هر کس، غیر از آن را بپیماید، هلاک می‌شود». کم نیستند کسانی که با اعتقاد به وجود حضرت و ناظر دانستن ایشان بر کردار خود و ایجاد ارتباط و پیوندی قلبی و نجوای با حضرت از گناه و خلاف، چشم پوشیده، راه صلاح را در پیش گرفته‌اند و با دعاها و زیارت‌های که در توسل به حضرت در زمان غیبت رسیده، روز به روز بر معرفت و قرب خود به حضرت می‌افزایند. آری، ولایت همان دری است که در مقام نیایش و توجه به درگاه خداوند متعال و طلب خیرات و فیوضات معنوی باید زده شود.
7. هدایت باطنی
مردم در دوران غیبت کبری از هدایت تشریعی حضرت محروم هستند، اما افراد لایق، همچنان از هدایت تکوینی و باطنی ایشان بهره‌مند بوده و در پرتو آن، درجات رشد و تعالی را طی می‌نمایند .
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه 24 سوره بقره و 73 سوره انبیاء می‌فرماید: هدایتی که از شئون امامت است، هدایت تکوینی و ایصال الی المطلوب (رساندن به مقصد) است نه صرف ارائه طریق (و نشان دادن راه). ایشان اضافه می‌کند، نکته جالب این است که هر کجا خداوند متعال در قرآن مجید به بحث امامت پرداخته، در کنار آن هدایت به امر خدا به عنوان تفسیر در کنارش قرار گرفته است، در آیه 73 انبیاء می‌فرمایند: به حضرت ابراهیم، اسحاق و فرزندش یعقوب را بخشیدیم. همه آنان را از شایستگان قرار دادیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کنند که جمله «یهدون بأمرنا» عنوان تفسیر ائمه آمده است و همین طور آیه 24 سوره سجده. در نتیجه امامت از دیدگاه قرآن، مطلق هدایت نیست بلکه هدایتی است که به فرمان حق تعالی صورت می‌گیرد و امام با یک امر ملکوتی که همراه اوست دیگران را هدایت می‌کند و به حسب باطن و حقیقت مطلب می‌باشد که به امر خداوند، صورت هدایت همان ایصال و رساندن آنان به مطلوب می‌باشد که به امر خدا صورت می‌گیرد و امامت با چنین مقام با عظمتی فقط شامل حال کسانی می‌شود که هرگز به ظلم و معصیت آلوده شده‌اند و به عبارت دیگر باید معصوم باشند.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در این باره می‌فرمایند: «امام آتشی است بر بلندی که با گرمای خود، نیازمندان به گرما را گرم و با نور خود گمشدگان را راهنمایی می‌کند. امام آبی است گوارا بر تشنگی، راهنمایی بر هدایت و نجات دهنده از پستی و هلاکت».
8. حفظ کیان شیعه
صفحات زنده تاریخ، نشانگر این است که شیعه در طول تاریخ، پیوسته مورد شدیدترین ظلم و ستم و آزار و اذیتهای خلفای جور و حاکمان ستمگر و مخالفان قرار داشته است و شیعیان نیز همواره مورد تهدید ظالمان قرار می‌گرفته‌اند، اما با این وجود همیشه کسی در کنار آنها بوده و می‌باشد و مانع از بین رفتن آن توسط دیگران شده است؛ در زمان غیبت نیز امام عصر(عج) حافظ کیان شیعه بوده است.
توقیعی که حضرت برای شیخ مفید صادره کرده‌اند، خود شاهدی بر این مدعا است که در آن حضرت می‌فرمایند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء؛ همانا ما در حفظ و نگهداری از شما فروگذار نکرده و شما را فراموش نکرده‌ایم و اگر این حفظ و توجه ما نبود حتماً شواهد و گرفتاری ها، شما را فرا می‌گرفتند و دشمنان شما را ریشه کن می‌ساختند».
9. دستگیری از مستمندان و فریادرسی
فریادرسی امام، تنها به امور مادی نیست بلکه در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی، هرگاه که انسان از خدا بخواهد و یا حتی بدون خواستن، حضرت، رفع گرفتاری می‌کنند .شیخ عباس قمی توسل به حضرت در زمان رفع گرفتاری‌ها را از وظایف هر فرد شیعه می‌داند و درباره علت آن می‌گوید: «آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه، بر حال هر کس دانا و بر اجابت سؤالش توانا و فیضش عالم و از نظر امور دعایای خود غفلت نکرده و نمی‌کند و خود آن جناب در توضیحی که برای شیخ صدوق فرستادند مرقوم فرمودند: که علم ما محیط است به خبرهای شما و غایب نمی‌شود از علم ما هیچ چیزی از اخبار شما و معرفت به بلایی که به شما می‌رسد».
10. طلب استغفار و دعا
وجود خود امام، باران رحمت الهی است، اگر این وجود پربرکت، با دعا از جانب او همراه شود، خیر و برکت دوچندان می‌شوند و سبزی و خرمی را برای شیعیان به ارمغان می‌آورد.
دعا کردن از کسی كه چون پدری دلسوز و مادری مهربان است چندان دور از ذهن نیست بلکه عجیب، اعمال بد ماست که آن را چون سپری، بالای سر خود گرفته و خود را در معرض این همه دعا و استغفار قرار ندهیم .
گویند روزی عبدالله بن ابان به امام علی بن موسی الرضا علیه السلام عرض کرد که برای من و خانواده‌ام دعا کنید. امام فرمودند: آیا فکر می‌کنی من این کار را انجام نمی‌دهم؟ به خدا قسم، هر شب و روز اعمال شما بر من عرضه می‌شود.

* پژوهشگر، از اعضای بنياد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) ـ فارس.
. بحار الأنوار، ج 52، ص 93
. کمال الدين، ج 1، باب 21، ح 22.
. مفاتيح الجنان دعاي جوشن کبير.
. نهج الفصاحه، ص 189، کلمه 93.
. اصول کافي، ج 1، باب الحجة.
. اصول کافي، ج 1، باب الحجة.
. کمال الدين، ج 2، ص 329.
. کمال الدين، ص 171.
. اصول کافي، ج 1، باب الحجة.
. منتخب الأثر، ص 65.
. اصول کافي، ص 219، ح 4.
مرجان رزمی ـ دوماهنامه امان شماره 21

 

 

 نظر دهید »

در محضر خوبان

06 دی 1394 توسط یکتا عریانی


تفکر!

در وجود انسان یک منبع سرشار از نور و علم و معرفت است که دسترسی به آن ممکن نیست، مگر با ریاضاتی مشروع که مهم‌ترین آنها پرهیز از گناه و لقمه حرام است. این صفت نیکو در صورتی برای انسان پدید می آید که دوره‌ای پی در پی و متوالی از تفکر در زمینه‌های گوناگون را بگذراند. آن گاه است که چشم انسان به آن سرچشمه باز می شود و قلب آدمی نورانی می‌گردد.
پس از رسیدن به مرتبه تفکر، عالم هستی، کتاب درسی انسان می‌شود. با مطالعه بیشتر و دقت فراوان‌تر، نورافشانی زیادتر می‌گردد. تا این‌که پس از چندین سال، بینایی چشم، روشنایی دل و نورانیت درونی، نصیب آدمی می‌شود و در پی آن است که همه معارف اسلام را آن طور که هست، با وجدان می‌یابد. آنچه حق است می‌یابد و طهارت درون و باطن همراه او می‌شود. فکر جریان یافته، محصولات ارزنده‌ای به عالم وجود تقدیم می‌کند. بسیاری از ابتکارات، خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها در پی این حالت نصیب انسان می‌گردد.
بنده چهار سال مدام مشغول تفکر بودم تا این‌که دریچه‌ای به رویم باز شد. در موضوعی ده سال به فکر و تعمق اشتغال داشتم و سرانجام به نتیجه رسیدم. اگر تفکر در زندگی انسان باشد، عبادات انسان عمق بیشتری می‌یابد و حال معنوی بهتری خواهد داشت.
تفکر است که بیداری صبحگاهی آدمی را عظمت می‌بخشد و به تهجد و عبادات او بها می‌دهد. باید قبل از اذان صبح بیدار شویم و مدتی فکر کنیم تا آثار معجزه آسای تفکر را دریابیم. اگر جای خلوت و مکانی مقدس را انتخاب کنیم، برکات بیشتری خواهد داشت. بنده اغلب جاهایی که می‌خواستم بروم پیاده می‌رفتم و راه‌های خلوت را انتخاب می‌کردم، تا بتوانم بهتر و بیشتر به فکر خود ادامه دهم. گاهی مسیری سی کیلومتر بود، اما خسته نمی‌شدم؛ زیرا همیشه مشغول به تفکر و تعمق بودم. بارها پیاده به مسجد جمکران می‌رفتم، تا بهتر بتوانم چیزهایی را به دست آورم و فکر کنم.
باید بدانیم که فکور بودن، نقش ارزشمندی در رسیدن به مقامات معنوی دارد. بسیاری از معضلات فکری و مشکلات علمی انسان حل می‌شود، مسائلی همچون حاکمیت خدای متعال بر هستی، مقام و ارزش معصومین و نقش آنان در جهان و عالم تکوین، عظمت قدرت الهی و ضعف خرد بشری و قدرت‌های ظاهری در مقابل پروردگار متعال.
آیت‌الله بهاء الدینی ـ

http://amanmag.mahdaviat.ir/articles/4569/

 نظر دهید »

ربیع همان بهار است!

06 دی 1394 توسط یکتا عریانی

ربیع همان بهار است، آغاز روییدن و پایان زمستان . بهار که می‌رسد شادابی و نشاط و طراوت همه جا را فرا می‌گیرد، باد بهاری آدمی و طبیعت را سرزنده و استعدادهای خفته را شکوفا می‌کند.

گفت پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار (1)

ربیع همان بهار است و پیامبر هم، رحمت بر عباد، بهار بر بلاد و مردمان(2). بهار که آمد، ربیع‌الاول که آمد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله متولد شد، کنگره‌های کاخ سرد کسری شکست و آتش‌کده فارس خاموش شد. هر پیامبری که آمد برکت را به منزلگاه خود آورد (حضرت عیسی در گهواره فرمود: «وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَینَ مَا كُنتُ(3)»، خدا مرا هر جا که باشم مایه برکت قرار داد.) اما وقتی خاتم پیامبران و اشرف مخلوقات به زمین قدم نهاد، برکت همه جای عالم را فراگرفت.

بهار عالمیان که مبعوث شد، آغاز روییدن شد «رُشداً» (4) و پایان زمستان گمراهی‌ها «وَكُنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَه مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا» (5) ؛ بر لبه پرتگاه آتش بودید، خدا شما را به وسیله دین نجات داد). پیامبران مظاهر اسماء الهی‌اند و پیامبر خاتم، برترین مخلوق خدا و برترین مظهر اسم خدا است که «رَحْمَه لِّلْعَالَمِینَ» (6) است.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با نسیم‌های خوش دعوت خویش، آمد تا به آدمی حیات بخشد «دَعَاكُم لِمَا یحْییكُمْ» (7) و استعدادهای خفته را شکوفا سازد؛ آدمی را از حضیض ذلت به اوج عزت برساند و او را از خشونت، بیابان‌گردی و وحشی‌گری، به سلوک و ایثار و عبودیت و عرفان رساند.

ربیع همان بهار است و امام زمان(عج)، همان ربیع و بهار مردمان و خرّمی دوران. آن روز که متولد شد با خود برکت آورد و آن روز که با ظهورش رخ می‌نماید، اوج روییدن است به گستره تمام عالم؛ هم او که با عدالت و مهربانی‌اش، ظلم و بیداد بر باد می‌رود و حقیقت رحمتٌ‌للعالمینِ نبوی به وسیله حضرت مهدی(عج) عالم گیر می‌شود، اینجاست که مهدی(عج) را رحمت پر وسعت خدایی (رَحمتُ‌‌الله الواسعه) گویند، چون اوست که آرزوها و اهداف تمام پیامبران و اولیاء را با تمام ابعادش در جهان به ظهور می‌رساند.

با آمدن نهم ربیع‌الاول، اگرچه حزن شهادت پدر، امام یازدهم رنج کمی نبود و درد و اندوه مظلومیت او جانکاه، اما چون آخرین وصی به امامت رسید، ولایت جدیدی رخ نمود و امامت آخرین وصی که مژده آمدن و ظهورش، بارها بر زبان مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و یکا‌یک ائمه مطرح شده بود، بر شادمانی ملائک و اهل معرفت فزود.

اینجاست که اهل زمین و زمان و آنان که از معرفت بهره‌ای برده‌اند؛ به قدر بهره‌ خود با او عهد می‌بندند و با جانان به جان بیعت می‌کنند.
شیرینی عدالت علوی، به وسیله او چون نسیمی به درون خانه‌‌ها ره می‌یابد و طراوت علم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی علیه‌السلام و یکا‌یک ائمه چون صادق آل محمد و عالم آل محمد و بیست و هفت شعبه علم، به وسیله او رخ می‌نماید.
ربیع همان بهار است که حتماً خواهد آمد؛ سردی زمستان، هیچ وقت ترا از آمدن بهار مهدی نا امید نکند زیرا فقط نادانان با دیدن برف و سرما می‌پندارند که بهار نمی‌آید، آنان که به خاطر لجبازی با پرستوها و چلچله‌ها، تمام وعده‌های الهی را انکار می‌کنند و خود را نسبت به وعده‌ الهی(8) به غفلت می‌زنند.(9)

برای آمدن بهار باید مهیا بود. بهار را شما نمی‌آورید ولی تسلط و سلطه حضرت مهدی(عج)، زمینه ساز می‌طلبد: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه».(10) برای آنکه حضرت بتواند بهاری بودن را به عالم عرضه کند و جهان را پر از عدالت و خوبی کند، بایستی یارانی در همین فصل زمستان، خود را برای همراهی و مبارزه با بدی‌ها و سردی‌ها مهیّا کنند.

پی‌نوشت:
1. مولوی.
2. نهج‌البلاغه، خطبه 11.
3. مريم/31.
4. کهف/66.
5. آل عمران/103.
6. انبياء/ 107.
7. انفال/ 24.
8. آيات متعددی که وعده ظهور حضرت مهدی(عج)، را داده‌اند؛ نظير، انبياء/105، قصص/5، نور/55 و … .
9. در طول تاريخ هميشه افرادی بوده‌اند که حق را ناديده گرفته و خود را به نادانی می‌زدند، نظير اکبر گنجی که با لجاجت با انقلاب و ولايت فقيه، اصل مهدويت را انکار می‌کند. گرچه سخنان واهی او نظير سخنان ديگر مغرضان، هميشه توسط عالمان و آگاهان پاسخ داده شده است و نيازی به تکرار دوباره آن نيست.
10. سنن ابن ماجة، ج9، ص519.
محمدصابر جعفری ـ دوماهنامه امان شماره 22

 

 نظر دهید »

دل نوشته

05 دی 1394 توسط یکتا عریانی

السلام علیک یا ابا صالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

دوباره کبوتر دلم در هوای آشیانه تو ، بال و پر می زند . امروز خسته و غمگین از پس کوههای
سر به فلک کشیده ،به سویت پر می کشم تا شاید مرهمی بر روی زخم های کهنه ام بگذارم .
مولای من !باز آه و بی قراری دل و بی شکیبایی دیده ی ما را به شهد وصل ، صفا بخش و عطر
کرامت خویش ، بر اهل نیاز بگستر ! ای مهر فروزنده هدایت و نصر ! با که گویم حدیث تلخ
هجران و انتظار را ؟ شِکوِه فراق یار به آفریدگار بریم که او دانای اندوهِ درون ماست .
ای امیر غائب از نظر ! ای مهدی موعود و ای منجی محبوب !به راستی که در تاریخ « وصل و هجران »
، « عشق و حرمان » ، محبتی چنین دیر پای و محبانی چنین پای بند و محبوبی چنین گریز پای را
هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده که هزار و اندی سال است که این جذبه و ناز ،
راز و نیاز ادامه دارد .

اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

- شهدا: یه قلپ آب!

05 دی 1394 توسط یکتا عریانی



داشتیم بر می گشتیم عقب. سر راه دیدیم ده ـ دوازده نفری افتاده اند روی زمین. از بچه های خودمان بودند. رفتیم بالای سرشان. نه تیری خورده بودند و نه ترکشی. سرم را گذاشتم روی سینه یکی شان. قلبش می زد؛ آرام، آرام، آرام.
توی گرمای شصت ـ هفتاد درجه، برای مردن، تیر و ترکش لازم نیست؛ کافی است چند ساعت آب نداشته باشی…
رفته بودند پی مجروح های دیشب. حالا برگشته بودند دست خالی. گریه می کردند.
ـ پس چرا دست خالی برگشتید؟
ـ همه شهید شده بودند. حتی آنهایی که فقط یک ترکش خورده بودند.
هرکس نتوانسته بود دیشب خودش را بکشاند عقب، شهید شده بود.
ـ بهشون تیر خلاص زده بودند؟
ـ نه، از تشنگی.
* می گویم: «بابا جون چته؟ یه قُلُپ آب دادیم بهت. چرا این جوری شاکی شدی.»
نشسته یک گوشه گریه می کند. با هق هق گریه از رفقایش می گوید که از تشنگی شهید شدند؛ از این که عهد کرده بود تا آخر عمر، آب خنک نخورد؛ از خیلی چیزها…
* دو تانک دشمن، خلاف آن سمتی که من تصور می کردم، به سمت مجروحان به راه افتادند. تانک ها نزدیک و نزدیک تر می شدند. ولی نه ایستادند و نه راهشان را کج کردند. دست هایم را بر روی چشمانم گرفتم و سرم را بی اختیار به لبه خاکریز کوبیدم. آنچه در آن حال می شندیم، صدای آزار دهنده شنی تانک های دشمن بود و فریاد های جان سوز مجروحین.
تانک ها با تکه پاره هایی از گوشت و استخوانِ به جا مانده بر شنی ها گذشتند و پنج جنازه را با خاک، هم سطح کردند. از جنازه ها تنها آن مقدار که زیر چرخ نرفته بود، سالم مانده بود؛ سری، دستی، پایی، سینه ای…
صحنه عجیبی بود. یاد عصر عاشورا افتادم.

[1]
* هرچه می خواند، آخرش این را می گفت: «امام حسینj وقتی شهید شد، سر نداشت. ما می خواهیم سر داشته باشیم و فردای محشر، ادعای پیرو حسین بودن بکنیم؟»
وقتش که رسید، سرش با آرپی جی رفت.
* چهل صبح بعد از نماز، زیارت عاشورا می خواند تا خدا دعایش را اجابت کند و شهید شود.
به شوخی بهش گفتم: «این عملیاتی که من دیدم، این قدر فشارش بالاست که اگر نخوای هم شهید می شی. به نذرت و نیاز حاجت نیست.»
گفت: «اگه شهید نشم، باز از فردا می خونم. این قدر چهل روز، چهل روز می خونم تا شهیدشم.»
روز چهلم کار فیصله پیدا کرد؛ به دور دوم نکشید.
* چاشنی مین ترکید. توی کوله هم خرج آرپی جی بود. شعله بالا کشید. خرج ها آتش گرفت. داد می زد: «قبله کدوم وره؟ حرم امام حسینj کدوم طرفه؟ می خوام یا رو به قبله یا رو به کربلا باشم.»
خرج ها همین طور پخش و پلا می شد به اطراف. چشم و دست و صورت و پشت و سینه، همه را حسابی سوزانده بود و باز هم پرت می شد. یکی ـ دو تا مین هم از پرت شدن این تکه ها منفجر شد.
داد زدم: «برادر تخریب چی! بخواب به پشت تا خاموش شه.»
داد زد: «نمی تونم، نمی شه. پرت می کنه. پرت می شه.»
داد زدم: «دو نفر برن یه طوری کوله رو ازش جدا کنن.»
گفت: «نه. این جا خطرناکه. چیزی نیست. الانه تموم می شه. کسی نفرستین، خطرناکه.»
توی این حرف ها بودیم که آخری هم منفجر شد.
* کشورهای غرب و شرق تا می توانستند به عراقی ها می رسیدند؛ از هواپیماهای مدرن میراژ و فانتوم گرفته تا موشک های اگزوست. فضای هوایی عربستان و سواحل جنوب هم در اختیارشان بود. فکرش را هم نمی کردیم این قدر جسور شوند. می آمدند تا لارک، نزدیک بندرعباس و کشتی هایمان را می زدند. راه دوم را انتخاب کردیم. همین قایق های معمولی را دست کاری کردیم و تبدیلشان کردیم به قایق های تندرو. اسمشان را گذاشتیم «عاشورا».

________________________________________
[1] . 16 دی ماه 59، شهادت حماسی شهدای هویزه

امان - آذر و دیماه 1390 ، شماره 33

 

 نظر دهید »

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

 نظر دهید »

حدیث

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

قَالَ رَسُولُ اللهِ : «إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَی أَرْبَعَةٍ مِنْ أَهْلِی قَدْ أَحَبَّهُمُ اللهُ وَ أَمَرَنِی بِحُبِّهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ عِیسَی بْنُ مَرْیَم؛‏ بهشت، مشتاق چهار نفر از اهل بیت من است که خدای متعال ایشان را دوست داشته و مرا به دوستی ایشان امر فرموده است؛ (ایشانند:) علی بن ابی طالب علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر وی نماز می‌گذارد».
کشف‏الغمة ، ج 1 ، ص526

 نظر دهید »

زندگی نامه آیت الله مرعشی

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

زندگی نامه آیت الله مرعشی

آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی
تهیه کننده : حسن نجفی

مرجع عالیقدر و فقیه اهل بیت (علیهم السلام) حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی ( قدس سره الشریف) در روز بیستم صفر 1315 در نجف اشرف در خانواده علم و تقوا پا به عرصه وجود نهاد .
تعلیم و تربیت
نخست نزد پدر بزرگوارش آيت‌الله سيد شمس‌الدين محمود حسينى مرعشى نجفى( متوفى١٣٣٨ ق)، که خود از علماى بزرگ آن زمان به شمار مى‌آمد، و نيز شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسين اصفهانى، حاجيه خانم بى‌بى شمس شرف‌بيگم طباطبايى، جدّه مادرى خود، مقدمات علوم را بياموخت.علم تجويد و قرائت قرآن کريم و تفسير را از پدر خود و ميرزا ابوالحسن مشکينى، شيخ محمدحسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم شافعى رفاعى بغدادى. علم انساب را نيز از پدر و سيد رضا موسوى ، غُريفى ، صائغ بحرانى، و برادر او، سيد مهدى غُريفى.فقه و اصول را از پدر، شيخ مرتضى طالقانى سيد محمدرضا رفسنجانى، شيخ غلامعلى قمى، ميرزا ابوالحسن مشکينى، سيد آقا شوشترى، ميرزا محمدعلى کاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا اصطهباناتى، شيخ موسى کرمانشاهى، شيخ نعمت الله لاريجانى و سيدعلى طباطبايى يزدى، علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالکريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دکتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، آقا محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد دشتى، ميرزا احمد منجم و سيد کاظم عصار.علم طب را از پدر، محمدعلى خان مؤيد الاطباء.علم رجال و درايه و حديث را از پدر، سيد ابوتراب خوانسارى، ميرزا محمد تهرانى، شيخ عبدالله مامقانى و ميرزا ابوالهدى کرباسى. فقه و اصول استدلالى را از بزرگترين استاد اصول در نجف اشرف، شيخ ضياءالدين عراقى، سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد کاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختائى تبريزى، شيخ محمدرضا مسجدشاهى. مدت سه سال نيز در سامرِّا و کاظمين دوره تکميلى فقه و حديث و رجال را از سيد حسن صدر آموخت؛ و اصول را از شيخ مهدى خالصى فراگرفت و مجدداً به نجف بازگشت و علم کلام را از پدر خود و شيخ محمد جواد بلاغى و شيخ محمد اسماعيل محلاتى و سيد هبةالدين شهرستانى آموخت .
آيت‌الله مرعشى يکى از معدود علمايى است که از استادان زيادى کسب فيض کرده است. او در بسيارى از علوم سرآمد اقران خود بود. استادان ايشان در شمار برجسته‌ترين استادان حوزه علميه نجف اشرف ـ که در آن زمان بزرگترين مرکز علمى جهان تشيع به شمار مى‌رفت ـ قرار داشتند. ديرى نپاييد که با بهره گيرى از استادان خود، به اخذ درجه اجتهاد ـ که بالاترين درجه علمى حوزه‌هاى علميه است ـ نايل گرديد .
سلسه نسب ايشان با ٣٣ واسطه به حضرت امام زين العابدين على بن الحسين مى‌رسد. نسب سادات مرعشى از معتبرترين سلسله نسبهاى سادات به شمار مى‌آيد که بيشتر در شهرهاى قم، تهران، رفسنجان، دماوند، قزوين، مازندران، خوزستان و آذربايجان سکونت داشته‌اند .
آيت‌الله مرعشى چند سال پس از نيل به مقام رفيع اجتهاد، در سال ١٣٤٢ق/١٩٢٤م به ايران سفر کرد و پس از تشرف به مشهد مقدس، به تهران رفت و در آنجا لحظه‌اى از تحقيق و استفاده از استادان برجسته بازنماند و از بزرگانى چون شيخ عبدالنبى نورى، شيخ حسين نجم‌آبادى و ميرزا طاهر تنکابنى بهره گرفت .
بيشتر نياکان ايشان عالمانى دين پژوه يا پزشکانى حاذق و يا حاکمانى صالح و با تدبير بودند. بيش از دويست سال حکومت طبرستان آن روز (مازندران و گلستان فعلى) دردست اجداد ايشان بوده است. سيد قوام‌الدين مرعشى، معروف به ميربزرگ ، سرسلسله سلاطين مرعشى طبرستان در سده هشتم هجرى است که قبر شريفش در شهر آمل در ايران زيارتگاه اهل آن ديار است . سرانجام در سال ١٣٤٣ق/١٩٢٥م به قم رفت و به دعوت و درخواست آيت‌الله العظمى حاج شيخ عبدالکريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم، در آنجا سکونت اختيار کرد. از همان سال به عنوان مدرس رسمى درجه اول حوزه علميه برگزيده شد. ديرى نپاييد که در شمار مراجع تزرگ تقليد درآمد و ميليونها نفر از شيعيان کشورهاى مختلف، از جمله ايران ، عراق ، لبنان ، کويت ، احساء و قطيف عربستان، امارات عربى، بحرين، پاکستان، هند و ترکيه و بخشى از کشورهاى آفريقايى ، مانند زنگبار، از ايشان تقليد مى‌کردند .
تدریس بیش از شصت و هشت سال در حوزه علمیه قم و نیز قبل از آن در نجف اشرف و تربیت هزاران شاگرد که هر یک خود در زمره بزرگان اسلام بوده, می باشند ، بخشی از خدمات آن عالم فرزانه به حساب می آید . بنیاد صدها مدرسه علمیه و هزاران مسجد ، حسینیه , کتابخانه و مراکز فرهنگی , رفاهی و درمانی در قم و شهرستانهای داخل و خارج کشور , و نیز احیاء و اشاعه آثار دانشمندان متقدم اسلامی , همچنین تالیف و تصنیف بیش از صد اثر در علوم مختلف اسلامی به ویژه فقه , اصول , کلام تفسیر , درایه , انساب و ادبیات , از دیگر خدمات ایشان می باشد .
شاگردان :
در طول بيش از هفتاد سال تدريس ايشان در حوزه علميه قم، دانشمندان بسياري تربيت شد كه شماري از آنان از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كردند. نام برخي از شاگردان وي؛ حضرات آيات
شهيد حسين غفاري، شهيد حاج آقا مصطفي خميني، شهيد مرتضي مطهري، شهيد دكتر محمد مفتح ، شهيد دكتر سيد محمد بهشتي، شهيد محمد صدوقي، سيد محمد علي قاضي طباطبايي، سيد محمود طالقاني، شيخ شهاب الدين اشراقي، شيخ مرتضي حائري، حاج ميرزا جواد آقا تهراني، شيخ حسن نوري همداني، آقا موسي صدر، قدرت الله وجداني فخر، سيد مرتضي عسكري، مصطفي اعتمادي، محمد امامي كاشاني، ميرزا جواد تبريزي ، شيخ حسين نوري، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، شيخ علي پناه اشتهاردي، محمد تقي ستوده، شيخ محمد رضا مهدوي كني .
کتابخانه و گنجینه کتب خطی :
اين كتابخانه بسياري از كتب خطي اسلامي جهان را دارا است. بسياري از اين كتب جزو نفيس ‎ترين و با ارزش ‎ترين متون تاريخي است كه قرنها از عمر آنها مي‎گذرد. آية الله مرعشي در دوران جواني كه در حوزه علميه نجف مشغول تحصيل بود به گردآوري كتب خطي پرداخت. وي كه شاهد به غارت رفتن منابع اسلامي و نسخ خطي بود، تاب نياورد و با شهريه ناچيز طلبگي به خريد كتب خطي پرداخت تا اين ميراث فرهنگي را از دستبرد بيگانگان حفظ نمايد. گاه شبها در يك كارگاه برنج كوبي كار مي كرد، روزها روزه استيجاري مي‎گرفت و نماز استيجاري مي‎خواند، تا هزينه خريد كتب را تهيه نمايد.
آية الله مرعشي نجفي پس از مهاجرت به قم، كتب خطي را همراه خود به ايران آورد. در قم نيز به خريد نسخ خطي و كتب ارزنده اقدام كرد. پس از مدتي به دليل كمبود جا، كتابها را از منزل به كتابخانه مدرسه مرعشيه انتقال داد. پس از چندي طبقه سوم اين مدرسه به عنوان كتابخانه ساخته شد كه در نيمه شعبان 1386 ق. / 28/8/1345، با بيش از ده هزار جلد كتاب چاپي و دو هزار جلد كتاب خطي افتتاح گرديد .

استقبال روز افزون طلاب و علما براي مطالعه، كمبود فضاي مناسب براي كتابخانه و خريد كتابهاي جديد موجب شد تا ايشان كتابخانه بسيار بزرگي ( كتابخانه فعلي) را تأسيس نمايد كه در نيمه شعبان 1394 ق. 12/6/1353 با حدود شانزده هزار جلد كتاب چاپي و خطي افتتاح گرديد. كتابخانه آية الله مرعشي نجفي اكنون با دارا بودن بيش از 250000 جلد كتاب چاپي و 25000 جلد كتاب خطي به مسؤوليت حجة الاسلام دكتر سيد محمود مرعشي نجفي ـ فرزند ايشان ـ در خدمت طلاب، فضلا، دانشجويان، دانش آموزان، محققان و نويسندگان مي باشد . ‎
اين كتابخانه به خاطر نسخه های خطی و نفیس و ارزشمند و گاه منحصر به فرد ، ‎
كتب قديم مهم و كمياب مورد توجه وافر نويسندگان، دانشمندان، مراكز علمي و تحقيقاتي سراسر جهان است. اكنون اين كتابخانه شهرت جهاني دارد و با چهار صد مؤسسه، مركز علمي و كتابخانه در سراسر جهان ارتباط دارد. كهن‌ترين نسخه خطي «زبور»، نيز در اين كتابخانه در قم نگهداري مي‌شود .
همچنين اين كتابخانه نخستين كتابخانه‌ كشور به لحاظ حجم عظيم نسخه‌هاي خطي كهن ديني و سومين كتابخانه جهان اسلام است كه 65000 عنوان نسخه خطي به زبانهاي فارسي، عربي، تركي، اردو، لاتين و سانسكريت و برخي خطوط قديم ديگر در موضوعات علوم اسلامي و غيره در آن نگهداري مي‌‌شود كه بعضاً در نوع خود منحصر به فرد است. كهن‌ترين نسخه خطي اسلامي به خط كوفي بخشي از قرآن كريم است كه مربوط به نيمه نخست سده دوم هجري و بخشي ديگري به خط علي ابن هلال مشهور به ابن بواب مربوط به سال 392 قمري است كه بر روي پوست نگاشته شده است. كهن‌ترين نسخه غير خطي غير اسلامي نيز مجموعه‌اي از زبور بر روي پوست به خط لاتين از سده دوازدهم ميلادي و بخشهايي از انجيل به خط قديم حبشي مربوط به سده دوازدهم و سيزدهم ميلادي است كه در اين مجموعه عظيم فرهنگي وجود دارد .
رهبر کبير انقلاب، حضرت امام خمينى(ره)، در بخشى از پيام خود در تاريخ ٢٤/١٢/٦٧ به دولت وقت درباره اين کتابخانه چنين مرقوم داشته‌اند: «کتابخانه حضرت آيت‌الله آقاى نجفى مرعشى ـ‌دامت برکاته‌ـ از کتابخانه‌هاى کم‌نظير و شايد بتوان گفت بى‌نظير ايران است…» روند روبه گسترش اين کتابخانه به گونه‌اى است که به يارى خداوند در آينده‌اى نه چندان دور در رديف نخستين کتابخانه‌هاى جهان اسلامى قرار خواهد گرفت .
آثار و کتب :
نخستين رساله هاي علميه ايشان به نام «نخبة الاحكام» و «سبيل النجاة» بين سالهاي1366 تا 1373 ق. چاپ شد و از همان سالها مرجعيت تقليد ايشان آغاز شد . آية الله مرعشي پس از رحلت آية الله العظمي بروجردي (1340 ش) به عنوان يكي از مراجع تقليد طراز اول شيعيان جهان به شمارمي آمد . ‎
موقعيت علمى و اطلاعات گسترده وى در علوم و فنون مختلف، از تأليفات و آثارى که بر جاى گذارده و بيشترين آنها به عربى است آشکار مى‌شود از جمله کتاب ملحقات الاحقاق، در کلام و عقايد و فضايل ائمه اطهار(ع)، که در تأليف آن به بيش از پنج هزار اثر از منابع اهل سنت مراجعه شده است؛ و طيّ چهل سال به جمع‌آورى و تدوين اين اثر مهم پرداخته‌اند؛ و تاکنون ٣٦ جلد آن به اهتمام متولى کتابخانه چاپ و منتشر گرديده است. همچنين حاشيه بر عروه الوثقى، در دو جلد؛ منهاج المؤمنين، در فقه، در دو جلد؛ تقريرات قصاص، در سه جلد، که يکى از شاگردان ايشان جمع‌آورى نموده است؛ طبقات‌النسّابين، که در نوع خود يکى از بى‌نظيرترين آثار تأليف شده در اين باره است؛ حاشيه بر کفاية‌الاصول، در دو جلد؛ حاشيه بر رسائل، در يک جلد؛ المشاهد و المزارات، در يک جلد بزرگ؛ اعيان المرعشيين، در يک جلد بزرگ؛ المعوّل فى امر المطوّل، در يک جلد؛ علماء‌السادات، در يک جلد؛ مسارح الافکار يا حاشيه بر تقريرات شيخ مرتضى انصارى، در يک جلد؛ الفوائد الرجاليه، در يک جلد؛ کشف الارتياب، در نسب، يک جلد؛ المُجدى فى حياة صاحب المَجدى، در يک جلد؛ رفع الغاشية عن وجه الحاشية، در منطق، يک جلد؛ الردّ على مدعى التحريف، تعليقه بر عمدةالطالب، در علم نسب .
همچنين کتاب عظيم مشجرات آل رسول الله الاکرم (ص) که در برگيرنده شجره سادات ايران و ديگر کشورهاست و در چند جلد تأليف شده و متأسفانه به صورت مسودّه و ناقص است. سفرنامه اصفهان ـ شيراز ـ سامرّا و آذربايجان. تعداد عناوين آثار علمى ايشان ـ ‌با احتساب برخى که مسودّه‌اند يا کامل نيستند‌ـ بالغ بر ١٥٠ اثر است و تعدادى از آنها تاکنون چاپ و منتشر شده است .
ايشان يکى از پيش‌کسوتان وحدت ميان مذاهب اسلامى است. آيت الله مرعشى با ارتباط مکاتبه‌اى که با علماى بزرگ فرق اسلامى در کشورهاى مختلف برقرار ساخت، موفق به اخذ بيش از ٤٥٠ اجازه روايت حديث گرديد. تصوير بخشى از اين اجازات به ضميمه زندگينامه هر يک از صاحبان اجازه در المسلسلات فى الاجازات، به عربى، در دو جلد بزرگ ـ‌که به کوشش متولى محترم کتابخانه گردآورى شده‌ـ چاپ و منتشر گرديده است. همچنين کتاب الاجازةالکبيرة که دربرگيرنده اسامى اجازه‌دهندگان به معظم‌له با ذکر طريق روايتى هر يک از آنها مى‌باشد از سوى اين کتابخانه چاپ و منتشر گرديده. نيز ايشان هزاران اجازه روايت حديث به طلاب و محصلان و استادان حوزه و ديگر واجدان شرايط ـ‌از سالهاى ١٣٣٩ق تا آخرين روز زندگى خود‌ـ اعطا کرده‌اند، که توليت محترم کتابخانه بيشتر آنها را جمع‌آورى کرده است. آيت الله مرعشى را شيخ الاجازه عصر خويش نيز خوانده‌اند .
همگام با نهضت امام (ره )
نهضت امام خميني در سال 1341 با پشتيباني مراجع تقليد همراه بود. آية الله مرعشي نجفي هماره از نهضت امام خميني حمايت كرد. بارها اعلاميه داد و به افشاگري پرداخت. ايشان در پي دستگيري امام خميني در سال 1342، با ارسال اعلاميه شديد اللحني به رژيم پهلوي، خواستار آزادي امام خميني شدند .
ايشان همراه مراجع تقليد و علماي طراز اول كشور براي آزادي امام خميني به تهران سفر نمود و در اين راه زحمت فراواني متحمل شد.
دیدار با دانشمندان
برخى از شخصيتهايى که آيت‌الله مرعشى با آنها ديدار کرده است عبارت‌اند از: تاگور، شاعر و فيلسوف مشهور هندى، علامه رشيد رضا مصرى مؤلف تفسير المنار، شيخ طنطاوى جوهرى مصرى صاحب تفسير الجواهر، کشيش و مؤلف بزرگ انستانس کرملى در بغداد، پرفسور هانرى‌کربن فرانسوى .
فرازهایی از وصیت نامه الهی – اخلاقی
سفارش می کنم اورا (فرزند ارشد ایشان جناب حجت الاسلام سید محمود مرعشی نجفی) به دوری جستن از بی کاری و بطالت و صرف عمر عزیز در چیزهایی که نفعی روایت شده است که : «ان الله تعالی شانه یبغض الشباب الفارغ = خداوند تعالی جوان بی کار را دشمن می دارد . »
و سفارش می کنم به اینکه کیسه ای که درآن خاک مرقد ائمه طاهرین (علیهم السلام) و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان را جمع آوری کرده ام , برای تیمم و تبرک با من دفن نمائید و مقداری از آن را هم زیر صورت و قدری محاذی صورت بریزند .
و سفارش می کنم او را به اینکه لباس سیاهی که در ماه های محرم و صفر می پوشیدم , با من دفن شود .
و سفارش می کنم به سجاده ای که هفتاد سال بر آن نماز شب به جا آورده ام , با من دفن شود .
و سفارش می کنم او را به تسبیحی از تربت امام حسین (علیه السلام) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کرده ام , با من دفن شود .
و سفارش می کنم به دستمالی که اشکهای زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می کردم , بر روی سینه در کفنم بگذارند .
و سفارش می کنم او را که پیوسته با طهارت و وضو باشد , چه آن خود سبب نور باطن و برطرف کننده آلام و اندوه ها است .
و سفارشش می کنم که جنازه مرا رو به روی مرقد مطهر بی بی فاطمه معصومه ( سلام الله علیها) قرار داده , و در این حال یک سر عمامه ام را ضریح و سر دیگر را به تابوت بسته , به عنوان دخیل , و در این هنگام مصیبت و داع مولای من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند .
و سفارش می کنم او را که جنازه مرا در حسینیه ای که برای عزای جدم تاسیس کرده ام قرار داده و همین عمل بستن عمامه را را تکرار کنند . بدین ترتیب که یک سرآن را به منبر سید الشهداء (علیه السلام) و سر دیگر با به تابوت بسته و همان گونه مصیبت وداع را بخوانند .
و سفارش می کنم او را که دامن همت به کمر زده و با اراده تمام و آهنین آماده ترویج دین حنیف و دفاع از مذهب حقه اثنی عشری باشد , چه این مذهب غریب است و با فریاد بلند آوا سر می دهد : آیا کمک کننده ای هست که دفاع از من کند ؟ و نمی بینیم کسی لبیک گفته و ناله او را پاسخ دهد مگر عده کمی که پروردگار کوششهای آنان را سپاسگذاری کند .
و سفارش می کنم به کم کردن معاشرت و همنشینی , زیرا معاشرت در این زمان هم منع دارد و هم خطر , و کم انجمنی است که خالی از بهتان و غیبت در حق مومنین و عیب جویی و تحقیر و ضایع کردن حقوق و برداری آنان باشد .
سفارش می کنم او را بر صله رحم زیرا آن از نیرومند ترین اسباب توفیق و برکت در عمر و زیادی روزی است .
و سفارش می کنم او را به مداومت این دعا پس از ذکر رکوع خصوصا در رکعت آخر :
اللهم صل علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم ؛ »
پروردگارا ! بر محمد و خاندانش درود فرست و ترحم بر عجز ما کن , و به حق آنان پناهمان بده و به دادمان برس »
و سفارش می کنم کوشش کند که بدن من در همین کتابخانه دفن شود , حتی اگر در بیرون شهر قم اجل من فرا رسد .
فرزند حضرت آیت الله مرعشی می فرمایند : اینجانب انگیزه سفارش دفن در کتابخانه را از ایشان سوال کردم که چنین بیان داشتند : «حقیر با آنکه محل دفن مناسبی در حرم مطهر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برایم از سالیان قبل در نظر گرفته شده , لکن میل دارم در کنار کتابخانه عمومی زیر پای افرادی دفن شوم که به دنبال مطالعه علوم آل محمد (صلی الله علیه و آله ) به این کتابخانه می آیند . »
کرامات مرعشیه
آیت الله مرعشی نجفی و علی ای همای رحمت (شعر شهریار )
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .
حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟
گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .
مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند ، سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت : معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام .
ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است . بلی , این بزرگواران , خاندان کرم هستند و همه ما در ذیل عنایات آنان به سر می بریم .
کرامات دیگر :
صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) جوانی که غسلش را انجام نداده بود .
هنگامی که حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم سکونت نمودند (1343 هـ.ق ) در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) نماز جماعت اقامه نمی شد .
در واقع ایشان باعث شدند تا حدود 60 سال در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) نماز جماعت اقامه شود . یک سال قبل از رحلت معظم له بنده حقیر (مولف کتاب کرامات مرعشیه) به اتفاق پدرم موقع نماز مغرب و عشا در صحن مطهر حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها ) پشت سر ایشان اقتدا کردیم . بعد از اتمام نماز رسم مردم بر این بود تا جهت زیارت ایشان دورش جمع می شدند .
من و پدرم جهت زیارت ایشان جلو رفتیم و بعد از چند لحظه بنده مشاهده نمودم که جوانی از دور با سرعت تمام به قصد زیارت به طرف ایشان می آید . وقتی نزدیک شد , معظم له با آن عصای مبارک خویش جلوی جوان را گرفته و اجازه نداند که نزدیک ایشان شود . وقتی این قضیه را دیدم برای من معما شد که چرا آقا اجازه نداده و جلوی این جوان را گرفتند ؟ از نزدیکان ایشان این سوال را کردم و گفتند آقا فرمودند : آن جوان جنب و غسل جنابت بر گردن داشت و من دوست نداشتم با بدن نجس دستش به من برسد .
ببینیم اولیای خدا چگونه از قلب بندگان خدا آگاهی کامل داشتند. پس انبیاء الهی نسبت به بندگان خدا چگونه بودند ؟
خصوصیات اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی از زبان فرزندش
ساده زیستن
یکی از خصوصیات برجسته ایشان ساده زیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود.ایشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از نظر مالی مدتها در وضعیت‏ بدی به سر می‏بردند و مدتها اجاره‏نشین بودند تا اینکه کم‏کم با تهیه یک زمین کوچک در آن خانه‏ای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی کردند.ایشان هیچوقت از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبودند و هر آنچه به دست می‏آوردند، در راه رفع حوایج مردم مصرف نموده، یا وقف می‏کردند و هیچ‏گاه مالی را به خودشان اختصاص نداده‏اند. می‏فرمودند: «من شب که می‏خوابم هیچ پولی، هیچ اندوخته‏ای در جیب من نباشد ، چون ما عامل هستیم. ما باید از این دست‏ بگیریم و با دست دیگر بدهیم به فقرا، ایتام ، نیازمندان و کمک کنیم به مراکز علمی ، دینی و فرهنگی، اینها مال ما نیست!» و تا آخر عمر نیز چنین بودند. شب آخری که ایشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده می‏فرمودند: «من خیلی بارم سبک است و هیچ نگرانی ندارم، تنها یک چیز مرا زجر می‏دهد و آن این است که می‏ترسم در ایام زندگیم نوشته من یا صحبتهای من در هر موردی باعث ‏شده باشد که حقی ناحق شود، یا در همسایگی ما گرسنه‏ای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم که و الله و بالله و تالله اگر چنین چیزی بوده من آگاهی نداشته‏ام و نصیحت می‏فرمودند: که شما هم بارتان را سبک کنید و از تجمل پرستی و خانه بزرگ و… بپرهیزید ، که همه چیز ظرف چند دقیقه نابود می‏شود.» و روزی که ایشان از دنیا رفتند، یک قبا داشتند که مشکی بود و در ایام محرم و صفر می‏پوشیدند و مجموع پولی که در جیب ایشان بود، هشتصد تومان بود و هیچ اندوخته‏ای ، زمینی یا ملکی نداشتند و هر آنچه به دستشان می‏رسید، در موارد فوق الذکر مصرف می‏کردند .
عشق به کمال و علم
یکی دیگر از خصوصیات ایشان علاقه و عشق بی‏حد و حصر نسبت ‏به کسب علم و دانش بود. یک وقتی ایشان نقل می‏فرمودند: «زمانی که ما در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتیم، گاهی می‏شد که ما تا 40 روز اصلا گوشت گیرمان نمی‏آمد که بخوریم، خوب آقازاده هم بودیم و رویمان نمی‏شد برویم پیش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز کنیم و گاهی آنقدر سرگرم درس بودیم که تا 24 ساعت گرسنه می‏ماندیم ولی اصلا توجه به این مسائل نداشتیم.» می‏فرمودند: «زمانی که من در مدرسه قوام در نزدیکیهای صحن مطهر مولی امیر المؤمنین در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم، با مرحوم آیة الله حاج سید ابو القاسم ارسنجانی شیرازی که از علماء بزرگ شیراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهی گرسنه می‏شدیم و هیچ چیز نداشتیم بخوریم. بعضی از اعیان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را می‏فرستادند به نجف اشرف که درس بخوانند ، ولی اینها معمولا می‏آمدند و درس نمی‏خواندند و آش و پلویی راه می‏انداختند و عده‏ای هم از این افرادی که دنبال دنیا بودند، دور اینها را می‏گرفتند و ارتزاق می‏کردند ، گاهی اینها کاهوی زیادی می‏خریدند و می‏آمدند در کنار حوض و برگهای زیادی را می‏ریختند در حاشیه حوض و ساقه‏های وسطش را می‏بردند و می‏خوردند. و من و آن رفیق هم حجره‏ام با هم می‏رفتیم این برگهای اضافی کاهوها را مخفیانه جمع می‏کردیم و با آنها سد جوع می‏کردیم و هیچگاه هم به خودمان اجازه نمی‏دادیم که برای کسی بازگو کنیم، ولی آنی از تحصیل و تدریس غافل نبودیم.»
3- استفاده از امکانات داخلی:
حضرت آیة الله خصوصیت دیگری که داشتند، می‏فرمودند: «من از روز اولی که خودم را شناختم و روی پای خودم ایستادم، از البسه خارجی استفاده نکرده‏ام.» و تا آخر عمرشان هم همینطور بودند و می‏فرمودند: «این یک راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است.» حتی یک وقتی من هنوز کوچک بودم، خیاط آمد و به ایشان گفت:
آقا دکمه از خارج می‏آید و برای قبا ناچاریم از آن استفاده کنیم ، ایشان اجازه ندادند و مدتی در این فکر بودند که چه بکنند ، بعد یکی گفت ‏بعضی از خانمها در خانه از این قیطانهایی که به لب عبا می‏دوزند، شبیه دگمه درست می‏کنند و شما می‏توانید این را به خیاط بدهید و لذا لباسهای ایشان هیچ وقت دگمه نداشت و از همین قیطانهایی که در داخل تولید می‏شد استفاده می‏کردند.
4- مداومت ‏بر نماز جماعت:
خصوصیت دیگر ایشان، پایبندی ایشان به اقامه جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بود.از همان زمان قدیم، نزدیک به 60 سال پیش ایشان مرتب سه وعده مشرف می‏شدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت می‏فرمودند. صبحها نخستین زائر حضرت معصومه (س) ایشان بودند، گاهی یک ساعت قبل از اذان تشریف می‏بردند پشت درب صحن و آنجا می‏نشستند تا فراش حرم بیاید درب را باز کند و ایشان نخستین زائر حرم باشند.در زمستانهای خیلی سرد، تا آن زمان می‏گفتند برف زیادی می‏بارید که گاهی ارتفاع برف به 80، 90 سانتی‏متر می‏رسید، ایشان قبل از اذان صبح، پارویی به دست می‏گرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسیر را برای مردم باز می‏کردند و هرگاه هم کسی می‏گفت آقا شما این کار را نکنید ، می‏فرمود: من می‏خواهم ثواب کنم.
رفتار ایشان چه با اهل منزل و چه با دیگران بسیار صمیمی بود و ایشان اجازه می‏فرمودند که هر کس مشکلی دارد بیاید مطرح کند و ارائه طریق می‏فرمودند. سینه ایشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود. ایشان در غم و شادی مردم شریک بودند و در مراسم مختلف وفیات و مجالس عقد و عروسی آنان شرکت می‏کردند و می‏فرمودند: «من به اکثر منازل قمی‏ها قدم گذاشته‏ام.»
5- ارادت به اهل بیت (علیهم السلام) :
یکی دیگر از بارزترین خصوصیات اخلاقی ایشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شدید نسبت‏به ائمه معصومین (ع) بود. ایشان می‏فرمودند از روزی که خودم روی پای خودم ایستادم، هرگاه لباس نوی می‏دوختم، نخستین بار می‏بردم در حرمهای ائمه (ع) و با مالیدن به ضریح ، آن را متبرک نموده، بعد از آن استفاده می‏کردم، ساختمان کتابخانه، مدرسه، حسینیه و یا هر ساختمانی که مستقیم زیر نظر ایشان ساخته می‏شد، وقتی گودبرداری می‏کردند، ایشان مقداری از تربت ‏سید الشهداء (علیه السلام) را در پی‏های آن می‏ریختند و می‏فرمودند با این تربت من اینجا را بیمه می‏کنم. و به خصوص هر وقت مشرف می‏شدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روی زمین می‏انداختند و محاسنشان را روی خاکهای درب ورودی حرم می‏مالیدند و به ما می‏گفتند شماها مثل اینکه خجالت می‏کشید این کار را انجام دهید، این خجالت ‏باعث می‏شود شما از در خانه اینها دور شوید و شما باید کاری کنید که دیگران هم تاسی کنند، علاوه بر این در مجالس روضه‏خوانی هر کجا نام مبارک ائمه معصومین (ع) برده می‏شد، ایشان واقعا بی‏اختیار اشک می‏ریختند و آن زمان که حالشان مساعد بود، به طور ناشناس شبهای عاشورا کرارا در میان جمعیتهای عزادار می‏رفتند و به سینه‏زنی می‏پرداختند و می‏فرمودند من با این سینه‏زنی خودم را در طول سال بیمه می‏کنم.
همچنین می‏فرمودند من در این مدتی که در قم هستم، هر گاه مشکلی داشتم می‏رفتم حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) و چند ساعت در آنجا دخیل می‏شدم و معمولا گره‏گشایی می‏شد. ایشان از روی عشق و علاقه خاصی که به ائمه معصومین (ع) داشتند، سعی می‏کردند خودشان را خادم ائمه اطهار (ع) بدانند و سعی هم داشتند که از طریق مکتوب باشد، یعنی واقعا خادم آنجا باشند. لذا دارای چندین حکم افتخاری در حرمهای مشاهد مشرفه شامل منصب تدریس و خدمت افتخاری در حرم مطهر فاطمه معصومه (سلام الله علیها) در قم، منصب خدمت افتخاری در حرم حضرت ثامن الحجج (ع)، منصب تدریس و خدمت افتخاری در حرم سید الشهداء (علیه السلام) در کربلا، منصب تدریس و نقابت‏سادات و خدمت افتخاری در حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) منصب خدمت افتخاری در حرم احمد بن الامام موسی بن جعفر (ع) معروف به شاه چراغ در شیراز، منصب خدمت افتخاری در حرم حضرت عبد العظیم حسنی در شهر ری، منصب خدمت افتخاری در بقعه سید جلال الدین اشرف از احفاد امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در آستانه اشرفیه گیلان، و منصب خدمت افتخاری در حرم علی بن الامام محمد باقر (ع) در مشهد اردهال کاشان بودند.لذا همیشه در پایان دستنوشته‏هایشان مرقوم می‏فرمودند: «خادم علوم آل محمد (ص)» ، «خادم اهلبیت عصمت و طهارت‏» .
مرحوم والد با وجود کسالتهایی که داشتند و با وجود کهولت‏ سن، در سن‏96 سالگی هیچ‏گاه از خدمت‏به مردم غفلت نمی‏نمودند و همین اواخر عمر و حتی در همین سال آخر، روزی یک مرتبه می‏رفتند در حرم مطهر و آنجا درس می‏دادند. هر چه ما خواهش می‏کردیم آقا شما این درس را در منزل برگزار کنید ، نمی‏پذیرفتند و حتی ایشان همیشه با تاکسی به حرم مشرف می‏شدند. من این اواخر به ایشان عرض کردم آقا یک اتومبیل پیکان را الآن بسیاری از مردم دارند و اگر شما بخواهید سوار شوید مساله‏ای نیست.
ایشان می‏فرمودند: «می‏دانم ، ولی من روزی دو سه ساعت‏ بیشتر با ماشین کار ندارم، برای چه یک ماشین و یک راننده را اسیر کنم؟ من زمانی سوار اتومبیل شخصی می‏شوم که همه بتوانند از آن استفاده کنند.»
نرفتن سفر به حج :
فرزند ایشان می فرمود : مرحوم ابوی ما به حج مشرف نشدند. علی¬رغم موقعیتی که ایشان در اجتماع داشتند، مرجع تقلید بودند، پول¬های فراوانی در اختیار ایشان بود. افرادی از تجار و مقلدین ایشان می¬خواستند با پول خودشان که حتی از پول وجوهات نیز نبود ایشان را همراه هر چند نفر که می-خواهند به حج بفرستند ولی ایشان نپذیرفتند.
علت این امر چه بود؟
روزی از ایشان سؤال کردم چرا با پول این¬ها به حج نمی¬روید؟ ایشان پاسخ دادند پسرجان من موضوع را به تو می¬گویم. پولی که این¬ها به من می¬دهند نمی¬دانم چه پولی است؟ این حج به دل من نمی¬¬چسبد. هرگاه توانستم از دست رنج خودم پولی تهیه کنم به حج می¬روم. یکی از آقایان نشسته بود و گفت آقا مردم این همه پول می¬دهند و اختیار آن با خودتان است ایشان فرمود: «این پول خمس است،سهمی از آن برای سادات و سهمی برای شهریه طلبه¬ها است لذا این پول برای من نیست، ما مانند صراف هستیم و باید پول را رد کنیم؛ بنابراین من هنوز مستطیع نشده¬ام. استطاعت بدنی اگر لازم است استطاعت مالی هم لازم است و من هنوز از نظر مالی مستطیع نشده¬ام.»
جالب است که بدانید پس از رحلت ایشان حدود دویست نفر به نیابت از ایشان به حج مشرف شدند.
این افراد با شما در ارتباط بودند؟
خیلی از افرادی که من اصلاً آنها را ندیده بودم به من تلفن مي‌كردند و مي‌گفتند به نیابت از ایشان به حج رفته¬اند!
آقایی از سیرجان تلفني تماس گرفت و گفت من آهنگر هستم و هر سال به حج می¬روم و کارگری می¬کنم و وضعم هم خوب است امسال وقتی می¬خواستم به حج مشرف شوم یک شب خواب دیدم از پشت پرده صدایی آمد و به من گفت: تو خیلی به حج مشرف شدی امسال حج خود را به فلان شخص بده. البته من تا به حال پدرتان را ندیده¬ام و عکس¬هایشان را دیدم لذا اجازه دهید من به قم بیایم و از کنار قبر ایشان مشرف شوم.
رحلت و فراق
و سرانجام در 7 صفر سال 1411(7 شهریور 1369) در شهرستان قم , چهره در نقاب خاک کشید.
به همين مناسبت، دولت جمهورى اسلامى ايران سه روز عزاى عمومى اعلام کرد. نيز در کشورهاى پاکستان و لبنان سه روز عزاى عمومى اعلام گرديد. پيکر مطهر آيت‌الله مرعشى طى مراسم باشکوهى قبل از ظهر جمعه نهم صفر/ نهم شهريور با حضور ميليون مردم ايران و مقامات بلندپايه لشکرى و کشورى و مراجع عظام، مدرسين و علماى حوزه‌هاى علميه و نيز نمايندگان سياسى کشورهاى اسلامى در ايران تشييع گرديد. سالها قبل از رحلت ايشان، توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه (ع) محل دفنى براى ايشان در داخل حرم و در نزديکى ضريح مطهر در نظر گرفته بود، ليکن حسب وصيتشان که مرقوم فرموده‌اند: «مرا در راهروى ورودى کتابخانه ـ‌زير پاى محققانى که براى مطالعه و تحقيق به اين کتابخانه مراجعه مى‌کنند‌ـ دفن نماييد»، در راهروى کتابخانه بزرگى که خود آن را بنياد نهاد است به خاک سپرده شد.
منابع :
پایگاه کتابخانه بزرگ آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)
کانون فرهنگی رهپویان وصال واحد طلاب
پایگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
فقهای نامدار شیعه
عقیقی بخشایشی (پایگاه حوزه)
پایگاه حج (مجله زائر)

 

 نظر دهید »

- آخرین سفارش: با کمال میل

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

- آخرین سفارش: با کمال میل

سلام بر شهیدان؛ آنان که تیرها را به جان خریدند تا تیرک های خیمه انتظار، استوار بماند و در خون سرخ خود بر زمین غلطیدند تا مقدمات ظهور منتقم خون انبیا و فرزندان انبیا را فراهم کنند و جهانیان نظاره گر سرسبزی زمین در دوران ظهورش باشند؛ اینک ماییم تا با پیروی از راه شهیدان، مقدمات ظهور حضرت را فراهم کنیم .
****
از شما می خواهم که پسرتان را طوری تربیت کنید که فدایی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد .
شهید کاظم خائف
از همه مردم می خواهم که تعجیل در ظهور حضرت مهدی جل الله تعالی فرجه الشریف را از خدا بخواهند. از خدا می خواهم که من هم در رکاب حضرتش، برای یاری دین خدا باشم .
شهید محمدحسین فاضلی
به امید پیروزی انقلاب اسلامی ایران و صدور آن به تمام جهان، و پیوند انقلابمان به انقلاب مهدی جل الله تعالی فرجه الشریف. به امید این که ادامه دهندگان خون شهدا به وظیفه شان عمل کنند .
شهید سیدعلی حسینی
من با کمال میل، به این جبهه که فرمانده اش امام زمان جل الله تعالی فرجه الشریف است، می روم؛ زیرا ما امانتی از سوی خدا در این جهانیم .
شهید علیرضا بهرامی
خدایا! متواضعانه از تو می خواهم که امام را تا ظهور حضرت مهدی جل الله تعالی فرجه الشریف در پناه خودت حفظ فرمایی .
شهید محمدعلی یزدان پناه
از خدا بخواهید هر چه زودتر، ظهور آقا امام زمان جل الله تعالی فرجه الشریف را مهیا سازد، که چشمِ منتظران، به ظهور ایشان است .
شهید محمدباقر کارگر محبی
اگر قلب امام از تو رنجید، قلب امام زمان جل الله تعالی فرجه الشریف از تو می رنجد، و قلب امام زمان که برنجد، خداوند قهرش می آید .
شهید پرویز محمدی
امان - آذر و دیماه 1390 ، شماره 33

 نظر دهید »

برخی احادیث مربوط به تشرف انبیای الهی به سرزمین کربلا :

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حضرت عیسی
ــ روزي كه حضرت عيسي با حواريون در بيابان سياحت مي‌كردندگذرشان به كربلا افتاد . شيري غرّان را ديدندكه راه را بر ايشان بسته است . حضرت عيسي پيش آمد و فرمود:‌ اي شير چرا در اين جاده نشسته‌اي و نمي‌گذاري عبور كنيم؟ آن شير به زبان فصيح گفت :
« من راه را براي شما باز نمي‌كنم تا اين كه بر يزيد كشنده حسين (ع ) لعن كنيد . » حضرت عيسي فرمود: حسين كيست؟ شير گفت: او فرزندزاده محمد پيامبر امي و پسر علي ولي خداست .
فرمود: ‌قاتل او كيست؟ گفت: قاتل وي ملعون تمام حيوانات وحشي و گرگان و درندگان خصوصا در روزهاي عاشورا است . پس حضرت عيسي دست برداشت و بر يزيد لعن و نفرين كرد و حواريينآمين گفتند. پس شير از راه دور شد و ايشان گذشتند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
ــ ام سلمه گويد: ‌شبي رسول خدا (ص ) از نزد ما بيرون رفت و مدتي دراز از چشم ما ناپديد شد پس آشفته‌ حال و غبارآلود به خانه آمددر حالي كه دست شريفش را بسته بود. عرض كردم يا رسول الله چه شده است كه شما را پريشان و گرد آلود مي‌بينم‌؟فرمود: در اين زمان به موضعي از عراق كه كربلا گويند مرا سير دادند. محل
كشته شدن فرزندم حسين و گروهي از فرزندان و اهل بيتم به من نشان
داده شد. من پيوسته خون ايشان را از آنجا بر مي‌گرفتم و آن خون‌ها در
دست من است. سپس حضرت دست خود را به طرف من گشود و فرمود :

آن را بگير و حفظ كن .
پس آن را كه شبيه خاك سرخ بود گرفتم و در شيشه‌اي نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهداري مي‌كردم .
سالها بعد آن هنگام که حسين (عليه السلام) از مكه به سمت عراق رهسپار شد هر روز و شب آن شيشه را در آورده مي‌بوئيدم و به آن نگاه مي‌كردم و براي مصيبت‌هاي حضرتش مي‌گريستم .
چون روز دهم محرم رسيد (همان روزي كه در آن روز حضرت شهيد
شد) آن را در اول روز بيرون آوردم به همان حال بود وقتي در آخر روز
آن خاك ديدم، خوني تازه در آن يافتم. پس در خانه خود فرياد كشيدم و
گريستم ولكن از ترس اين كه دشمنان در مدينه صدايم را بشنوند و در

شماتت ما شتاب كنند اندوه خود را فرونشاندم و پيوسته آن روز و ساعت
را در نظر داشتم تا خبر شهادت آن جناب به مدينه رسيد و حقيقت آنچه
ديده بودم آشكار گرديد .ادامه  دارد

 نظر دهید »

برخی احادیث مربوط به تشرف انبیای الهی به سرزمین کربلا :

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حضرت ابراهیم
ــ حضرت ابراهيم چون از كربلا عبور كرد اسبش لغزيد و از اسب افتاد سرش شكسته و خون جاري شد . پس شروع به استغفار نمود و عرض كرد: خدايا چه گناهي از من صادر شد؟ جبرئيل نازل شد و گفت: اي ابراهيم گناهي از تو سر نزده لكن در اين زمين فرزندزاده خاتم پيامبران و فرزند علي (ع) خاتم اوصياء كشته مي‌شود از اين جهت خون تو جاري شد تا موافق با خون آن جناب گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت اسماعیل
ــ هنگامي كه اسماعيل گوسفندان خود را براي چرا به كنار فرات فرستاد چوپان به او خبر داد چند روز است كه گوسفندان آب نمي‌آشامند !
اسماعيل از خداوند سبب آن را پرسيد؟ جبرئيل نازل شد و گفت:‌ اي اسماعيل از گوسفندانت سؤال كن سبب آن را مي‌گويند .
به آنها فرمود: چرا از اين آب نمي‌آشاميد؟ به زبان فصيح گفتند: «به ما خبر رسيده كه فرزندت حسين (ع) فرزندزاده حضرت محمد (ص) در اينجا با لب تشنه كشته مي‌شود و ما به جهت حزن بر او از اين شريعه آب نمي‌نوشيم . »
اسماعيل درباره قاتل آن جناب سؤال كرد گفتند: آن حضرت را ملعون اهل آسمان‌ها و زمين و تمام خلائق مي‌كشد پس اسماعيل قاتل آن بزرگوار را لعنت كرد .  ادامه دارد

 نظر دهید »

برخی احادیث مربوط به تشرف انبیای الهی به سرزمین کربلا :

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حضرت ابراهیم
ــ حضرت ابراهيم چون از كربلا عبور كرد اسبش لغزيد و از اسب افتاد سرش شكسته و خون جاري شد . پس شروع به استغفار نمود و عرض كرد: خدايا چه گناهي از من صادر شد؟ جبرئيل نازل شد و گفت: اي ابراهيم گناهي از تو سر نزده لكن در اين زمين فرزندزاده خاتم پيامبران و فرزند علي (ع) خاتم اوصياء كشته مي‌شود از اين جهت خون تو جاري شد تا موافق با خون آن جناب گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت اسماعیل
ــ هنگامي كه اسماعيل گوسفندان خود را براي چرا به كنار فرات فرستاد چوپان به او خبر داد چند روز است كه گوسفندان آب نمي‌آشامند !
اسماعيل از خداوند سبب آن را پرسيد؟ جبرئيل نازل شد و گفت:‌ اي اسماعيل از گوسفندانت سؤال كن سبب آن را مي‌گويند .
به آنها فرمود: چرا از اين آب نمي‌آشاميد؟ به زبان فصيح گفتند: «به ما خبر رسيده كه فرزندت حسين (ع) فرزندزاده حضرت محمد (ص) در اينجا با لب تشنه كشته مي‌شود و ما به جهت حزن بر او از اين شريعه آب نمي‌نوشيم . »
اسماعيل درباره قاتل آن جناب سؤال كرد گفتند: آن حضرت را ملعون اهل آسمان‌ها و زمين و تمام خلائق مي‌كشد پس اسماعيل قاتل آن بزرگوار را لعنت كرد .  ادامه دارد

 نظر دهید »

برخی احادیث مربوط به تشرف انبیای الهی به سرزمین کربلا :

02 دی 1394 توسط یکتا عریانی

حضرت آدم
ــ هنگامي كه حضرت آدم به زمين فرود آمد حوا را نديد. دنبال او مي‌گشت تا از كربلا گذر نمود . بدون سبب غمگين شده سينه‌اش تنگ گرديد و چون به محل شهادت امام حسين (عليه السلام) رسيد پايش لغزيد و بر زمين افتاد و خون از پايش جاري شد . سر به آسمان بلند كرد و عرض نمود: خداوندا آيا گناهي از من صادر شدكه مرا به آن عقوبت فرمودي؟ من همه زمين را گشتم و مثل اين زمين به من بدي نرسيد .
خداوند به او وحي نمود كه اي آدم گناه نكردي ولكن فرزندت حسين در اين
مكان از روي ستم كشته مي‌شود. خون تو به موافقت خون او جاري شدآدم عرض كرد: قاتل او كيست؟‌ وحي آمد: ‌قاتلش يزيد ملعون اهل آسمانها و زمين است. آدم گفت: ‌اي جبرئيل “درباره قاتل آن حضرت” چه كنم؟‌ گفت: او را لعن كن. پس آدم چهار بار او را لعن كرد و به سوي عرفات روانه شد پس در آنجا حوا را يافت .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضرت نوح
ــ هنگامي كه حضرت نوح سوار كشتي شد و تمام جهان را سير نمود
وقتي به كربلا رسيد طوفاني شد (و آن كشتي به تلاطم افتاد) و نوح از
غرق شدن ترسيد و به پروردگار خود عرض كرد: خدايا همه دنيا را گشتم
چنين حالتي مثل اين زمين به من دست نداد !
جبرئيل نازل شد و فرمود: اي نوح در اين محل حسين(ع) فرزندزاده
محمد( ص )خاتم انبياء و فرزند علي (ع) خاتم اوصياء كشته مي‌شود
پرسيد: اي جبرئيل قاتل او كيست؟ پاسخ داد: قاتل او ملعون هفت آسمان
و زمين مي‌باشد. پس نوح چهار مرتبه او را لعن كرد سپس كشتي سير
نمود تا به سرزمین جودي رسيد و در آنجا مستقر شد .( ادامه دارد … )

 نظر دهید »

ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه

01 دی 1394 توسط یکتا عریانی

به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر اکرم (ص) با حضرت خدیجه کبری (س)

درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد.

برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.

برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود.

ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت.

افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است.

شايد اين واقعيت را از غلام هوشمند خويش «ميسره» دريافته بود كه در سفر اقتصادى پيامبر با كاروان تجارتى «خديجه» بسوى دمشق ، همسفر پيامبر بود و نشانه هاى بسيارى از شكوه و عظمت و درايت و امانت و اقتدار را در او ديده و همه را ضمن تقديم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، يا اينكه پيشگويى آن راهب و عابد دير «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آينده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خديجه» رسيده بود و او نيز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خويش به آن آينده ى درخشان دل بسته بود.

بر اين اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پيوند با پيامبر را تهيه نمود و خود با قداست و هوشمندى ويژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پيامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پيش نهد و از راه پدرش «خويلد» يا عمويش از او خواستگارى نمايد ،….. عموهاى پيامبر پس از شنيدن اين خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظير بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نيز با شنيدن خبر اين پيشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حيرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!!

بانويى كه هزاران هزار دينار ثروت و امكانات در اختيارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، ميان «يمن» و «مكه» از يكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى ديگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانويى كه دارايى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پيشرفت و توسعه بود ، بانويى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اينك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنويت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چيزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خويش ابوطالب زندگى مى كند؟

راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه اين افتخار را به او بدهد و بپذيرد ؟ چگونه؟

آيا اين گزارش درست است و براستى حقيقت دارد؟

عمه ى پيامبر «صفيه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خديجه» رفت تا در اين مورد تحقيق و بررسى نمايد و آنگاه كه با بانوى حجاز ديدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دريافت و ديد ، آرى بهترين و هوشمندترين و ثروتمندترين بانوى عرب آماده امضاء پيمان زندگى مشترك با والاترين جوان عرب مى باشد.

«صفيه» پس از ديدار با بانوى حجاز و اطمينان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقيقت را با آنان در ميان نهاد.

عموهاى پيامبر پس از دريافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حيرت همراه بود. چرا كه «خديجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و اميران عرب به خواستگاريش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خويش نديده و دست رد بر سينه ى همه ى آنان زده بود اينك چه انگيزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سيمى دارد و نه از زمين پهناور خدا يك وجب خاك را، مالك است؟!

عموهاى پيامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خويلد» يا عمويش ، براى پيامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پيوند موافقت كرد.

موضوع مهريه پيش آمد و اينك بايد مهريه اى درخور مقام و موقعيت بانوى بزرگ حجاز از سوى پيامبر تقديم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند اين مبلغ سنگين و درخور شخصيت و موقعيت «خديجه» را تقديم دارد ؟

درست در اين لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هديه نمودن چهار هزار دينار به پيامبر ، از آن گرانمايه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهريه به پدرش «خويلد» بپردازد ، گرچه در يك روايت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهريه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خويش تقديم داشت و پيمان زندگى مشترك به امضاء رسيد.

آرى ، با اينكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با اين وصف پدرش «خويلد» از اين انديشه ى بلند بى بهره است و اين اختلاف ديدگاه را تنها ميان اين پدر و دختر نمى نگريم بلكه اين ناهماهنگى در انديشه و اين دو طرز تفكر ميان پدران و فرزندان و ميان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نيز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسيار فراوان است.

به هر حال جريان به خوبى پيش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظير و بهت آور بود. در ميان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهريه اش را به همتاى زندگى اش هديه كند. به همين جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فرياد زند كه :

هان اى مردم! ما ديده بوديم كه مردان مهريه زنان را مى پردازند اما نديده بوديم كه زنان مهريه ى خويش را به مردان زندگى آينده خويش هديه كنند.

و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه :

«مردك كم خرد و پست چه مى گويى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهريه اش را خود هديه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هديه هم تقديم دارى ، پذيرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنيد.»

و بنا به روايتى او را اينگونه سرزنش كرد :

«اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترين و گرانبهاترين قيمت ها مى برند و پرشكوه ترين مهريه ها را به او هديه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهريه سنگين هم نمى تواند با زنى شايسته ازدواج كند.»

اين پيوند مبارك به بهترين صورت تحقق پذيرفت و پيامبر به تقاضاى «خديجه» به اقامتگاه او گام نهاد.

از آن لحظات بيادماندنى بود كه ديگر «خديجه» همواره احساس مى نمود كه نيكبختى در كامل ترين شكل ممكن به او روى آورده و خورشيد خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترين آرزوى خويش يعنى ازدواج با پيامبر رسيده بود.

بانوى بزرگ حجاز در اين زندگى مشترك پسرانى بدنيا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنيا رفتند و دخترانى به نامهاى «زينب» و «ام كلثوم» و «رقيه» و «فاطمه» به او و پيامبر ارزانى شد كه كوچكترين ، اما برترين و پرشكوه ترين آنان فاطمه عليهاالسلام بود.

…………………………………………………………..

منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت

علت ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اسلام (ص)

چرا حضرت خدیجه با اینکه از ثروتمندان مدینه بود، از میان تمامی خواستگاران خود، پیامبر اسلام (ص) را برگزید؟

در پاسخ به این سوال، باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قرار دهیم. بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمی­تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد.

آیت الله سبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،[1]به چهار نمونه از این شواهد اشاره می­کنند که به طور خلاصه بیان می­کنیم:

1- چنانکه می­دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[2]و نیز این جریان را که در نزدیک “بصری” (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت­های فراوانی خوانده ام.[3]خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی…. سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.[4]

2- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت…. پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می­گویی که او حائز چنین مقامی می­شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده­ام و از نشانه­های او این است که پدر و مادر او می­میرند و جد و عموی وی از او حمایت می­کنند و از قریش زنی را انتخاب می­کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.

3- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می­گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می­شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می­گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می­گفت: «روزی فرا می­رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.»

4- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.»

از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه­ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.»[5]

همه این امور نشان می­دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است.

در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره می­کنیم که می­فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص».[6]

…………………………………………………….

[1]- ص 82- 85

[2]- طبقات کبری، ج 1، ص 130.

[3]- بحار/ 16/ 18.

[4]- سیره ابن هشام، ج 1، ص 76.

[5] - مناقب، ج 1، ص 30. بحار، ج 16، ص 16.

[6]- بحار، ج 43، ص 53.

 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

شهادت امام حسن عسگری (علیه السلام) به حظور حضرت مهدی عج

و به تمام دل سوختگان تسلیت باد

…:::…. قــــــاب …::::….

ای که چون شمع به پیشِ نظرم آب شدی

ای پدر جان تو بگو بهرِ چه بی تاب شدی

مگر از دستِ عدو زهرِ جفا نوشیدی

در میانِ شبِ ماتم زده مهتاب شدی

ای که از سوز عطش در برِ من می‌سوزی

گشتی خاموش مگر تشنه تو سیراب شدی

بسکه پیچیده‌ای از درد در این حجره‌ی سرد

روی دستِ پسرت ای پدرم خواب شدی

دیدم آن لحظه ز من روی چو برگرداندی

خون به لب داشتی و مَحرَمِ خوناب شدی

ای خداوند، قسم بر تو یتیمی سخت است

عاقبت نام من از چوبِ غمش قاب شدی

پدرم مهدیِ گریانِ تو تنها و غریب

در جهان ماند ولی گوهرِِ کمیّاب شدی

 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی


از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته امام زمان سلام

این روزها هزار و دو چندان شکسته ای

حالا کجای روضه بابا نشسته ای

رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت

قربان ریشه های نخ شال گردنت

آماده می کنی کفن و تربت و لحد

مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد

گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای

یک بار فکر واقعه گوشواره ای

با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

آن مادری که بال و پرش درد می کند

هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند

هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد

هم آسمان روسریش پر ستاره شد

دو ماه و نیم کار حسن مو شکافی و

دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و…

 

 نظر دهید »

الگوی حسن!

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

الگوی حسن!

ما در هر نماز، دو مرتبه حرکت در صراط مستقیم و در امان ماندن از هر گونه افراط و تفریط را از پروردگار خود تمنا می کنیم و این امر میسر نمی شود مگر با داشتن الگویی که از هرگونه خطا و اشتباه و گناه و سهو و نسیان، مصون و معصوم باشد.

چیزی که هر شیعة منتظر، بیش از هر چیز، به آن نیاز دارد، این است که الگوی خود را بشناسد. چون هر انسانی باید در کارهای مهم به الگویی اقتدا کند. حال اگر الگوی خود را نشناسد، چگونه ممکن است به او اقتدا کند؟

یکی از این الگوها حضرت امام حسن مجتبی اولین فرزند حضرت فاطمه زهرا هستند؛ که در روز سه شنبه، نیمة ماه مبارک رمضان سال دوم هجری، دنیا به نور جمال پر فروغشان منور شد. حضرت امام مجتبی دارای صفات نیکویی بود و به همین جهت، خدای تعالی او را برای مردم جهان الگو قرار داد. در اینجا مختصری از صفات این الگوی نیکو را می آوریم. باشد که ذره ای از این صفات در ما نیز منعکس شود و ما را جزء یاران امام عصر ـ ارواحنا له الفدا ـ قرار دهد.
طرفداری از حق

در زندگینامه امام مجتبی آمده است که ایشان در در دوران عمرش همیشه طرفدار حق بود و نمی گذاشت کسی به کسی ظلم کند. به هیچ وجه، جز راستی و صداقت، چیز دیگری اظهار نمی فرمود و سخنانش مانند آیات قرآن، حجت بود و حقیقت داشت.
کوشا در عبادت

بیست و پنج مرتبه پیاده از مدینه به مکه برای زیارت خانة خدا مسافرت کرد. اموال خود را دو مرتبه نصف کرد و نیمی از آن را به فقرا انفاق فرمود. بیشتر از همه، خدا را در کارها منظور می کرد و شب ها مشغول عبادت و بندگی خدا می شد و همة اعمالش نیز مرضی پروردگار متعال بود. ایشان وقتی عبارت «یا ایها الذین آمنوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید» را تلاوت می کرد، پاسخ می داد: «لبیک اللهم لبیک». وقتی وضو می گرفت تا نماز بخواند و با خدای تعالی هم صحبت شود، رنگش می پرید و از خوف خدای تعالی، اعضای وجودش می لرزید. وقتی به درب مسجد می رسید، می ایستاد و دو دستش را به طرف آسمان دراز می کرد و می گفت: «پروردگارا، میهمان تو به در خانه ات ایستاده، پروردگارا، ای نیکوکار که گناهکاران با امیدی به در خانه ات می آیند، در مقابل کارهای زشتی که من انجام داده ام از روی عفو و رحمت و نیکی که تو انجام می دهی، درگذر.»[1]
مهربانی با مردم

ایشان به قدری به خدای تعالی، قرب روحی داشت که دستش، دست خدا و چشمش، چشم خدا و گوشش، گوش خدا و اراده اش، ارادة الهی محسوب می شد. او مانند رسول اکرم دارای خلق نیکو و عظیمی بود که مردم از حُسن خلقش در شگفت بودند. ایشان مانند رسول اکرم نسبت به مردم به قدری مهربان بود که حاضر نبود انسانی لحظه ای در ناراحتی به سر ببرد و به فرمودة قرآن، مصداق آیة کریمه «عزیز علیه ما عنتم؛[2] سخت است بر او که شما ناراحت باشید» بود. او بر مؤمنین بسیار مهربان و در حل مشکلات مردم بسیار کوشا بود.

او پناه بی پناهان و پیشوای پرهیزکاران بود. وقتی در حال اعتکاف مستحبی بود و شخصی برای رفع مشکل خود و اصلاح ذات البین به ایشان رجوع کردند، اعتکاف را ترک کرد و برای حل مشکل مردم شتافت.
صبر برای خدا

دارای حلم عجیبی بود که در مقابل دشمنان علی بن ابیطالب بسیار صبر می کرد؛ و به خاطر بندگی خدا از قدرت خود استفاده نمی کرد. کینة احدی جز دشمنان خدا را در دل نداشت و به خاطر خدا، دوستان خدا را دوست می داشت و به خاطر او، دشمنانش را دشمن می داشت. حتی یک کلمه روی هوای نفس سخن نمی گفت و کلماتش همان سخنان خدای تعالی و پیغمبر اکرم بود. ایشان احاطة علمی بر ماسوی الله داشت و اگر می خواست از حالت هر موجود ریزی، ولو آنکه در اعماق زمین و یا در آسمانها باشد، اطلاع پیدا کند، مطلع می شد. او واسطة بین خدا و خلق بود و بالاخره اگر هر یک از خوبیها یاد شود، او اصل و فرع و اول و آخر آن خوبی بود.[3]

امام حسن مجتبی الگوی کامل برای یک شیعة منتظر هستند. پس باید با مطالعة زندگی نامة آن حضرت و پیاده کردن فرمایشات ایشان، خود را در زمرة بهترین منتظران قرار دهیم.

یکی از مهم ترین مطالبی که امام حسن مجتبی ما را به آن توجه می دهند، توجه به روح خود و مسائل مربوط به آن است. چنان که فرموده اند: «عجبت لمن یتفکر فی مأکوله کیف لا یتفکر فی معقوله فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه[4]؛ تعجب می کنم از مردمی که دربارة خوراکی های خود فکر می کنند، چگونه به معقولات خود (عقائد و روحیات خود) نمی اندیشند؟ شکمشان را از چیزی که برای آنها ضرر دارد، نگه می دارند، ولی روح خود را از چیزی که آنها را پست می کند، نگه نمی دارند.» کنایه از آنکه چرا باید بشر به بدن و مادیات و سلامتی آن بیشتر از روح خود فکر کند و در حفظ آن بیشتر بکوشد؟ آیا روح ـ که حقیقت انسان است ـ اهمیتی کمتر از بدنی که مانند لباس برای انسان است دارد؟ برای آن که اهمیت این حدیث بیشتر آشکار شود باید بگوییم که هر یک از ما یکی از این دو چیز را پیش رو داریم، یا اینکه در زمان زندگی امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم ظهور می کنند و یا مرگ ما قبل از ظهور امام عصر ـ ارواحنا له الفدا ـ خواهد رسید. در صورت اول که ظهور امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم را درک کنیم. حضرت افراد می خواهند مهذب و پاک از رذایل اخلاقی، که بتوانند بار سنگین مسئولیت را بدون نقص به دوش بگیرند. اما اگر مرگ ما رسید و حضرت ظهور نکردند، آیا به روحی پاک و مهذب نیاز نداریم؟

چنان که می دانیم بیماریهای بدنی، نهایتاً تا موقع مرگ گریبانگیر انسان است؛ اما آنچه بعد از مرگ، انسان را رها نمی کند، امراض روحی و معنوی است. مثلاً کسی که در این دنیا دچار نقص عضو شود و دست یا چشمش را از دست دهد، پس از مرگ، بدن سالمی به او می دهند. اما کسی که دچار بیماری حرص، تکبر یا حسد و دیگر امراض روحی باشد، بعد از مرگ، ابتدای گرفتاری اوست؛ چون اعمال و روحیات انسان پس از مرگ، در جهان آخرت تجلی پیدا می کند و متجسم می شود.

چنان که پیروان ادیان آسمانی معتقدند، انسان، مسافر است؛ مسافری که راهی سفری بسیار طولانی است؛ سفری که مسافرش به زاد و توشة بسیار زیاد محتاج است. بعضی از وسایل مسافر این راه، موقتاً تا زمان محدودی او را همراهی می کند. یکی از این وسایل، بدن انسان است که تا زمان مرگ همراه او است؛ اما این بدن، در قبر جا می ماند. و آنچه همیشه همراه او است، معقولات او است که لحظه ای او را رها نخواهد کرد.

در این حدیث شریف امام مجتبی تأکید و ترغیب فرموده اند که ما باید مراقب روحیات خود باشیم. روحیاتی که همیشه همراه ما هستند. چه اینکه در زمان حیات ما امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم ظهور کنند یا اینکه اجل ما زودتر فرا رسید و به جهان باقی منتقل شویم؛ به راستی آیا ما به فکر اصلاح روحیات خود هستیم؟ پس بیاییم با هم تصمیم جدی بگیریم که از مراقبه و محاسبه اعمال و روحیات خود غافل نشویم. خود را از عیوب نفسانی، تزکیه و تهذیب نماییم تا با قلبی سلیم، خداوند متعال و ائمه اطهار علی را ملاقات نماییم.□

*. دانش‌پژوه مرکز تخصصی مهدویت.

[1]. بحارالانوار، جلد 43، صفحة 339.

[2] . سوره توبه، آیه 128.

[3] . همه معصومین علیهم‌السلام دارای این صفات والا هستند که در زیارت جامعه کبیره آمده است.

[4] . بحارالانوار، جلد 1، ص 8/2.

امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31

 نظر دهید »

حکایت ها و هدایت ها

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

فرستادگان ملکه سبأ با صندقی مملو از طلای ناب به عنوان پیش کش، به طرف قصر حضرت سلیمانj حرکت می کردند و گمان داشتند که برق طلاهایشان ـ که قابل توجه هم است ـ چشم سلیمان را هم خواهد گرفت! اما وقتی وارد قصر شدند دیدند زیر پاهایشان از زیر شیشه های بلورین، جوی های طلا روان است و حتی خدام قصرهم هنگام راه رفتن به آنها توجه ندارند! دیدند بخشی از دیوارهای قصر، از طلاست و هم چنین سایر تزئینات و وسایل روشنایی قصر همه از طلا هستند. وقتی صحنه و اطرافشان را پر از طلا دیدند، طلاهای خود را حقیر و ناچیز شمردند و از عطای این مقدار طلا شرمنده و سرافکنده بودند و میل داشتند آنرا پنهان کنند، چون آن را قابل عرضه در آنجا نمی دیدند.
هدایت:

ما هم که عظمت و هیبت و غنای پروردگار همه هستی را ادراک نکردیم و قلب ما شکوه و غنا و عظمت الهی را نیافته، گمان می کنیم اعمال ما ـ خصوصاً که اهل مستحبات هم باشیم ـ چشم خدا را خواهد گرفت! امّا وقتی مثل امیرالمؤمنینj به عظمت و صمدیت رب همه هستی واقف شدیم، آن وقت اعمال خود را قلیل دیده و از سر صدق و حقیقت می گوییم: «الهی قلبی محجوب و… طاعتی قلیل»[1] و یا مثل حضرت زین العابدینj ناله خواهیم زد: «الهی ارحم عبدک الذلیل ذا اللسان الکلیل و العمل القلیل»[2] ما نیز تا چشم قلب مان به شکوه و عظمت و غنای پروردگار عالم باز نشود اندک اعمالمان را کثیر می پنداریم؛ تا وقتی که آن شکوه و غنا، مورد رؤیت قلب واقع شود؛ که آن وقت، کثیر اعمالمان را اندک و از عرضه آن شرمنده خواهیم بود.□

[1] . دعای صباح.

[2] . مناجات المفترقین.

امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31

 نظر دهید »

گل عشوه گر و غنچه باحیا

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

نوجوانان و مهدویت : گل عشوه گر و غنچه باحیا

گل با ناز و عشوه رو به غنچه کرد و با حالت تمسخر گفت: تو خسته نمی شوی؟ این همه دور خودت را پوشانده ای و گلبرگ های زیبایت را مخفی نموده ای، چرا مثل من اجازه نمی دهی دیگران از زیبائیت استفاده و با بو کردنت زیبایی زندگی را بیشتر احساس کنند.

غنچة با حُجب و حیا، نگاهی به گل انداخت و خیلی آرام گفت:

در این که اگر گلبرگهایم را باز کنم زیباتر می شوم، حرفی نیست! اما ترس من این است که با این کار به زندگیم پایان دهم و دیگر لذتِ بودن، در این باغ زیبا را از دست بدهم.

گل که دیگر تمام گلبرگهایش را نمایان کرده بود خنده بلندی زد و گفت:

ترس ندارد، مگر تا حالا برای من که این همه زیبا شده ام، اتفاقی افتاده!؟

غنچه که با نگاهش دنبال باغبان می گشت، رو به گل کرد و ادامه داد:

گل عزیز، خودت هم می دانی که باغبان پیر، خیلی برای زیبائیهایت زحمت کشیده است و اگر این طور ادامه دهی توسط جوانان هرزه و فرصت طلب، چیده می شوی و حسرت و آه را به دل باغبان می گذاری؛ پس بهتر است کمی پوشیده تر باشی تا هم از لذت در باغ بودن، بهره ببری و هم از گزند دیگران در امان باشی.

گل که از حرفهای غنچه هیچ درسی نگرفته بود، با بی اعتنایی پُشتش را به غنچه کرد و با دست گلبرگهایش را زینت داد که یک دفعه جوانی از دور، پیدا شد. گل به محض دیدن جوان، برای اینکه بیشتر جلوه کند گلبرگهایش را به دور و بر ساقه آویزان کرد، جوان کنار باغچه نشست، گل که منتظر محبت و نوازش جوان بود، غافل گیر شد، صدای بلندی غنچه را از قطع شدن ساقه اش خبر داد، اما دیگر، کاری از دست غنچه بر نمی آمد. گل با ساقه ای کوچک در دست جوان بود و غنچه هر لحظه دور شدنش را نظاره می کرد. فردا صبح، وقتی غنچه از خواب بیدار شد با صحنه ای مواجه شد که غم عالم را به دلش نشاند.

او با کمال تعجب دید که گل پژمرده، کنار همان باغچه افتاده و دیگر رَمقی برای زندگی ندارد و هیچ کس هم نگاهش نمی کند. ای کاش…□


امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31

 نظر دهید »

گل عشوه گر و غنچه باحیا

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

نوجوانان و مهدویت : گل عشوه گر و غنچه باحیا

گل با ناز و عشوه رو به غنچه کرد و با حالت تمسخر گفت: تو خسته نمی شوی؟ این همه دور خودت را پوشانده ای و گلبرگ های زیبایت را مخفی نموده ای، چرا مثل من اجازه نمی دهی دیگران از زیبائیت استفاده و با بو کردنت زیبایی زندگی را بیشتر احساس کنند.

غنچة با حُجب و حیا، نگاهی به گل انداخت و خیلی آرام گفت:

در این که اگر گلبرگهایم را باز کنم زیباتر می شوم، حرفی نیست! اما ترس من این است که با این کار به زندگیم پایان دهم و دیگر لذتِ بودن، در این باغ زیبا را از دست بدهم.

گل که دیگر تمام گلبرگهایش را نمایان کرده بود خنده بلندی زد و گفت:

ترس ندارد، مگر تا حالا برای من که این همه زیبا شده ام، اتفاقی افتاده!؟

غنچه که با نگاهش دنبال باغبان می گشت، رو به گل کرد و ادامه داد:

گل عزیز، خودت هم می دانی که باغبان پیر، خیلی برای زیبائیهایت زحمت کشیده است و اگر این طور ادامه دهی توسط جوانان هرزه و فرصت طلب، چیده می شوی و حسرت و آه را به دل باغبان می گذاری؛ پس بهتر است کمی پوشیده تر باشی تا هم از لذت در باغ بودن، بهره ببری و هم از گزند دیگران در امان باشی.

گل که از حرفهای غنچه هیچ درسی نگرفته بود، با بی اعتنایی پُشتش را به غنچه کرد و با دست گلبرگهایش را زینت داد که یک دفعه جوانی از دور، پیدا شد. گل به محض دیدن جوان، برای اینکه بیشتر جلوه کند گلبرگهایش را به دور و بر ساقه آویزان کرد، جوان کنار باغچه نشست، گل که منتظر محبت و نوازش جوان بود، غافل گیر شد، صدای بلندی غنچه را از قطع شدن ساقه اش خبر داد، اما دیگر، کاری از دست غنچه بر نمی آمد. گل با ساقه ای کوچک در دست جوان بود و غنچه هر لحظه دور شدنش را نظاره می کرد. فردا صبح، وقتی غنچه از خواب بیدار شد با صحنه ای مواجه شد که غم عالم را به دلش نشاند.

او با کمال تعجب دید که گل پژمرده، کنار همان باغچه افتاده و دیگر رَمقی برای زندگی ندارد و هیچ کس هم نگاهش نمی کند. ای کاش…□


امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31

 نظر دهید »

گل عشوه گر و غنچه باحیا

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

نوجوانان و مهدویت : گل عشوه گر و غنچه باحیا

گل با ناز و عشوه رو به غنچه کرد و با حالت تمسخر گفت: تو خسته نمی شوی؟ این همه دور خودت را پوشانده ای و گلبرگ های زیبایت را مخفی نموده ای، چرا مثل من اجازه نمی دهی دیگران از زیبائیت استفاده و با بو کردنت زیبایی زندگی را بیشتر احساس کنند.

غنچة با حُجب و حیا، نگاهی به گل انداخت و خیلی آرام گفت:

در این که اگر گلبرگهایم را باز کنم زیباتر می شوم، حرفی نیست! اما ترس من این است که با این کار به زندگیم پایان دهم و دیگر لذتِ بودن، در این باغ زیبا را از دست بدهم.

گل که دیگر تمام گلبرگهایش را نمایان کرده بود خنده بلندی زد و گفت:

ترس ندارد، مگر تا حالا برای من که این همه زیبا شده ام، اتفاقی افتاده!؟

غنچه که با نگاهش دنبال باغبان می گشت، رو به گل کرد و ادامه داد:

گل عزیز، خودت هم می دانی که باغبان پیر، خیلی برای زیبائیهایت زحمت کشیده است و اگر این طور ادامه دهی توسط جوانان هرزه و فرصت طلب، چیده می شوی و حسرت و آه را به دل باغبان می گذاری؛ پس بهتر است کمی پوشیده تر باشی تا هم از لذت در باغ بودن، بهره ببری و هم از گزند دیگران در امان باشی.

گل که از حرفهای غنچه هیچ درسی نگرفته بود، با بی اعتنایی پُشتش را به غنچه کرد و با دست گلبرگهایش را زینت داد که یک دفعه جوانی از دور، پیدا شد. گل به محض دیدن جوان، برای اینکه بیشتر جلوه کند گلبرگهایش را به دور و بر ساقه آویزان کرد، جوان کنار باغچه نشست، گل که منتظر محبت و نوازش جوان بود، غافل گیر شد، صدای بلندی غنچه را از قطع شدن ساقه اش خبر داد، اما دیگر، کاری از دست غنچه بر نمی آمد. گل با ساقه ای کوچک در دست جوان بود و غنچه هر لحظه دور شدنش را نظاره می کرد. فردا صبح، وقتی غنچه از خواب بیدار شد با صحنه ای مواجه شد که غم عالم را به دلش نشاند.

او با کمال تعجب دید که گل پژمرده، کنار همان باغچه افتاده و دیگر رَمقی برای زندگی ندارد و هیچ کس هم نگاهش نمی کند. ای کاش…□


امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31

 نظر دهید »

تمثیلات مهدوی

29 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

تمثیلات مهدوی
مژه

موهای سر، ریش، مژه و ابرو، همه در کنار هم و در یک صورت قرار دارند و همه به نحوی در حال رشد هستند و در حالی که موهای سر و ریش، دائما در حال رشد و تغییرند، اندازة موی مژه در طول سال های متمادی، تقریباً ثابت باقی می ماند؛ با اینکه همة آنها از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه می کنند. اراده و قدرت خداوند بر این تعلق گرفته که در یک صورت، یک مو، ثابت و در کنار آن، موی دیگری، متغیر باشد.

عُمر انسان ها نیز همین گونه است. خداوند برای حضرت نوح عمری هزار ساله و برای اصحاب کهف، خوابی سیصد ساله قرار داد. خداوندی که قادر است موی مژه را در صورت، بدون تغییر نگه دارد و عمر و خواب چندصد ساله به انسان بدهد، می تواند به امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم عمر طولانی بدهد و تا فراهم شدن زمینة ظهورش، او را زنده نگه دارد.
قلب

بدن انسان ها از میلیاردها سلول تشکیل شده است. همة این سلول ها در سراسر بدن با یک مرکز فرماندهی، ارتباط دارند؛ به همین جهت اگر شما سوزنی را به سر انگشتان بزنید، یعنی یکی از چند میلیارد سلول را زخمی کنید، فوراً به مرکز فرماندهی، اطلاع داده می شود و آن مرکز، آن را حس می کند.

چندین میلیارد انسان هم به امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم وصل اند و همه آنان، تحت ولایت و فرماندهی او هستند. خود تو، یکی از این مجموعة چند میلیاردی هستی که امام، فرمانده و قلب آنهاست. وقتی کار ثواب و یا ـ خدای ناکرده ـ گناه می کنی، فوراً به آن حضرت منتقل می شود، از این رو، امام مطابق روایات، وقتی مؤمنان کار خوب می کنند خوشحال می شود و برایشان دعا می کند و هرگاه مرتکب گناه شوند، ناراحت شده و برایشان استغفار می کند.
امید

وقتی هنوز به درب برقی نرسیده ای، می بینی بسته است، ولی همین که به آن نزدیک می شوی، باز می شود. برای درب، هیچ تفاوتی نمی کند که چه کسی هستی و از کجا می آیی، کوچک هستی یا بزرگ، سفیدی یا سیاه، پاک هستی یا آلوده؛ بلکه هر چه باشی، به روی تو گشوده می شود.

درگاه و دستگاه خداوند نیز چنین است؛ هر چه باشی و هر که باشی، تو را می پذیرد. امام زمان هم مثل خداوند، رفتار می کند؛ یعنی هر کسی که به او رو کند، او را می پذیرد و آغوش خود را به روی او می گشاید. هر کس که به اهل بیت علی اقبال کند، حتی اگر در حق آنان جفا کرده باشد، باز هم او را می پذیرند.
پرچم

یک جاده، هر چه بیشتر پیچ و خم داشته باشد، احتمال گمراهی و بیراهه رفتن در آن، بیشتر است و در نتیجه به تابلوها و علائم راهنمایی بیشتری نیاز خواهد بود.

قرآن و اهل بیت علی و امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم همانند علائم راهنمایی هستند. بهره مندی از این علائم، به این شرط است که شخصی که در جاده است، اهل هدایت باشد و دوست داشته باشد که سلامت به سر منزل مقصود برسد. هر جا که تابلو می گوید سرعت نباید بیشتر از هشتاد کیلومتر باشد، به آن توجه کند؛ نه اینکه با سرعت غیرمجاز، حرکت و هر طور که دلش خواست، رانندگی کند. چنین فردی که به علائم توجه نمی کند، حتی ممکن است به رانندگانی که به علائم توجه می کنند، نسبت نادانی و عقب ماندگی بدهد. بنابراین اگر کسی دوست دارد که راه الهی را طی کند، امام زمان بسم الله الرحمن الرحیم پرچم و تابلو هدایت او است: «من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا»[1].

[1] . فرقان، 57.

منبع : امان - مرداد و شهریور ماه 1390 ، شماره 31 -

 نظر دهید »

شعر مهدوی: شب و روزم به یاد تو

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

شب مرا به طلوع ستاره، رنگین کن

شراب خاطره را با حضور، شیرین کن

ز گرد راه برس، با خودت بهار بیار

به باغ یاد درآ، باغ را گل آذین کن

به دست های عطوفت گل خیالم را

ز سبزه، سبز و از آفتاب، بالین کن

زلال صدق ز سرچشمة صفا جاریست

جمال خویش در آیینه بین و تحسین کن

در اشتیاق حضورت نشستنم تا کی؟

قدم به دیده بنه، مکرمت به آیین کن

استاد محمد جواد محبت

السلام ای حجت ثانی عشر

کی شود آیی برون از پشت در

اندرونم از فراقت سوختی

آتشی بر پیکرم افروختی

دل بُوَد تنگ و قرارم اندک است

این وجود کوچکم چون کودک است

تو شبان، ما جملگی چون گله ایم

گله را دریاب، ما جا مانده ایم

گرگ تا کی گلّه را پاره کند

گلّه تا کی بی شبان چاره کند

هست امید تمام گلّه گان

پرده از غیبت وا شود بهر شبان

حمیدرضا محمدی کیاپی

کِشم بر لوح دل، امشب عجب نقش و نگاری را

به دست آرم یقیناً من دل پروردگاری را

همان نذری ادا کردم برای دیدن رویش

به رسم معرفت، دادش جواب روزه داری را

به آن چشمی که آدینه به دنبال تو بنشیند

به سائل می دهد صاحب، چو مزد انتظاری را

شب و روزم به یاد تو، زبانم ورد نام تو

یقیناً می خری ما را به حشر و روز کاری را

زمانی که صدا آید، چو یاران را ندا آید

به پایان می دهی آنگه، زمان ظلم و خواری را

چو یوسف روی تو بیند، ببرّد دست خود زیرا

خدا بر روی زیبایت زده نقش و نگاری را

به عشقت در قنوت خود، به مردم نام تو گفتن

دعا کردم کنار من، بمانی روزگاری را

به میقاتت شوم حاضر، دو چشمم را کنم ناظر

و لیکن قلب من طاقت، ندارد بی قراری را

چو از سوی حرم آید صدای صوت داودی

به لبیکی شوم مست و ببوسم روی قاری را

چه می شد روزی از روزی، میان آه جانسوزی

کشد بر پهنة قلبم چو خط یادگاری را

الا ای منتظر با ما بخوان عجّل فرج را چون

خدا هم دوست دارد در دعاها پافشاری را

بیا صادق به جمع ما و جمعه ندبه سرگیریم

که شاید با نگاه خود پسندد اشک و زاری را

مجید مهربان(صادق)

 نظر دهید »

ستاره های منتظر : مرید صادق

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی


مرید صادق (پنجره ای به زندگی شهید حاج مهدی عراقی)
اشاره:

وقتی در هیاهوی روزگار آخرالزمانی، پنجره هایی با صفا برایت گشوده می شود و چشمه هایی زلال از زندگی خوبان را نظاره می کنی، آن گاه است که حس می کنی جای خالی آنان را هیچ چیز نمی تواند پر کند. مرحوم شهید حاج مهدی عراقی برای بسیاری از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب، پدری کرد؛ پدری که داغ از دست دادنش التیام نخواهد یافت.
زندگی نامه

محمد مهدی عراقی در سال 1309 شمسی در جنوب تهران متولّد شد. تحصیلات دوران ابتدایی را در دبستان حافظ و دوران دبیرستان را ابتدا در دبیرستان مروی و سپس در دبیرستان دارالفنون سپری نمود. در سال آخر دبیرستان، به دلیل مشکلات اقتصادی، ترک تحصیل کرد و به فعالیت اقتصادی آزاد پرداخت. شهید عراقی در دوران تحصیل در دبیرستان، با شهید نواب صفوی آشنا و به فعالیت در حزب فدائیان اسلام مشغول شد. وی بعد از مدّت اندکی به عضویت شورای مرکزی این حزب در آمد. او با آغاز حرکت مردم برای ملی کردن صنعت نفت، به عنوان رابط بین آیت الله کاشانیw و دکتر مصدق عمل می کرد و در جریان اعتراض به دستگیری شهید نواب صفوی و تحصن به همراه 52 نفر، دستگیر و بعد از هفت ماه حبس، در تاریخ 25 تیر ماه 1331 آزاد شد.

عراقی بعد از رحلت آیت الله بروجردیw برای تحقیق در زمینه انتخاب مرجع تقلید جدید، مدّتی به قم رفت و به مطالعه در احوالات مجتهدین مطرح پرداخت. در این ایام بود که مجذوب فضل و تقوای امام خمینیw شد و از آن پس، همه فعالیت های خود را با محوریت ایشان پی گرفت. در سال 1342 به فکر تشکیل سازمانی برای ایجاد هماهنگی در نیروهای مذهبی افتاد که پس از گفت وگو های فراوان، جمعیت «هیأت های مؤتلفه» تشکیل شد. وی در جریان قیام 15 خرداد 1342 نقش بسیار مؤثری ایفا کرد و توانست در شکل گیری شخصت جدید شهید حاج طیّب رضایی تأثیر به سزایی داشته باشد.

بعد از اعدام انقلابی حسنعلی منصور ـ که واکنشی از سوی مؤتلفه به تبعید امام بود ـ شهید عراقی به همراه جمعی از یاران خود در 19 اسفند 1343 دستگیر شده و ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف، به حبس ابد محکوم گردید؛ زمانی که عناصر رژیم، این خبر را به ایشان اطلاع دادند، گفت: «از ما پس بگیرید و بگذارید که به فیض شهادت نائل شویم». اما همزمان با آغاز اعتراضات مردمی در نیمه دوم سال 1355 به همراه جمعی، آزاد شد و فعالیت های سیاسی خود را از سرگرفت.

ایشان پس از هجرت امام خمینیw به پاریس، با نظر آیت الله بهشتیw به پاریس رفت؛ اما پس از چندی برای کمک به ساماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای 1357 به ایران بازگشت. عراقی بعد از پیروزی انقلاب، به حکم امام به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و سپس به اتفاق آقای مهدیان، سرپرستی روزنامه کیهان را به عهده گرفت.
شهادت

ادای تکلیف بدون توجه به نتیجه، در تفکرّ حضرت امامw از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. شاگردان آن حضرت نیز، همیشه انجام تکلیف را از اهم واجبات می دانستند. شهید عراقی ـ که عاشق، مخلص و مرید صادق امام خمینیw بود ـ در هر صحنه ای که وارد شد، بر اساس ادای تکلیف، لحظه ای از انجام وظیفه غفلت نکرد. او از روزی که پای در میدان مبارزه نهاد، در آرزوی شهادت بود و شهادت را همواره فوزی عظیم و رستگاری محتوم می دانست. امیر عراقی، فرزند شهید عراقی می گوید: «پدرم، بیست سال انتظار شهادت را کشید و آرزو داشت که خونش را نثار اسلام کند».

شهید عراقی با گلوله کوردلانی به آرزوی دیرینة خود دست یافت که از قبل از پیروزی انقلاب، آنان را می شناخت. این گروه به رهبری «علی اکبر گودرزی» ـ که فعالیت خود را با تفسیر قرآن در مساجد مختلف شهر آغاز کرده بود ـ تأسیس شد و ابتدا با نام «کهفی ها» و پس از چندی با عنوان «فرقان» به فعالیت پرداخت. آنان به شناسایی مؤثرترین افراد در تحکیم بنیان های انقلاب اسلامی پرداختند و سپس به دستور گودرزی به ترور ناجوانمردانه آنان اقدام کردند.

در چهارم شهریور سال 1358، شهید مهدی عراقی به همراه فرزندش حسام، در مقابل منزل، توسط این گروه آماج گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر شهید عراقی و فرزندش، با احترامی خاص به شهر مقدس قم انتقال یافت و در حالی که حضرت امامw شخصاً در تشییع جنازة او حاضر بودند، در کنار بارگاه ملکوتی حضرت معصومهh به خاک سپرده شد.
شهید عراقی از منظر امام و رهبر انقلاب

امام خمینی بسم الله الرحمن الرحیم بعد از شهادت شهید عراقی در پیامی فرمودند: «من ایشان را حدود بیست سال است که می شناسم. عراقی برای من، برادر و فرزند خوب و عزیزی بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود».

مقام معظم رهبری نیز درباره او فرمودند:«مرحوم شهید عراقی یکی از چهره های کم نظیر در صحنه مبارزه و خط انقلابی پیش از پیروزی انقلاب بود. ایشان، عنصر شریف و عزیزی بود که از دست رفتند. شهید عراقی، جوانی و عمر و نشاط خود را فدای جایگزین نمودن حکومت خدا به جای حکومت طاغوت کرد که همین هم شد و بدین لحاظ، بزرگ ترین حق را به گردن انقلاب، همین گونه اشخاص دارند که در آن دوران اختناق، این چنین فداکاری کردند. شهید عراقی و هم رزمانش از همان ابتدای شروع حرکت انقلاب و روند مبارزه، یعنی سال 1342، خیلی جدی به اساسی ترین محور انقلاب، یعنی امام، متمایل شده بودند و از خط مستقیم خود به هیچ وجه منصرف نگردیدند».
از لابه لای خاطرات
سنگ صبور

حاج مهدی عراقی سنگ صبور همه بود. او 13 سال در زندان رژیم فاسد شاه، تمام وجود خود را برای آسایش زندانیان در طبق اخلاص قرار داد. غذایی که در زندانهای رژیم پهلوی برای زندانیان تهیه می شد، قابل خوردن نبود؛ لذا حاج مهدی عراقی برای رفاه و سلامت زندانیان بار سنگین مسئولیت آشپزخانه زندان را به عهده گرفت و سال ها، از صبح تا بعد از ظهر، برای تهیه غذای زندانیان تلاش می کرد؛ تا آن ها در رفاه و آسایش باشند.
هیأت عزبیون!

«ابوالفضل توکلی بینا» از مبارزین انقلاب می گوید: « در دورانی که به دبیرستان می رفتم با شهید عراقی آشنا شدم. ایشان هنوز دیپلم نگرفته بود که مبارزه با رژیم فاسد شاه را شروع کرد و وارد جمعیت فدائیان اسلام شد. شب ها در مسجد امام بسم الله الرحمن الرحیم با شهید عراقی و سید محمد علی لواسانی، بحث های سیاسی و اجتماعی می کردیم و به این ترتیب، «هیأت عسگریون» تشکیل شد. همه اعضای هیأت، جوان بودند و به شوخی به ما می گفتند «هیأت عَزَبیون»؛ چون هیچ کدام ازدواج نکرده بودیم.
مقاومت ستودنی

«سیّد کاظم موسوی بجنوردی» ـ از مبارزین پیش از انقلاب، که حزب «ملل اسلامی» را پایه گذاری کرده و پس از دستگیری، سال ها در زندان های رژیم طاغوت با مبارزین و افراد مختلف در زندان های گوناگون آشنا شده ـ در مصاحبه ای به یک خاطره جالب از اذعان مسعود رجوی به ضعف خودش و مقاومت شهید عراقی اشاره نموده که خواندنی است: «سرهنگ زمانی، رئیس زندان شده بود و من نیز به زندان قصر منتقل شده بودم. او برای درهم شکستن روحیه سران سیاسی مسلمان، آنها را به انفرادی فرستاده بود که از جمله آنها شهید عراقی و مسعود رجوی بودند. رجوی برای من نقل کرد که من و موسی خیابانی و بیژن جزنی و عراقی را به انفرادی بردند و شروع به کتک زدن کردند تا بگوییم غلط کردیم. من و بقیه بعد از چند ضربه، گفتیم؛ اما مهدی عراقی آن قدر مقاومت کرد تا بی هوشی شد. سه بار این اتفاق تکرار شد. بار سوم مهدی عراقی گفت: آخر برای چه بگویم غلط کردم؟ اما افسرها ـ که جوان بودند و شهید عراقی هم تیپ جوانمردانه و جذابی داشت ـ برای رهایی او به سرهنگ زمانی گفتند که عراقی هم اعتراف کرد تا او را نجات دهند؛ اما او نگفت و ایستادگی کرد و با این کارش، آبروی زندانیان سیاسی را خرید».
آرزوی شهادت

اولین روز شهریور سال 58 بود که به هم رزم قدیمی اش گفت: « نهضت بحمدالله به انقلاب تبدیل شد و ما گرفتار کارهای اجرایی شده ایم. نکند در رختخواب حرام شویم و از فیض شهادت، محروم و چیزی را که سالیان دراز آرزویش را داشتیم، به گور ببریم. ما همراه شهیدان فراوانی بوده ایم که آنها را با پیکر خون آلود به خاک سپردیم؛ نکند خون خودمان حرام شود». اما انتظارش دو سه روز بیشتر طول نکشید که گلوله های منافقین او را به آرزویش رساند.
منابع:

ماهنامه شاهد یاران، شماره 36، آبان 1387.

آن شمع سرنهاده، محمد رضا اصلانی، تهران، سوره مهر.

خاطرات ابوالفضل توکلی بینا در گفت و گو با روزنامه جوان.

 نظر دهید »

عرشیان فرش نشین : بصیرت سرخ

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

(شهید آیت‌اللّه سیّد اسداللّه مدنی)
زندگی‌نامه

شهید آیت‌اللّه سیّد اسداللّه مدنی، در سال 1292 هجری شمسی، در منطقه «آذرشهر» استان آذربایجان شرقی، دیده به جهان گشود. پدر ایشان، مرحوم آقا میرعلی، در بازارچه آذرشهر به بزّازی مشغول بود. شهید بزرگوار در سنّ چهار سالگی از نعمت مادر محروم شد و نیز در سنّ شانزده سالگی، پدر خود را از دست داد و با رنجی فراوان، وارد دوران جوانی شد.

شهید محراب، آیت‌اللّه مدنی، در آغاز جوانی برای کسب علم و کمال، زادگاه خویش را ترک گفت و به شهر مقدّس قم عزیمت نمود. وی با وجود مشکلات فراوانِ ناشی از فوت پدر و استبداد رضاخانی، با پشتکار بسیار به تحصیل علوم دینی پرداخت. او پس از بهره‌گیری از محضر استادان بزرگی چون آیت‌اللّه سید محمّد تقی خوانساری و آیت‌اللّه حجّت کوه‌کمری و حضور در حلقه درس فلسفه و عرفان امام خمینیw به نجف اشرف هجرت، و در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح گوناگون را نیز آغاز کرد. دیری نپایید که از استادان معروف حوزه علمیه نجف شد و توانست از مراجع بزرگی چون آیت‌اللّه حکیم، آیت‌اللّه حجّت کوه‌کمری و آیت‌اللّه خوانساری اجازه اجتهاد بگیرد.

آیت‌اللّه مدنی از مجاهدان غیوری بود که نخستین فعّالیّت سیاسی و اجتماعی خود را ستیز با فرقه گمراه بهائیت قرار داد. به روایت تاریخ، رضاخان و عوامل داخلی استعمار، برای سرکوب اسلام، مخصوصاً مکتب شیعه، زمینه فعالیت بهائیت و دیگر فرقه‌های ساختگی را فراهم نمودند؛ تا آنجا که در زمانی کوتاه، سرمایه‌داران بهایی در آذربایجان و به ویژه اطراف تبریز، بعضی از کارخانه‌های برق را در دست گرفتند. آیت‌اللّه مدنی، پس از آگاهی از وضع موجود، با سخنرانی‌های افشاگرانه و تحریم برق تولیدی آن کارخانه‌ها و منع خرید و فروش با این فرقه گمراه، سرانجام، شهر مذهبی آذرشهر را از لوث وجود این عوامل استعمارگران پاک نمود.
لبیک یا امام

این شهید بزرگوار، نخستین کسی بود که در نجف به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام، لبیک گفته و با تعطیل کردن کلاس‌های خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی، در جهت افشای چهرة پلید رژیم مزدور پهلوی گام برداشت.

وی در آن زمان، سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام در نجف به شمار می‌آمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان می‌کرد. از زمان تبعید حضرت امام به نجف، آیت‌الله مدنی همواره یار و یاور امام بود و در کنار مراد خود به مبارزه علیه ظلم و ستم ادامه می‌داد. معروف است که هر موقع حضرت امام به علتی نمی‌توانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیت‌الله مدنی به جای امام به اقامه نماز جماعت می‌پرداخت.
زهد و دنیاگریزی

گریز از لذت‌های دنیوی، خصوصیتی بود که در تمام دوران عمر این بزرگوار ادامه داشت. در دورانی که امام در نجف بود و ایشان به عنوان نمایندة امام به کشور باز می‌گشتند، وجوه زیادی تحویل ایشان می‌شد؛ ولی ایشان چنان در خرج این وجوه دقت به خرج می‌داد که حتی به درخواست نزدیک‌ترین خویشاوندان خود، ولو به صورت قرض، خودداری می‌کردند. داماد ایشان در این زمینه می‌گوید: «روزی به خاطر احتیاج مبرم به مقداری پول، خدمت ایشان رسیدیم و تقاضا کردیم که مقداری قرض از وجوهات امام به ما بدهند تا در موعد مقتضی برگردانیم. اما ایشان از قبول این درخواست امتناع کردند.»

نگاهی به وصیت‌نامه ایشان نیز، گویای امانتداری و دنیا گریزی ایشان می‌باشد. در وصیت‌نامة ایشان راجع به اموالشان آمده است:

«راجع به اموالم، منزل نجف را خودم از سهم مبارک تهیه کرده و ابداً تملک نکرده‌ام. همچنین منزل همدان را دوستان همدانی با امریة مرحوم مبرور، سیدنا الاستاد حضرت آیت‌الله حکیمv از سهم مبارک تهیه نموده و در اختیار من گذاشته‌اند. پس هر دو منزل، راجع به وجوه مقدس حضرت حجت بن الحسنf بوده و به دستور حضرت آیت‌الله خمینی به مصرف مهم خواهد رسید و بنده ابداً هیچ کدام از دو منزل را تملک نکرده‌ام و به عنوان اینکه سهم مبارک است تصرفی کرده‌ام. کتاب‌های موجود در نجف و قم هم از سهم مبارک بود و باید در یکی از کتابخانه‌های عمومی دینی نجف یا قم قرار داده شود. کتاب‌هایی که اخیراً در ایران تحصیل نموده‌ام، به همین نحو است. مبلغ 220 هزار تومان بابت منزل تهران و قم به وجوه مقدس حضرت بقیت‌‌الله قرض‌دار بوده، امیدوارم در حیاتم موفق به ادا بشوم؛ وگرنه این مقدار قرض‌دار هستم و برای ورثه، بدون ادا.»
تانکر نفت، درب منزل حاج آقا!

یکی از خاطراتی که نزدیکان ایشان نقل می‌کنند مربوط به دوران امامت جماعت ایشان در تبریز بود. در یکی از روزهای زمستان که چاه منزل مسکونی ایشان پر شده بود، تانکری جهت تخلیه آمده بود. در همین اثنا چند جوان که از آن کوچه می‌گذشتند، فکر کردند تانکر برای تخلیه سوخت آمده و با خود می‌گفتند: «منزل حاج آقا پر می‌شود تا از نظر سوخت بد نگذرد.» اتفاقاً آیت‌الله مدنی این حرف‌ها را می‌شنوند و بی‌آنکه مستقیماً به آنها پاسخ دهند، آن جوانان را جهت صرف چای به منزل دعوت می‌کنند. آنها که در معذوریت مانده بودند، به خانه رفتند و وقتی دیدند که آن خانه اساساً شوفاژ ندارد، شرمسار شدند. حاج آقا بدون اینکه حرفی بزنند فرمودند: «گاهی به منزل ما بیایید.»
وقفِ مردم

این خصوصیات آیت‌الله مدنی باعث شد تا امام، بهترین تعبیرها را دربارة ایشان به کار ببرد. یکی از نزدیکان ایشان می‌گوید: «به امام خمینی گفتم: آیت‌الله مدنی در طول روز، دو تا سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند و وقت خود را صرف مردم می‌کنند. امام فرمودند: اگر من و مدنی‌ها بخوابیم، پس چه کسی باید کار بکند. آیت‌الله مدنی دست راست من است.»
اصلاح نفس

شهید آیت‌اللّه مدنی درباره اصلاح نفس فرموده‌اند: «مادامی که بت نفس در وجود انسان حاکم است، یعنی آن حکم می‌کند و انسان بدان عمل می‌کند، رسیدن به خداوند تبارک و تعالی محال است؛ به خاطر اینکه این ظلمات برای انسان حجاب شده‌اند. وقتی ما می‌توانیم از این پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به خودمان استفاده صحیحی بکنیم که اوّل، نفس خودمان را اصلاح کرده باشیم. به تعبیر دیگر، اگر نفسمان اصلاح نشده باشد، پیروزی به هر حدّی برسد، چاره دردهای ما را نخواهد کرد.»
نجوای عاشقانه

یکی از خصوصیت‌های بارز آیت‌الله مدنی، تقوی و ورع ایشان بود. تهجدها و شب‌زنده داری‌های ایشان همه دوستان و آشنایان، خانواده و شاگردان را تحت تأثیر قرار می‌داد. هنگامی که به نماز می‌ایستاد، سراپا مجذوب جمال حق می‌شد و عاشقانه با محبوب سخن می‌گفت. یکی از بستگان ایشان نقل می‌کنند که وقتی ایشان به نماز می‌ایستادند از خود بی‌خود شده و با ناله و استغاثه، با خدایش راز و نیاز می‌کرد.

داماد شهید مدنی می‌گوید: «نیمه‌های شب بود که متوجه شدم از باغ، صدای ناله می‌آید. بلند شدم نگاه کردم و دیدم شهید مدنی در فاصله 20 متری یا 30 متری دارد گریه می‌کند و می‌گوید: خدایا اگر به من نه بگویی، اگر تو مرا ترک کنی، کیست که مرا دریابد؟ مگر غیر از تو ما کسی را داریم؟ این سخنان را می‌گفت و اشک می‌ریخت.»
حکومت تقوا بر دل

وی معتقد بود که اگر تقوا در انسان حکومت کند، وقتی فرد به خود و خدای خود نگاه کند، همه‌اش خجلت خواهد بود و دیگر «خود»ی نمی‌بیند. به جهت اینکه اگر انسان به مقام معنویت برسد، می‌فهمد که هیچ چیز، مال خودش نیست، بلکه عنایتی از جانب خداوند است. به خاطر این اعتقادات است که در راز و نیازهای شبانه‌اش فریاد می‌زد: «خدایا اگر مرا به خود واگذاری پس کیست که مرا دریابد؟» ایشان نتیجه تقوا را از بین رفتن کامل خودبینی و رسیدن به خیر و سعادت و کمال بشر می‌دانست و می‌گفت: «به ملازمت تقوا، خودبینی و کبر و غرور و صفات رذیله از ما زایل شده، به آنجا می‌رسیم که بدانیم اگر چیزی داریم از پروردگار است.»
مهمانی دادن حاج آقا

نویسنده کتاب «مفاخر آذربایجان» دربارة پارسایی آیت‌الله مدنی می‌گوید: «اوایل انقلاب، معظم له، تازه پس از شهادت آیت‌الله قاضی در تبریز استقرار یافته بود. روزی، نزدیکی‌های ظهر با جمعی از دوستان به دیدار ایشان رفتیم. جمع کثیری از برادران بسیجی و پاسدار هم حضور داشتند. سفره را در سرسرای اتاق پهن کردند. پذیرایی عبارت بود از یک قرص نان با یک عدد سیب زمینی در حد 200 گرم و چند عدد خرما و توأم با نمک. من از میان آن جمع مواظب غذای سید بودم. با دو چشم خود دیدم که ایشان هم مانند برادران بسیجی و پاسدار با کمال اشتیاق از همین یک نوع غذا که رکن اعظم آن نان و سیب‌زمینی بود تناول می‌نمایند. غذای سیب زمینی در آن فضای مساوات و برادری و آکنده از روح ایثار، ایمان و پارسایی، دل‌چسب‌ترین و گواراترین غذایی بود که تناول می‌شد!»
پای تاول‌زده

آیت‌الله خاتم یزدی از یاران آیت‌الله مدنی در نجف، درباره تقوای ایشان می‌گفت: «آیت‌الله مدنی معمولاً با پای پیاده از نجف به کربلا می‌رفتند. این پیاده‌روی باعث می‌شد تا پای ایشان تاول بزند. با این وصف و حال، ایشان نماز شبش را به مقداری که توان داشت ایستاده می‌خواند و اگر ایستادن، مقدور نبود می‌نشست و رکعت دوم را به حالت نشسته می‌خواند. ما در نجف، هر روز شاهد بودیم که ایشان، هر شب، سر ساعت معین به حرم مشرف می‌شد و زیارت جامعه می‌خواند. در ایام محرم، هفت شب را در نجف، زیارت عاشورا قرائت می‌کرد. در روز هفتم عازم کربلا می‌شد و در حرم امام حسینA زیارت عاشورا می‌خواند.»
امام حسینg به من فرمود

شهید مدنی می‌فرمود: «من در دو موضوع نسبت به خود شک داشتم. یکی اینکه به من می‌گویند: «سید اسدالله». آیا من واقعاً از اولاد پیامبر هستم؟ و دیگر اینکه آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یا نه؟ روزی به حرم امام حسینg رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی، یک شب، امام حسینg را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمود: «یا بُنَّی انتَ مقتولٌ»، «ای فرزندم، کشته می‌شوی» که جواب هر دو سؤال من در آن بود. امام فرمود: فرزندم، یعنی من سید هستم؛ و دیگر به من بشارت داد که من شهید می‌شوم.
شهادت

شهید مدنی، آخرین نماز جمعه خویش را در 20 شهریور سال 60 برپا کرد و در نافله خود به دیدار یار شتافت. ساعت، یک و 45 دقیقه بود و خطیب جمعه، دو رکعت نماز جمعه را خواند و در جایگاه نماز به نافله ایستاد. در این هنگام، ناشناسی که حدوداً 20 ساله بود، خود را از میان جمعیت به جلو رساند. او قصد داشت به آقا نزدیک شود. خواستند مانع راهش شوند، اما او اصرار داشت که با آقا کار دارد. چون به او شک کردند، خواستند مانع او شوند. اما او بازوی خطیب جمعه را گرفت و نافله او را قطع کرد. مردم دریافتند که او قصدی شیطانی دارد. خواستند تا او را به کناری کشند؛ ولی او ضامن نارنجک را کشید. انفجاری وحشتناک در محراب نماز جمعه رخ داد و خون آیتی وارسته از آیات حق، بر زمین محراب ریخت. آرامگاه وی، هم اینک در جوار کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومهB در شهر قم می‌باشد.
بخشی از پیام امام خمینیv به مناسبت شهادت آیت‌الله مدنی

سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت‌الاسلام والمسلمین، شهید عظیم‌الشأن، مرحوم حاج سید اسداللّه مدنی ـ رضوان‌اللّه علیه ـ همچون جد بزرگوارش، در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید. اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان، اسلام، محو و مسلمانان، نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش، شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد.

این چهره نورانی و اسلامی، عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند. و از چهره‏های کم نظیری بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.

اگر تا امروز برای جنایت‌ها و شرارت‌های خود بهانه‏های بی‏پایه‏ای می‏تراشیدند، در شهادت این عالم متقی ـ که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی‏اندیشید ـ بهانه‏ای جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمی‏توانند بتراشند.

خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علیA است. و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است. درود خداوند و سلام امت اسلامی بر این خط سرخ شهادت. و رحمت بی‏پایان حق تعالی بر شهیدان این خط، در طول تاریخ و افتخار و سرفرازی بر فرزندان پر توان پیروزی‏آفرین اسلام و شهدای راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدی بر وابستگان و پیروان شیاطین شرق و غرب، خصوصاً شیطان بزرگ، آمریکای جنایتکار.

منابع:

1. صدری مازندرانی، حسن؛ وصال عارفانه (شرح حال علما و فرزانگان هنگام مرگ)، بی‌جا، میراث ماندگار، 1386.

2. فجری، محمد مهدی؛ یتیمان سرافراز (گذری بر زندگی چهل تن از عالمان دین)، بی‌جا، 1385.

3. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار (خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل)، قم، نورالسجاد، ج دوم، 1379.

4. صحیفه امام، ج‏15، ص-226 227.

5. www.tebyan.net

6. www.shahidmadani.net

7. www.farsnews.com

8. www.pajoohe.com

 نظر دهید »

نیایش روح الله

28 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

* خدایا! ما بندگان ضعیفی هستیم. ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم. ما هیچیم و هر چه هست تویی. ما اگر چنانچه خلاف می کنیم؛ نادانیم، تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما کردی، به طور شایسته وارد بشویم. خدایا! این ایران که از همه اطراف به او هجوم شده است، برای اسلام، این ایران را تو تقویت کن.

* بار خدایا! حبّ دنیا و تعلّقات آن ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محجوب نموده؛ مگر تو با لطف خفی خود از ما افتادگان، دستگیری فرمایی و جبران ما سبق را فرمایی، تا بلکه از خواب غفلت انگیخته شده، راهی به محضر قدس پیدا کنیم.[1]

* بار خدایا، که قلوب اولیا را به نور محبت منور فرمودی و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستی، و دست فرومایگان خود خواه را از دامن کبریائی کوتاه کردی، ما را از این مستی غرور دنیا، هشیار فرما، و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجاب های غلیظ و پرده های ضخیم خودپسندی و خودپرستی را به اشارتی پاره کن، و ما را به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه بار ده، و این دیو سیرتی و زشت خویی و درشت گویی و خود آرایی و کج نمایی را از ما برکنار فرما، و حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما.[2]

* بار خدایا! ما در دام های پر پیچ و خم نفس و شیطان مبتلائیم، و از این دشمن قوی پنجه، راه گریزی نداریم، و تاب مقاومت و جدال با او را نداریم. از هر دامی گریزان شویم، به دام های دقیق تر و محکم تری دچار شویم. مگر لطف بی منتهای تو از ما دستگیری کند و به سعادت و خیر مطلق رساند و از این چاه ظلمانی طبیعت و هوی برهاند.[3]

* خدایا! ما در خوابیم و عمر خود را با دست خود در راه های بیهوده دادیم. تو خود، ما را از این خواب گران برانگیز، و چشم ما را به راه راست بینا کن، و دل ما را از این دار الغرور منسلخ کن، و ما را از غیر خودت کور کن، و به جمال جمیل خود دل ما را روشنی ده؛ إنَّک ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ.[4]

* خدایا! تو را به اولیائت! اسلام را عظیم کن، عظمت بده، ما را از خواب غفلت بیدار کن، همه جناح های ما را با هم متصل کن، اتفاق کلمه به ما عنایت کن.[5]

* خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطق های خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی می کنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند می کنند. خداوند، شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند.[6]

* خدایا! سران کشور و برادران و دوستان و بزرگان که الآن در محضرشان هستند و سایر خدمتگزاران این کشور را، همه را در زیر سایه حضرت بقیت اللَّه الاعظم و زیر نظر شریف امام، طول عمر و توفیق انجام وظیفه و توفیق تشخیص وظیفه، عنایت فرما.[7]

* خداوندا! قدم سیر ما از وصول به بارگاه قدس تو کوتاه است و دست طلب ما از دامن انس تو، قاصر. حجاب های شهوت و غفلت، بصیرت ما را از جمال جمیل تو محجوب کرده، و پرده های غلیظ حبّ دنیا و شیطنت، قلوب ما را از توجّه به عزّ جلال تو مهجور نموده. راه آخرت، باریک و طریق انسانیت، حدید، و ما بیچاره ها چون عنکبوتان، در فکر قدید. متحیرانی هستیم که چون کرم ابریشم از سلسله های شهوات و آمال، بر خود تنیده و یکسره از عالم غیب و محفل انس، چشم بریده. جز آن که از بارقه الهیه چشم دل ما را روشنی بخشی و از جذوه غیبیه، ما را از خود، بی خود فرمایی.[8]

* خداوندا، تو خود، حال ضعیف و بیچارگی ما را آگاهی. می دانی که ما بی دستگیری ذات مقدّس تو از دست دشمنی به این قوّت و قدرت، که طمع به انبیاء عظام و کمّل اولیاء والامقام، بسته، راه گریزی نداریم و اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، ما را این دشمن قوی پنجه به خاک هلاکت افکند و به تیه ظلمت و شقاوت گرفتار کند. تو را به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت قسم می دهم که از ما متحیران وادی ضلالت و افتادگان بیابان غوایت، دستگیری فرما و قلوب ما را از غلّ و غشّ و شرک و شک پاک فرما.[9]

* بار خداوندا که ما بندگان ضعیف را بی سابقة خدمت و طاعتی یا احتیاج به بندگی و عبادتی، با تفضّل و عنایت و محض رحمت و کرامت، لباس هستی پوشانیدی، و به انواع نعمت های روحانی و جسمانی و اصناف رحمت های باطنی و ظاهری مفتخر فرمودی، بی آنکه از نبود ما خللی در قدرت و قوّت تو راه یابد، یا از بود ما به عظمت و حشمت تو چیزی افزاید، اکنون که سرچشمه رحمانیت تو جوشید و چشم خورشید جمال جمیل تو درخشید و ما را به بحار رحمت، مستغرق و به انوار جمال، منوّر فرمود، نقایص و خطیئات و گناهان و تقصیرات ما را نیز به نور توفیق باطنی و دستگیری و هدایت سرّی، جبران فرما، و دلِ سر تا پا تعلّق ما را از تعلّقات دنیایی برهان و به تعلّق به عزّ قدس خود آراسته نما.[10]

* خداوندا! آینه دل را به نور اخلاص، روشنی بخش، و زنگار شرک و دو بینی را از لوح دل، پاک گردان، و شاهراه سعادت و نجات را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنما، و ما را به اخلاق کریمانه، متخلق فرما، و از نفحات و جلوه های خاص خود که مختص اولیاء درگاه است، ما را نصیبی ده، و لشکر شیطان و جهل را از مملکت قلوب ما خارج فرما، و جنود علم و حکمت و رحمان را به جای آنها جایگزین کن، و ما را با حب خود و خاصان درگاهت از این سرای، درگذران، و در وقت مرگ و بعد از آن، با ما با رحمت خود رفتار فرما، و عاقبت کار، ما را با سعادت قرین کن، بحقّ محمّد و آله الطاهرین، صلوات اللَّه علیهم أجمعین.[11]

* خداوندا! تو به ما توفیق عنایت کن. تو ما را به وظایف خود آشنا کن. تو از انوار معارف خود ـ که قلوب عرفا و اولیا را لبریز کردی ـ یک نصیبی به ما عنایت فرما. تو احاطه قدرت و سلطنت خود را به ما نشان ده و نواقص ما را به ما بنما.[12]

* خداوندا! به تو پناه می بریم ما بیچاره ها از شرّ شیطان و نفس اماره. تو خودت، ما را از مکاید آنها حفظ فرما.[13]

* خداوندا! ما را نسبت به اسلام و مسلمین، خدمتگزار قرار بده. ما را نسبت به علمای اسلام، قدردان قرار بده. علمای اسلام را در هر جا هستند، حفظ بفرما.[14]

* خداوندا! این وحدت کلمه را در بین ملت های اسلام و در بین ایران، حفظ کن.[15]

* خداوندا! ما با این دولت هایی که به اسم اسلام این قدر تحقیر می شوند و نفس در نمی آورند، ما چه بکنیم با اینها؟ اینها را باید چه کرد؟ باید ملت ها خودشان، خودشان بیدار بشوند. خودشان بیدار بشوند، دفاع کنند از خودشان. منتظر نباشند که دولت هایشان این کارها را بکنند.[16]

* خداوندا! تو خود، یار این ملت و این جوانان مخلص باش.[17]

* خداوندا! این پیروزی های چشمگیری که برای ما و ملت ما و برای اسلام حاصل شده است، طوری کن که در قلوب ما تأثیر سوء نگذارد و ما را مغرور نکند. ما را از آن راهی که انبیا ـ علیهم السلام ـ داشتند منحرف نکند.[18]

* خداوندا! شهدای عزیز این ملت را که برای تو و برای اعتلای دین تو جان باخته اند، در جوار اولیایت مخلّد فرما، و دعای خیر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- را شامل حالمان گردان.[19]

* خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فرو ریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان.[20]

* خداوندا! اگر هیچ کس نداند تو خود می دانی که ما برای برپایی پرچم دینِ تو قیام کرده ایم و برای برپایی عدل و داد، در پیروی از رسول تو، در مقابل شرق و غرب ایستاده ایم و در پیمودن این راه، لحظه ای درنگ نمی کنیم.[21]

* خداوندا! تو می دانی که امت رسول تو در این مملکت مواجه با همه توطئه ها است و ایادی شیطان در داخل و خارج، او را آرام نمی گذارند و تلاش ها، هر روز، برای در تنگنا و مضیقه قرار دادن این ملت در امور اقتصاد فزونتر می شود.

خداوندا! تو می دانی مردم ما مشکلات را به جان و دل خریده اند و از هیچ چیزی، غیر تو، ترس و بیم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل می کنند، همه پیروزیها را از آن تو و به عنایت تو می دانند. پس ما را به عنایت دوباره خود همراهی نما و دلهای ملت ما را به نصر و پیروزی خود امیدوارتر ساز.[22]

* خداوندا! به تمام ملت های اسلامی خصوصاً ملت شجاع و حماسه ساز ایران، تحمل بیشتر فشارهای نظامی استکبار از زمین و دریا و هوا و فشارهای اقتصادی و سیاسی روزافزون کانون های فساد را عنایت فرما.[23]

* خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود، این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. [24]

* خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. [25]

* خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! حوزه های علمیه، این سنگرهای پاسداری از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار.[26]□

[1] . آداب الصلاة ، ص363.

[2] . شرح چهل حدیث، ص660.

[3] . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 86.

[4] . همان، ص 379.

[5] . صحیفة امام، ج 3، ص 252.

[6] . همان، ج 12، ص 479.

[7] . همان، ج 20، ص 383.

[8] . آداب الصلاه، ص 1.

[9] . همان، ص 22.

[10] . همان، ص 380.

[11] . شرح چهل حدیث، ص 2.

[12] . همان، ص 71.

[13] . همان، 76.

[14] . صحیفه امام، ج 2، ص 29.

[15] . همان، ج 6، ص 364.

[16] . همان، ج 16، ص 506.

[17] . همان، ج 19، ص 145.

[18] . همان، ج 20، ص 16.

[19] . همان، ج 20، ص 201.

[20] . همان، ج 20، ص 326.

[21] . همان، ج 20، ص 201.

[22] . همان، ج 20، ص 479.

[23] . همان، ج 20، ص 392.

[24] . همان، ج 21، ص 93.

[25] . همان، ج 21، ص 95.

[26] . همان، ج 21، ص 293.

 نظر دهید »

قرآن در نگاه امام حسن مجتبی عليه السلام

25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

قرآن در نگاه امام حسن مجتبی عليه السلام
امام حسن عليه السلام فرمود : در كنار رفتارهاي قرآني امام حسن مجتبي عليه السلام، از ديدگاه هاي حضرت پيرامون قرآن هم نبايد غافل ماند. حسن بن علي عليه السلام گاه از نقش راهنمايي قرآن سخن مي گويد، زماني از تفسير و شيوه ها و نبايدهايش سخن مي گويد. از تأثير آن در جلاي سينه ها، تأثيرش در قيامت و احوال مؤمنان و شرايط تمسّك به قرآن و… سخن دارد. گوشه هايي از اين بخش ها را مي خوانيم :
الف) قرآن؛ ثقل اكبر
امام حسن عليه السلام بعد از بيعت مردم، فرمود: ما حزب پيروز خداييم نزديك ترين خاندان پيامبريم. اهل بيت پاكيزه و پاك اوييم و « احدالثقلين الّذين خلّفهما رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم في امّته والثاني كتاب الله فيه تفصيل كل شي ء «لايأتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه» (1)؛ و يكي از آن دو گران سنگ هستيم كه رسول خدا در امّت خود به يادگار نهاد و دومي آن، كتاب خداست كه در آن بيان هر چيز است و از پيش روي آن و از پشت سرش باطل به سويش نمي آيد .»
ب) قرآن؛ امام هدايت
امام حسن عليه السلام فرمود :
« ما بقي في الدنيا بقيّة غيرهذا القرآن فاتّخذوه اماماً يدلّك علي هداكم و إنّ احقّ النّاس بالقرآن من عمل به و إن لم يحفظه و أبعدهم منه من لم يعمل به و إن كان يقرأه (2)؛ در دنيا غير از اين قرآن چيزي نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهيد تا شما را به هدايت راهنمايي كند. سزاوارترين مردم به قرآن كسي است كه به آن عمل كند، هرچند آن را حفظ نكرده باشد و دورترين فرد از قرآن كسي است كه به آن عمل نكند، هرچند آن را بخواند .»
ج) قرآن در قيامت
« إنّ هذا القرآن يجي ء يوم القيامة قائداً و سائقاً يقود قوماً الي الجنّة أحلّوا حلاله و حرّموا حرامه و آمنوا بمتشابهه و يسوق قوماً الي النّار ضيّعوا حدوده و احكامه و استحلّوا محارمه (3)؛ اين قرآن در روز قيامت در حالي كه راهبر است مي آيد؛ مردمي را كه حلال قرآن را، حلال و حرام آن را، حرام گرفته اند و به متشابه آن ايمان آورده اند، به بهشت رهنمون مي شود و مردمي را كه حدود و احكامش را ضايع كرده اند و حرامهايش را روا شمرده اند، به آتش مي اندازد .»
د) قرآن؛ شفاي سينه ها
از امام حسن عليه السلام است كه فرمود :
« إنّ هذا القرآن فيه مصابيح النّور و شفاء الصّدور فليجل جال بضوءه و ليلجم الصّفة قلبه، فانّ التّفكير حياة القلب البصير كما يمشي المستنيرفي الظلمات بالنّور(4)؛ چراغهاي نور و شفاي سينه ها در اين قرآن است. پس بايد سالك، در نور آن راه بپيمايد و با اين ويژگي، دل خود را لگام زند؛ زيرا اين انديشيدن حيات دل بيناست، همان گونه كه آدمي در تاريكي ها با نور روشنايي مي گيرد . »
ه) قرآن؛ طرف محاسبه و حجّت
كسي از امام حسن عليه السلام تقاضاي اندرز كرد… امام فرمود: با نعمت هاي خداوندي خود را بازداريد و از اندرزها سود بريد كه خدا براي پناه جوئي و ياوري كافي است. «وكفي بالكتاب حجيجاً و خصيماً و كفي بالجنّة ثواباً و…(5)؛ و قرآن حجّت و طرف محاسبه اي تمام است و بهشت براي ثواب و … »
و) شرط آويختن به قرآن
امام حسن عليه السلام در ضمن موعظه اي طولاني پيرامون تمسّك به قرآن فرمود: «واعلموا علماً يقيناً أنّكم لن تعرفوا التقي حتّي تعرفوا صفة الهدي و لن تمسّكوا بميثاق الكتاب حتّي تعرفوا الذي نبذه و لن تتلوا الكتاب حقّ تلاوته حتّي تعرفوا الذي حرّفه فاذا عرفتم ذلك عرفتم البدع والتكلّف و رأيتم الفرية علي الله و التحريف و رأيتم كيف يهوي من يهوي و…(6)؛ يقين داشته باشيد تا ويژگي هدايت را نشناسيد، تقوا را نخواهيد شناخت و تا آناني را كه قرآن را پشت سر انداختيد، نشناسيد، به پيمان قرآن نتوانيد آويخت و تا تحريف كنندگان قرآن را نشناسيد، آن را چنان كه حقّ تلاوت آن باشد، نخواهيد خواند. پس وقتي اينها را شناختيد، بدعت ها و پيرايه ها را نيز خواهيد شناخت و افتراها بر خدا و تحريف را مي بينيد و پي مي بريد آن كه سقوط كرد، چگونه سقوط نمود .»
ز) حرمت تفسير به رأي
از نگاه امام حسن عليه السلام «تفسير» بايد روشمند باشد. بر اين اساس، تفسير به رأي حرام است. «من قال في القرآن برأيه فأصاب فقد أخطاء(7)؛ هركسي درباره قرآن با رأي خود سخن گويد و به حق باشد، باز گناه كرده است . »
ح) پيرامون تلاوت قرآن
از امام حسن عليه السلام است كه: « من قرأ القرآن كان له دعوة مجابة امّا معجّلة و امّا مؤجّلة(8)؛ هركس قرآن بخواند، يك دعاي مستجاب دارد؛ دير يا زود.» و فرمود: «من قرأ ثلاث آيات من آخر سورة الحشر اذا أصبح فمات من يومه ذلك طبع بطابع الشّهداء و إن قرأ اذا أمسي فمات في ليلته طبع بطابع الشهداء(9)؛ هركسي هنگام صبح سه آيه آخر سوره حشر را بخواند، و در آن روز بميرد، مُهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بميرد، نيز ممهور به مهر شهدا مي شود . »
نقش اهل بيت عليهم السلام نسبت به قرآن
الف) نزول قرآن بر خاندان رسالت
از نظر امام حسن عليه السلام خانه اهل بيت، محلّ نزول فرشتگان الهي و وحي آسماني است. از اين روي امام حسن عليه السلام بعد از جنگ جمل، به خاطر مريضي، يعني امام علي عليه السلام خطبه هاي نماز را خواند و در آن فرمود: «ايّها النّاس إنّ الله اختارنا بالنّبوة… و انزل علينا كتابه و وحيه…(10)؛ اي مردم! خدا ما را به نبوّت برگزيده (نبوّت در خاندان ماست)… و ب) علي عليه السلام، جامع قرآن
امام حسن عليه السلام فرداي روزي كه امام علي عليه السلام به شهادت رسيد، در ميان مردم كوفه سخنراني كرد. وي در آنجا فرمود: «يا اهل الكوفة لقد فارقكم بالأمس سهم من مرامي الله… اعطي الكتاب خواتيمه و عزائمه (11 ) اي اهل كوفه ديروز كسي از شما جدا شد كه تيري از تيرهاي خدا بودخواتيم و عزائم قرآن همه دانشهاي دور از دسترس و احكام ظاهري به او داده شده بود .
ج) اهل بيت عليهم السلام، اهل قرآن شناسي
امام حسن عليه السلام فرمود: «لايجهلنّكم الذين لايعلمون والتمسوا ذلك عند اهله فانّهم خاصّة نورً يستضاء بهم و ائمّة يقتدي بهم…(12)؛ نادانان، شما را به جهالت نكشانند و اين (قرآن شناسي و حق شناسي) را از اهلش (اهل بيت) بجوييد . »
د) اهل بيت عليهم السلام تأويل كنندگان قرآن
امام حسن عليه السلام در ضمن نقل حديث ثقلين مي فرمايد: «فالمعوّل علينا في تفسيره لانتظنّي تأويله بل نتيقّن حقائقه فأطيعونا(13)؛ در تفسير آن، ما مورد اعتماديم و از روي خيال تأويل نمي كنيم؛ بلكه از روي يقين حقايق آن را بيان مي كنيم. از ما پيروي كنيد.»
و براساس قائل بودن به چنين جايگاهي براي اهل بيت عليهم السلام است كه وقتي ابوسعيد عقيصا از دليل «صلح» مي پرسد، امام مي فرمايد: اباسعيد! علّت صلح من با معاويه، همان علّت صلح رسول خدا با بني صخره و بني اشجع و اهل مكّه است، وقتي كه از حديبيه برگشت. آنان طبق تنزيل، كافرند و معاويه و يارانش طبق تأويل قرآن . 14
استشهاد به آيات الهي
امام حسن مجتبي عليه السلام در سخنانش همواره از كلام الهي استفاده مي كرد و به خاطر عشق و علاقه، سخنش را مزيّن به آن مي ساخت و مواقعي هم به شاهد آوردن از آيات در ذيل كلام خود مي پرداخت. اين دسته از سخنان حضرت را مي توان تحت عنوان «استشهاد و استفاده از آيات» گردآورد كه البته حجّم وسيعي هم دارند و ما تنها به ذكر نمونه بسنده مي كنيم :
الف) صبر بر جهاد
امام حسن عليه السلام بعد از اطلاع از حركت لشكر معاويه، خطبه اي خواند و فرمود: به راستي خداوند جهاد را بر بندگان خود واجب فرمود و آن را ناگوار ناميد. سپس به مؤمنان مجاهد فرمود :
« « واصبروا انّ الله مع الصّابرين (15)؛ صبر پيشه كنيد كه خدا با صابران است.» اي مردم! شما به آنچه مي خواهيد نمي رسيد مگر با صبر بر آنچه ناگوار است؟ 16
ب) تقوا، عامل نجات
امام حسن عليه السلام در نصيحتي طولاني به عامل تقوا اشاره مي كند و مي فرمايد: «… خدا شما را به تقوا سفارش كرد و آن را نهايت خشنودي خود قرار داد كه تقوا درِ هر توبه و سرآمد هر حكمت و شرف هر كاري است: به سبب تقوا پارسايان رستگار شدند. خداوند متعال فرمود: «انّ للمتّقين مفازاً»(17)؛ به راستي كه پرهيزكاران را رستگاري است. و فرمود: «ويُنجي الله الذّين اتقوا بمفازتهم لا يمسّهم السّوء و لاهم يحزنون»(18)؛ و خدا كساني را كه پارسايي پيشه كنند، به كارهايي كه مايه رستگاري آنها شد، نجات مي دهد. بدي به آنان نمي رسد و غمگين نمي شوند . پس اي بندگان خدا! از خدا پيروي كنيد و بدانيد هركه از خدا پروا كند، خدا راهي براي بيرون رفتن از فتنه ها به رويش مي گشايد و در كارش درستي بخشد و هدايتش را فراهم كند و حجّت او را پيروز كند و رو سفيدش سازد.» 19
ج) اخلاص، رمز اجابت
از امام حسن عليه السلام است كه فرمود: اي مردم!… با ذكر فراوان خود را از خدا غضب و عذاب بازداريد و با پارسايي از او بترسيد و با فرمانبرداري به خدا تقرّب جوييد كه او نزديك و پاسخگو است. خداوند مي فرمايد: «و اذا سألك عبادي عنّي فانّي قريب اجيب دعوة الدّاعي اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلّهم يرشدون»(20)؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، من نزديكم و دعاي دعاكننده را چون مرا بخواند، اجابت مي كنم. پس بايد فرمان مرا برند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. پس خدا را فرمان ببريد و به او ايمان آوريد.21
استناد و احتجاج با آيات
در موارد متعدّدي امام حسن عليه السلام سخنان و اقدامات خود را مستند به آيات الهي مي كرد و دليل ادّعاهايش را از قرآن كريم استخراج و اعلام مي نمود؛ گاهي هم در برابر مخاطبان توسّط آيات قرآن كريم احتجاج مي كرد و آنان را با پاسخ هايي نهايي و قاطع رو به رو مي ساخت. اين قسم از احاديث حسني عليه السلام نيز فراوانند(22) و ما تنها به تعدادي اشاره مي كنيم .
الف) مشاركت شيطاني
يزيد به امام حسن عليه السلام گفت: از روزي كه به دنيا آمده ام، تو را دشمن مي دارم. امام فرمود: بدان اي يزيد! شيطان در آميزش پدر تو مشاركت داشت و هر دو نطفه به هم آميختند و در وجود تو دشمني مرا نهادند. زيرا خداي متعال مي فرمايد: «وشاركهم في الاموال والاولاد»(23)؛ در مال ها و فرزندانشان شركت جوي. و نيز در آميزش «حرب» شركت كرد و «صخر» از آن زاده شد. از اين رو، او جدّم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را دشمن مي دارد.24
ب) پيروي از امام عادل
امام حسن عليه السلام در ضمن يك سخنراني مردم را به پيروي از اهل معرفت و خدا ترسي فراخواند و به آيه « فبهداهم اقتده» اين گونه استناد كرد: خدا شما را رحمت كند. از اينان پيروي كنيد كه خداي متعال، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و پدران او ابراهيم و اسماعيل و فرزندانش را ستود و فرمود : فبهداهم اقتده» و بدانيد كه به پيروي ايشان مكلّف هستيد. 25
تفسيرهايي از امام حسن عليه السلام
امام حسن عليه السلام به تناسب مسائلي كه پيش مي آمد، از آيات الهي تفسيرهايش را ارائه مي كرد. اين كار، گاهي در قالب سخنراني و مخاطبه بود و زماني در شكل پاسخ به سؤالات قرآني. امام حسن عليه السلام همواره به عنوان قافله سالار خاندان علوي و اهل بيت عليهم السلام در دوره امامتش مورد پرسشهاي مختلف قرآني بود و در سايه آن حجم زيادي از پاسخهاي حضرت هم به يادگار مانده است كه به بازخواني برخي مي پردازيم .
الف) منظور از سجود
قطب راوندي در فقه القرآن، درباره «وادبار السّجود»(26)؛ «و به دنبال سجود، او را تسبيح بگوي.» مي گويد: امام حسن عليه السلام فرمود: منظور، دو ركعت مستحبّي پس از نماز مغرب است. 27
ب) اصحاب اُخدود
از ابن ابي الحاتم نقل است كه حسن بن علي عليه السلام درباره اصحاب اُخدود « اصحاب الأخدود (28) » فرمود: آنان اهل حبشه اند. 29
ج) تفسير اولي الامر
امام حسن عليه السلام بعد از بيعت مردم، فرمود: از ما پيروي كنيد كه اطاعت ما، چون همراه اطاعت خداي سبحان و پيامبرش باشد، واجب است. خدا فرمود: «يا ايهاالذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرّسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شي ءٍ فردّوه الي الله و الرّسول»(30)؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را نيز اطاعت كنيد، هرگاه در امري اختلاف كرديد، آن را به خدا و پيامبر عرضه داريد». «ولو ردّوه الي الرّسول و اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم»(31)؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياي امرشان برگردانند، قطعاً در بين آنان كساني هستند كه آن را دريابند و شما را بر حذر مي دارم از گوش دادن به داد و فرياد شيطان كه دشمن آشكار شماست… 32
د) سؤال از شاهد و مشهود
ابوالحسن علي بن احمد واقدي مي نويسد: مردي گفت: نزد جواني رسيدم كه صورتش چون طلاي سرخ مي درخشيد و از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم سخن مي گفت، از تفسير «شاهد و مشهود» پرسيدم، فرمود: امّا شاهد، محمّد است و مشهود، روز قيامت. آيا نشنيدي كه مي فرمايد: «يا ايّها النّبيّ انّا ارسلناك شاهداً»(33)؛ و «ذلك يوم مجموع له النّاس و ذلك يوم مشهود»(34)؛ پرسيدم: اين جوان كيست؟ گفتند: حسن بن علي بن ابي طالب عليه السلام. 35
ه) سؤال از خلقنا بقدر
از امام حسن عليه السلام درباره فرموده خدا «انّا كل شي ءِ خلقناه بقدرٍ»(36)؛ سؤال شد. فرمود: خدا مي گويد: «انّا كلّ شي ء خلقناه لأهل النّار بقدر اعمالهم»(37)؛ ما هر چيزي را براي دوزخيان به اندازه اعمالشان آفريده ايم .
و) سؤال از اولي الالباب
امام كاظم عليه السلام فرمود: حسن بن علي عليه السلام فرمود: هر وقت نيازي داشتيد، آن را از اهلش بخواهيد. سؤال شد: اي فرزند رسول خدا! اهل نياز چه كسي است؟ فرمود: آن كساني كه خدا در قرآن از آنان ياد مي كند « انّما يتذكّر اولي الالباب»(38)؛ تنها ژرف نگرها پند پذيرند» ژرف نگرها، همان خردمندانند. 39
تطبيق و شأن نزول آيات
الف) تطبيق مشكات و… بر اهل بيت عليهم السلام
امام حسن عليه السلام در نامه اي به عبدالله بن جندب نوشت: … مَثَل ما در كتاب خدا، همچون مشكات است. مشكات، قنديل است و در ما، چراغ است و چراغ، محمّد و خاندان او هستند و چراغ در شيشه است. «الزّجاجة كانّها كوكب درّيّ يوقد من شجرة مباركة» علي بن ابي طالب عليه السلام، «لا شرقية ولاغربية» معروفة لايهودية و لانصرانية «يكاد زيتها يضي ء و لولم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء»(40)؛ آن شيشه، گويي اختري درخشان است كه از درخت خجسته زيتوني - علي بن ابي طالب - كه نه شرقي و نه غربي نه يهودي و نه نصراني است - افروخته مي شود. نزديك است كه روغن آن - هرچند بدان آتش نرسيده باشد - روشني بخشد. نوري بر روي نوري ديگر است. خدا هر كه را بخواهد به نور خود هدايت مي كند . »
سپس ما نجيبان و پيشگامان پيامبران و جانشينان خدا در زمين و همان خالص شده هاي براي خدا در كتاب خداييم و ما نزديك ترين مردم به پيامبر خداييم و ما آن كساني هستيم كه خدا دين خود را براي ما تشريع كرد و در كتاب خود فرمود: «شرع لكم من الدّين ما وصّي به نوحاً والّذي اوحينا اليك و ما وصّينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدّين و لا تتفرّقوا فيه»(41)؛ از دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرده براي شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحي كرديم و آنچه را درباره آن به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم كه دين را به پا داريد و در آن جدايي نكنيد.» و بر امّت محمّد باشيد. آري «كبر علي المشركين»(42)؛ «بر مشركان گران مي آيد.»(43)
ب) تطبيق ابرار به اهل بيت عليهم السلام
حسن بن علي عليه السلام فرمود: هرجا در كتاب خداي سبحان «انّ الابرار»(44) آمده است، سوگند به خدا، از آنها جز علي بن ابي طالب و فاطمه و من و حسين را اراده نكرده است. زيرا ما به سبب پدران و مادران خود ابرا هستيم و دل هاي ما با عبادات و نيكي ها بالا رفته و از دنيا و دوستي آن بيزار شده است و ما در همه فرائض الهي از او اطاعت مي كنيم و به وحدانيّت او ايمان داريم و پيامبرش را تصديق مي كنيم.(45)
ج) تطبيق مروان به شجره ملعونه
مروان بن حكم در مجلس معاويه سخنان ناشايستي عليه امام حسن عليه السلام به زبان آورد. امام فرمود: مروان! سپاس خدايي را كه با اين تهديد تو، جز بر طغيان تو نيفزايد، همان طور كه خدا فرمود: «و نُخَوّفهم فما يزيد هم الاّ طغياناً كبيراً (46)؛ و ما آنان را بيم مي دهيم ولي جز طغيان بيشتر آنان نمي افزايد.» مروان! آيا تو و فرزندانت همان درخت لعنت شده در قرآن نيستيد؟ سه بار از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه تو را لعنت كرد.(47)
د) بيان شأن نزول
امام حسن عليه السلام به عمرو بن عاص فرمود: اي عمر! من تو را نمي شناسم، جز از عمل نا مشروعي كه پنج نفر درباره اش اختلاف داشتند… به سخن آمدي، و گفتي: من دشمن محمّدم؟! و خدا در كتاب خود نازل فرمود: «انّ شانئك هوالابتر»(48)؛ «حقاً كه دشمن تو خود بي نسل است.» (49)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقيها
1 ـ بحارالانوار،ج 43، ص 359؛ شيخ طوسي، ص 691 / 2ـ كشف الغمّه، ج 1، ص 573؛ ارشادالقلوب، ص 79.
3 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 112 و ج 92، ص 32؛ كشف الغمّه، ج 1، ص 573 / 4 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 112 و ج 92، ص 32
5 ـ تحف العقول، ص 236؛ بحارالانوار،ج 78،ص 109 / 6ـ تحف العقول، ص 227 / 7 ـ كشف الغمّه،ج 1، ص 573؛ ارشاد القلوب، ص 79.
8 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 204 / 9 ـ هما ن، ص 310 / 10 ـ همان، ج 32، ص 228 .
11 ـ همان، ج 44، ص 42. درباره عدم تحريف قرآن و جمع آن توسّط امام علي ر.ك: همان،ج 36، ص 231.
12 ـ همان، ج 78، ص 104 / 13 ـ همان ج 43، ص 359 / 14 ـ علل الشرايع، ص 211 / 16 ـ انفال / 46 .
16 ـ مقاتل الطالبيين، ص 59، نمونه هاي ديگر: ر.ك: همان، ص 55؛ المناقب، ج 4، ص 24 و 18؛ امالي، طوسي، ص 691؛ اصول كافي، ج 1، ص 300.
17 ـ نبأ / 31 / 18 ـ زمر / 6 / 19 ـ تحف العقول، ص 232 / 20 ـ بقره / 186.
21 ـ تحف العقول، ص 227.
22 ـ مانند: كشف الغمّه، ج 1، ص 573 و 574؛ تحف العقول، ص 234؛ الاحتجاج، ج 2، ص 67؛ بحارالانوار، ج 44، ص 1.
23 ـ اسراء /64 / 24 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 104 / 25 ـ ارشاد القلوب، ص 76، نمونه ديگر، ر.ك: كافي، ج 7، ص 289 (درباره احياي نفس)
ق / 40 / 27 ـ مستدرك الوسايل، در باب مربوطه، و ر.ك: الميزان، ج 18، ص 360 / 28 ـ بروج / 4 / 29 ـ كنزالعمّال، ج 2، ص 549.26
30 و 31 ـ نساء /59 / 32 ـ امالي، شيخ طوسي، ص 691 ر.ك: همان،ص 269 / 33 و 34 ـ احزاب / 45
35 ـ كشف الغمّه، ج 1، ص 543 / 36 ـ قمر / 49. / 37 ـ التوحيد، ص 382، ر.ك: الميزان، ج 19، ص 85. / 38 ـ زمر / 9.
39 ـ اصول كافي، ج 1، ص 19؛ نمونه ديگر، در باره علم غيب امام حسن(ع) ر.ك: دلائل الامامة، ص 171 و درباره قربي ، بحارالانوار، ج 23، ص 232.
40 ـ نور / 35/ 41 و 42 ـ شوری / 13 / 43 ـ تفسير فرات كوفي، ص 285، ح 385. / 44 ـ مانند: انفطار / 12.
45 ـ المناقب، ج 4،ص 2.تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 136. / 46 ـ اسراء / 60. / 47 ـ مقتل الحسين(ع)، ج 1، ص 114. / 48 ـ كوثر / 3.
49 ـ مقتل الحسين(ع)، ج 1، ص 114
50 ـ ماهنامه شمیم یاس / 149 ـ ص 6

 نظر دهید »

دل نوشته

25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

منتظر گمنام
شب به درازا کشيد. چشم ها همه خفتند؛ جز چشمان شيدای شيفتگان که در سياهی آسمان، فروغ تو را می جويند ای خورشيد فروزان وجود! پهنه زمين، خشکيد. گلبوته ها همه پژمردند؛ جز لاله زار خون رنگ دل باختگان، که در کوير گداخته صحرا، تراوش تو را می جويد. ای زيباترين گلبوته ياس! دريا طوفانی شد ، زورق ها همه در هم شکستند؛ جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج، کرانه تو را می جويد، ای ساحل آرام نجات!
اللهم عجل لوليک الفرج

 نظر دهید »

اخلاق

25 آذر 1394 توسط یکتا عریانی

همه چیز در دست خداست
به غیر از حافظیّت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست؛ در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم مگر به کمک و یاری خداوند.(تحف العقول ص 468)

گناه زهر است
هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست؛ یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد، حتی یک گناه نکنید،همچنان که اگر صد سال عمر کنید، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوشید؛ حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سَمّ است.

نخستین گناه شاید به ناکجا آباد بکشد
اگر انسان یک گام در راه غیر رضای خدا بردارد، دیگر گامهای بعدی را نمی داندچه خواهد شد!همان گام اول، او را به جاهایی که نمی داند، خواهد کشید.

شرط همه توسلات، توبه است
- پرسش: آیا استفاده از خاک مدفن سیدالشهداء و آب زمزم – که اینقدر آنها را برای شفا یافتن سفارش می کنید – دعای ویژه ای هم دارد؟
- پاسخ: شرط همه ی توسلات، توبه است و غیر از توبه شرط دیگری ندارد.

در هر مرتبه ای هستید، تقوا را مراعات کنید
آیت الله بهجت خطاب به نوجوانانی که بعد از تشرف امام رضا علیه السلام در مشهد خدمت ایشان رسیدند:
إنشاءالله مؤید، مقبول الزیاره و محفوظ و معصوم از شرّ شیطانهای انس و جن و آفتهای دنیوی و اخروی و ظاهری و باطنی باشید.
در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا اینکه خودمان، خودمان را فراموش نکنیم.
خداوند همیشه، همه ی مردان و زنان مؤمن را موفق بدارد تا از صراط مستقیم به چپ و راست منحرف نشوند و از خداوند همیشه سعادت خودشان را بخواهند و تا ابد از شرّ و آفت شیطانهای انس و جن، دوری کنند و به خدا و انبیاء او و اوصیای انبیاء و ملائکه ی مقرب، نزدیک شوند.
هر کسی – با هر مرتبه ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند، آخرش به همان اندازه ی دوری اش، پشیمان خواهد شد و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است.
امید دارم خدا همه را در صراط مستقیم به گونه ای حفظ و تثبیت کند که گمراهان را بتوانیم به راه بیاوریم، نه اینکه آنانی را که در راه مستقیم هستند، گمراه کنیم.

گردنه ای که نمی توان از آن گذشت مگر…
در قیامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر گردنش باشد، نمی تواند ازآن بگذرد؛ یا باید از حسناتش به کسی که حق او را پایمال کرده، بدهدیا… بالاخره تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند، نمی تواننداز آنجا بگذرند.

چرا این اندازه از امام زمان علیه السلام دوریم؟!
چرا این اندازه از امام زمان عجل الله فرجه دوریم؟! ایشان که ما را می بیند و از همه ی موجودات، ظاهرترند، پس چرا این اندازه غافلیم و آن حضرت علیه السلام را از خود دور می بینیم؟! چرا این حضور قلبی را نداریم که از سوی ایشان هر لحظه به مطالبی دست بیابیم؟!

شکر گزاری بر علم ما هم می افزاید
اگر ما شاکر باشیم، خدا می داند چه اندازه بر علوم حقیقی ما افزوده می شود: «لئن شکرتم لأزیدنّکم. اگر سپاسگزاری کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد.»(سوره ابراهیم، آیه 7)

بیشتر بیاندیش!
یکی از طلاب که اهل جبل عامل بود و پس از تحصیل در نجف به وطن خود بازگشت و در آنجا بسیار مشهور شد، در درس مرحوم آقا ضیاء اراکی شرکت می کرد و خیلی اشکال می نمود.
روزی آقا ضیاء به وی فرمود: «شما که این همه سال به درس ما آمدی، یک سال هم در درس من حرف نزن، تا پس از آن یفهمی اصلا من فارسی حرف می زنم یا انگلیسی یا…»

سفارش به نماز اول وقت و فراگیری علوم دینی
حضرت آیة الله بهجت قدس سره در دیدار با مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران، با اشاره به دقت در تعلیم و تربیت دانشجویان، بر وجوب همّت در تعلیم اسلامی دانشجویان، تأکید کردند و فرمودند: (دانشجویان و انسان مسلمان به هر مقامی نائل شوند، باید مطالعه ی اسلامی و دینی داشته باشند و از محرمات بپرهیزند.
اگر دانشجو از مسائل دینی آگاه باشد، کار حرام انجام نمی دهد و گرفتار گناه نمی شود.
باید آن اندازه همت داشته باشیم تا گنجهایی را که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در روایات برای ما قرار داده اند، بیرون بکشیم و به دست جوانانمان بدهیم.اگر جوانان درس نخوانند، انحراف از دین برای آنان محتمل است. انسان باید دنبال هدایت برود، نه اینکه دنبال راهی برود که عاقبتش هلاک ابدی باشد. باید ان قدر درس بخوانند که گویی انان را در محفظه ی مطمئنی گذاشته اند که شیطان ها در آنان اثر نمی کنند.)
حضرت آیت الله بهجت قدس سره سپس با تأکید بر نماز اول وقت افزودند: (یکی از استادان اخلاق در نجف می فرمود: من ضامنم اگر کسی نمازهای پنجگانه را در اول وقت بخواند به مقامات عالیه می رسد؛ اگر کسی این کار را کرد و به مقامات عالیه نرسید، بر من لعن بفرستد. اطباء باید فقیران را هم معاینه کنند. اگر فقیر، خودش نتواند از طبیب تشکر کند، صاحب کار [خداوند و صاحب الزمان علیه السلام] می بیند و تشکر می کند.

شما بر کافران اثر بگذارید، نه آنها بر شما
باید خیلی خیلی ملتفت باشیم که از مفاد إنّی تارک ٌ فیکم الثقلین - که قرآن و عترت است و خدا آنها را برای ما قرار داده است - جدا نشویم و گر نه در دارالضّیافه ی گرگ ها قرار می گیرید. همه ملتفت باشید -که از قرآن و اهلبیت علیهم السلام که باطنشان یکی است - جدا نشوید به این طرف و آن طرف نروید زیرا منحرفان به فانیات تعلبق دارند و سخنانشان یا باطل است یا دروغ.
بنابراین با کافران و سرانشان و افراد مانند انها، ابدا رفاقت و دوستی – و هر چه بدین معناست – نداشته باشید. اگر هم یک مصاحبتی با آنان کردید، شما باطل انها را بگیرید و [عقائد] حق را به آنها بدهید؛ نه اینکه آنها باطلشان را به شما تزریق کنند یا حق شما را از دستتان بگیرند.

کاری کنید که نیاز به کشتن حیوانات موذی نباشد
شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت پرسید در خانه مان مورچه زیاد است؛ آیا کشتن آنها اخلاقا پسندیده است؟
آقا فرمودند: به جای کشتن، مقداری نفت جلو لانه شان بریزید. وی گفت: حالا که در خانه پخش شده اند چه کنیم؟
آقا با تبسمی فرمودند: [یا أیها النمل] ادخلوا مسکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده.(سوره نمل آیه ی 18)

وسواسی دچار تناقض است!
در وسوسه گاهی میان دو نقیض جمع می شود. شخص دارای وسواس، هم یقین دارد و هم ندارد! نقل شده که کسی به دخول وقت نماز ظهر یقین نمی کرد؛ آنقدر طول داد که دیگر وقت تمام شد [و آفتاب غروب کرد].

چه زمانی ازدواج کنیم؟
جوانی 18 ساله از حضرت آیة الله العظمی بهجت رحمة الله پرسید: چه زمانی ازدواج کنیم؟
آقا تبسم نمایانی کرد و فرمود: پس از بلوغ!

استحباب در خانه ماندن زن
در خانه نگه داشتن زن، مستحب است و اگر بیرون رفتن برای وی خطری داشته باشد، این کار واجب می شود.
پرسش: آیا فضیلت نماز جماعت تنها برای مردان است یا زنان هم می توانند شرکت کنند؟
پاسخ: به شرطِ آنکه در مسجد با پرده ای کاملا پوشیده باشند، می توانند شرکت کنند؛ در راه هم اگر پشت سر مردان حرکت کنند، اینکار مانند پرده ای آنان را از مردان جدا می سازد و باید اینگونه باشند.

از علی علیه السلام بگو تا از علی علیه السلام بشنوند
حضرت آیة الله العظمی بهجت رحمة الله به یکی از روحانیان که گاهی در مجالس ایشان موعظه می کند، فرمودند: بر منبر، خطبه های کوچک نهج البلاغه را بخوان و برای مردم بازگو کن چرا که وقتی آن خطبه ها خوانده شود، مردم در پای منبر شنونده ی امام علی علیه السلام خواهند بود.

طلّابی که تنها در تبلیغ متعمّم می شوند
پرسش: آیا کار طلابی که تنها هنگام تبلیغ متعمّم می شوند شبهه یا اشکالی دارد؟
پاسخ: مانند کسانی هستند که تنها هنگام نماز عمامه گذاشته و تحت الحنک می اندازند.

هر کار خوبی صدقه است
امام صادق علیه السلام از پدرانشان، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرموده اند: کلُّ معروفٍ صدقه هر کار خوبی صدقه است.(الخصال ج 1 134)                                       

http://akhlagh.porsemani.ir/node/633

 

 نظر دهید »

يقين

27 اردیبهشت 1394 توسط یکتا عریانی

 

در كمتر از يك ساعت ، حاجت خود را از حضرت اباالفضل العباس

عليه السلام مى گرفتند

 

 عالم وارسته ، حامى مكتب محمد و آل محمد علیهم السلام ، جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيد مرتضى مجتهدى سيستانى ، فرزند سلاله السادات آقاى حاج سيد محمد جواد مجتهدى سيستانى (1) ، در جلد دوم كتاب «اسرار موفقيت» مشاهده خود را در حرم حضرت اباالفضل العباس عليه السلام چنين مى نگارند:

در سال 1348 شمسى ، كه مدت چند ماه توفيق زيارت عتبات عاليات را داشتم ، مكرر در حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام شاهد شفا گرفتن بيماران و روا شدن حاجت گرفتاران بودم . گاهى از اوقات ، افرادى كه مريض خود را به ضريح آن حضرت دخيل مى بستند در كمتر از يك ساعت حاجت خود را مى گرفتند. در اين موقع ، زنان عرب طبق رسم خودشان پس ‍ از گرفتن حاجت خود به هلهله مى پرداختند و به سوى ضريح مطهر و زوار، نقل مى پاشيدند و شور و شعف فضاى حرم مطهر را فرا مى گرفت . گاهى از اوقات براى آنكه بيشتر اظهار تشكر نمايند، همراه نقل ، فلوس (كه پول رايج عراق است) مى ريختند. اعتقاد و يقين آنان در آن حد بود كه گاهى همراه با مريض ، نقل و فلوس را نيز با خود مى آوردند و در لحظه اى كه مريضشان شفا مى يافت ، فورى به هلهله مى پرداختند و به پاشيدن نقل و فلوس مشغول مى شدند و به شادى و اظهار تشكر مى پرداختند و مى گفتند: «ابوفاضل نشكرك ».

روزى جوان ديوانه اى را به حرم مطهر آوردند و تا سه روز به ضريح ، دخيل بسته و بستگانش اطراف او را گرفته بودند. اين باعث تعجب بود كه چگونه در اين مدت طولانى آنها نتوانستند حاجت خود را بگيرند! شفا نيافتن يك مريض به مدت سه روز مايه تعجب بود. چون خلاف معمول بود. زيرا طبق متعارف كسانى كه به آن حضرت متوسل مى شدند، اعتقاد عجيبى داشتند. به اين جهت احتياج به زمان طولانى و وقت زياد نداشتند. آنان با يقين كامل اظهار مى داشتند: «ابوفاضل الحوائج »، و حضرت ابوالفضل عليه السلام حاجت آنان را مى دادند. چون با يقين به لطف حضرت ابوالفضل عليه السلام ، به آن بزرگوار متوسل مى شدند.

مقصود از بيان اين مطالب ، اين است كه در بسيارى از توسلات ، جهات ديگرى وجود دارد كه جايگزين تطهير قلب مى شود. در مواردى لطف اهل بيت عليهم السلام و در مواردى ديگر، يقين و اعتقاد مردم ، باعث عنايت آن بزرگواران مى گردد.

—————————————-

(1) مرحوم مغفور سلاله الاطياب جناب آقاى حاج سيد محمد جواد مجتهدى سيستانى عمر پر بركت خود را صادقانه در راه خدمت به خاندان پاك ولايت عليهم السلام و اقامه مجالس  خالصانه عزادارى آن بزرگواران كه بحمدالله تا كنون ادامه دارد، سپرى نمودند و در طليعه روز عاشوراى 1415 هجرى قمرى پس از قرائت زيارت عاشورا در مجلس عزادارى حضرت سيدالشهدا عليه السلام به آن حضرت پيوستند.

يكى از عوامل موفقيت آن مرحوم در اقامه مجالس پرشور عزادارى ، علاوه بر صدق و اخلاص ايشان، ارادت خاص و شركت آن مرحوم با حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود كه هر سال پس از اداى حقوق واجبه در مازاد سود سالانه با حضرت عباس عليه السلام شريك بودند و قسمت آن حضرت را خرج در مجالس عزادارى اهل بيت عليهم السلام مى نمودند.

 

منابع: ــ کتاب «چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام : 2 /509»

 نظر دهید »

دعا

27 اردیبهشت 1394 توسط یکتا عریانی

آيا ميدانيد ؟

امام صادق عليه السلام فرمودند :از حقوق ما بر شيعيان اين است  كه بعد از هر نماز واجب دستهاي خود را بر چانه بگذارند وسه مرتبه بگويند “يارب محمد عجل فرجه آل محمد ،يا رب محمد احفظ غيبه ، يا رب محمد انتقم لابنه محمد".(صحيفه مهديه:195)

 نظر دهید »

هفته زن

22 فروردین 1394 توسط یکتا عریانی

       

                                                                              بسم الله  الرحمن الرحيم

          انا اعطيناك الكوثر،فصل لربك وانحر،ان شانئك هو الابتر.

روز ميلاد تو اي فاطمه ي زهرا شد                            روشن از شمع وجودت همه دنيا شد

گل گلزار محمد تويي اي فاطمه جان                            عاشق روي تو آن خالق بي همتا شد

از گل روي تو آن مظهر تقوا ،زهرا                            عطر افشان ز وجودت همه ي گل ها شد

گشته پيغمبر خاتم زميلاد تو شاد                               شاد از شادي رويش همه ي دل ها شاد

عرشيان بهر تو اي فاطمه جان دست افشان                جشن ميلاد تو در عرش خدا برپاشد  .

                                                                        

  ميلاد دخت نبي مكرم اسلام(ص)حضرت فاطمه زهرا ،انسيه حوراء سلام الله عليها وهفته گراميداشت مقام زن مبارك.

 نظر دهید »

ايام فاطميه

13 اسفند 1393 توسط یکتا عریانی

                                                                                         السلام عليك يا صديقه الشهيده

نخستين ستاره اي بودي كه در عرش به خورشيد نبوت رسيدي؛ستاره اي نيلي به رنگ جراحت آسمان وزخم زمان.اي ام ابيها!اي مهربانترين مادر،حبيبه حق وشفيعه ي حشر !پدر ومادرم فداي پينه ي دست هايت باد.تو محور آسياي ايثار واولين علت خلقت.اي مادر رسالت وهمتاي ولايت!به روزهايي مي انديشم كه پس ازواقعه ي عظيم غدير،همراه با حسنين به خانه هاي اهل مدينه مي رفتي وبا بيان وحياني خويش حجت الهي را بر غافلان تمام مي كردي وبدين سان از آغاز ،حمايت از ولايت،سرلوحه خصايل آسماني ات بود.

غبار غم از سيماي زيباي علي مي زدودي وبر زخم هاي فزون از ستاره ي پيكرش كه نشان از رزم با باطل داشت،مرهم مي نهادي .فتوحات مولا،رهين مهرباني توست.هنوز خطابه ي رسايت سراج راه مجاهدان است وبرآفاق تاريخ مي تابد.پاره ي تن رسول يار بودي ويگانه ياور يكتا امير عاشقان.تل‍ألؤ ذوالفقار علي،وامدارعزم وعزت توبود.آنگاه كه بر بي بصيرتان ودنياپرستان غضب مي كردي،غضبناكي آفريدگار قادر آشكار مي شد.رضاي تو رضاي حق بود وبا خرسندي ات تمامت اهل عرش وساكنان قدس،قرين شعف ميشدند.

وصله هاي چادر وبورياي خانه ات ،تمنيات وتمايلات خاكيان رابه هيچ مي انگاشت.صالحان وصديقين ومقربان ملكوت ،آرزومند خدمتگزاري خاندان خدايي ات بودند وبانوان برگزيده ي حق ،رفت وروب آستانهي خانه ي اهل بيت (ع) راتمنا مي كردند وبا اين وصف ،دستان مباركت كه بوسه گاه اشرف رسولان بود ،از فزوني تلاش مهرآگينت پينه بسته بود .

همه قصرهاي جنت وتمام گهرها وآذين هاي باغ بهشت ،ذره اي از غبار خشت خانه ات هستند ووهستي ،جلوه يك سجود سالكانه ي تو.اگر نبودي،افلاك وآفريدگارن به وادي حيات نمي رسيدند.

ما"اسير"عنايت توهستيم و"مسكين ” ومحتاج شفاعتت.اينك"يتيم"هجران توييم وسيه پوش نيلوفرساقه شكسته ي شهود؛”ويطعمون الطعام علي حبّه مسكيناً واسيرا“.مارا نيز به طعام معرفت ومحبت ،ميهمان كن واز زلال زمزم خير كثير ،بنوشان  اي عطيه عرش!                  

                                                                                                                                   ايام  شهادت بانوي دوعالم حضرت فاطمه الزهرا سلام الله عليها تسليت باد.

 نظر دهید »

مدرسه علمیه فاطمیه صومعه سرا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناسبت ها
  • پژوهشي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کد حدیث

کد حدیث



کد روز شمار امام زمان
  • تبلیغات اینترنتی
  • آیتم ها

    • ارکان مقاله نویسی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • چکیده تحقیق پایانی
    • ماه رمضان
    • تبریک ماه رمضان
    • برابری زن و مرد در قرآن
    • آیا قرآن به این مطلب اشاره می کند که آنهایی که چهره های سفید دارند، از آنهایی که رنگ پوستشان زرد، قرمز، قهوه ای یا مشکی است، بهترند؟
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • حکایتی زیبا از تشرّف آيت‌الله نمازي خدمت امام زمان (ع)/ به قرآن قسم نخور!
    • شعر
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس